بررسی عدم شباهت عبارت «ثارالله» از لحاظ معنا به «مسیح ابن الله»

فارسی 1047 نمایش |

«ثار» به معنای طلب خونی که ظلما ریخته شده است می باشد، یعنی خونخواهی کردن. و عبارت «السلام علیک یا ثارالله» بدین معناست که سلام بر تو ای کسی که خونخواهی  تو از برای خداست و پسر کسی که خونخواه او خداست و چون حضرت سیدالشهداء در بین جمیع خلق مزید اختصاص به پروردگار عالم دارد و اقرب خلق به اوست، لذا «ثار» او را نسبت به خدا می دهند؛ یعنی ولی دم آن حضرت خداست، زیرا خون شریفش در راه او ریخته گردیده و برای اعلای کلمه توحید و مخالفت قولیه و فعلیه با کفر و فسق، خود و یارانش کشته گردیدند و جایز است که از کلمه «ثار» نفس خون ریخته شده ظلما اراده گردد و اضافه اش به «الله» اضافه تشریفیه است یعنی اضافه حقیقیه نیست؛ چون بدیهی است که خداوند منزه است از جسم و جسمانیات بلکه به واسطه شدت انتساب و کمال قرب آن بزرگوار به حضرت  آفریدگار خون او را نسبت به خداوند می دهند تعظیما و تشریفا خصوصا به ملاحظه اینکه در راه او ریخته گردیده و بالجمله چنانچه به مساجد خانه های خدا اطلاق می شود به خون آن حضرت هم صحیح است خون خدا گفته شود، البته مجازا چنانچه این معنا در سوال ذکر شده که مجاز بودن استعمال «ثارالله» در خون حضرت سید الشهداء نزد جمیع پیروان آن حضرت از بدیهات است و یک نفر یافت نمی شود از خواص و عوام که به طور حقیقی بداند این استحمال را نه مجازی و قرینه مجوزه این نوع همان ضرورت مذهب است که بر هیچ فردی مخفی نیست و هر مسلمانی از ابتدای  تکلیف دانسته  و یقین  کرده که خدای تعالی را صفات سلبیه است. پس در موقع گفتن یا شنیدن یا ثار الله یقین دارد که بر سبیل حقیقت نیست بلکه تشریف و تعظیم  است و اما اطلاق نصارا کلمه «ابن الله» را بر حضرت عیسی علیه السلام مطلقا صحیح نیست، نه بر سبیل حقیقت و نه بر سبیل مجاز، زیرا تولد حقیقی آن است که موجودی که دارای مادیه است (مثل انسان یا حیوان یا نبات ) چیزی از ماده خود نماید و در اثر تربیت تدریجی آن جزء منفصل از خود را فردی مستقل قرار دهد از نوع خود که مثل خود باشد در جمیع خواص و آثار، مثل نطفه حیوان که حیوانی مستقل و مماثل با صاحب نطفه می شود.

بدیهی است که این معنا بر حقتعالی محال است، زیرا اولا: این معنا مستلزم جسمیت و مادیت است و به برهان قطعی منزه بودن حقتعالی از جسمیت و لوازم آن ثابت است. و ثانیا: به برهان قطعی نیز ثابت است که جمیع ما سوای الله ممکن الوجودند و در هستی  محتاج به او و قائم به او هستند پس چگونه ممکن است انفصال شیئی از او که مستقل در وجود باشد و مماثل با او در ذات و صفات و احکام، بدون احتیاج به او که معنای  حقیقی ابن الله بودن است و خیلی بعید است از نصارا اینکه از اطلاق «ابن الله» بر حضرت عیسی علیه السلام معنای حقیقی آن را اراده نمایند. و اما بیان بطلان اراده  معنای مجازی از ابن الله به اینکه اراده شود از «ابن» مجرد انفصال شیئی از شیء دیگری  به طوری که مماثل باشد با او در حقیقت بدون تجزی مادی و تدرج زمانی،  پس می گوییم اراده چنین معنای مجازی هم غلط است؛ زیرا جمیع براهینی که ذکر شده برای اثبات توحید اله عالم جل شأنه نفی کننده است. یافت شدن یک فردی در بین مخلوقات را که مستقل و مماثل باشد به اله عالم در حقیقت و آثار، بلکه قول به اینکه در بین مخلوقات یک فردی است مستقل و مماثل  با اله عالم  و آن حضرت مسیح است و لذا  ابن الله است تناقضی  ظاهر است، زیرا اگر مخلوقی است افتقار ذاتی و احتیاج در جمیع شوونش به مبدأ تعالی بدیهی است پس مستقل و مماثل بودنش غلط است و اگر مستقل و مماثل است با مبدأ مخلوق بودنش محال است و چگونه کسی می تواند انکار کند مخلوقیت حضرت مسیح را با آنکه مسلم است که حضرت در رحم مادرش حضرت مریم علیهماالسلام جنین بوده و بعد مثل سایرین متولد گردیده و در دامن مادر و تحت کفالت او بوده و بعد مثل سایر افراد بشر مراحل حیات را طی کرده، و نیز بر او عارض می شده  جمیع عوارض و حالاتی که بر سایر افراد بشر عارض می شود از اکل، شرب، جوع، شبع، سرور، حزن، لذت الم، نوم، تعب، راحت وغیر اینها.

و اما صدور خوارق عادات و معجزات از این بزرگوار مثل احیای موتی و خلق طیر و شفای اکمه و ابراص و همچنین تکون آن حضرت بدون پدر، هیچ یک مستلزم الوهیت آن جناب نیست؛ زیرا نظایر جمیع آن اعمال قبل و بعد از آن حضرت از سایر افراد بشر که خدای تعالی منصب نبوت و وصایت به آنها داده، مشاهده گردیده است چنانچه در تکون آدم ابوالبشر بدون پدر و مادر از خاک خلق گردید و کسی حکم بالوهیت او نکرده و خارق عادت هم که از هر یک از انبیای عظام علیهماالسلام از قبیل حضرت نوح، صالح، ابراهیم، موسی و غیرهم ظاهر گریده که در کتب ثبت و ضبط است بدون اینکه کسی  حکم به الوهیت آنها کند، و بزرگترین دلیل بر الوهیت حضرت مسیح عبادت و دعاهای آن بزرگوار و دعوت خلق به سوی عبادت الله تعالی  است و نیز خضوع و خشوع و مسکنت او به درگاه حضرت احدیت جل شأنه، شاهد است که از مرتبه الو هویت نصیبی نداشته بلکه مثل سایرین مخلوق و مصنوع و بنده بوده "ولا یملک لنفسه ]ولغیره[ نفعا ولاضرا" و لذا در جاهای متعدد از اناجیل است که در حضرت خود را انسان و "ابن الانسان" نامیده است و نیز دیده نشده است در اناجیل موجوده که آن حضرت صریحا مردم را دعوت به خود کرده باشد بلکه همه را دعوت به پروردگار عالم نموده است چنانچه در قرآن مجید  می فرماید: "لن یستنکف المسیح ان یکون عبدأ الله" ( سوره نسا/ آیه 172) و بالجمله اراده معنای مجازی «ابن» که «انفصال شیء عن شیء یماثله فی الحقیقه من غیر تجز مادی» مادی بوده باشد از کلمه «ابن الله» نسبت به حضرت مسیح غلط و غیرصحیح است ( برای توضیح بیشتر به جزء ثالث تفسیر المیزان  رجوع شود).

و اگر نصارا بگویند ما از کلمه «ابن الله» نسبت به حضرت مسیح معنای مجازی مزبور را اراده نمی نماییم بلکه مجرد تشریف و تعظیم است نسبت به آن بزرگوار، در جواب گوییم اراده مجرد تشریف و تبریک از کلمه «ابن الله» منافات دارد با تصریحاتی که نسبت به آن حضرت داده اید و در اناجیل موجوده ثبت است و برای نمونه چند مورد ذکر می گردد در انجیل یوحنا، باب 14، صفحه 173 «آیا باور  نمی کنی  که من در پدر هستم و پدر در من است سخنانی که من به شما می گویم از خود نمی گویم لیکن پدری که در من ساکن است او این اعمال را می  کند، مرا تصدیق کنید که من در پدر هستم و پدر در من است.»

در صفحه 161 از انجیل یوحنا است: «زیرا من از جانب خدا صادر شده ام و آمده ام چون من از پیش خود نیامده ام بلکه او مرا فرستاده است.» و در باب 10، صفحه 165گوید: «من و پدر یک هستیم ( و تا آخر)».

ابن باب کلماتی است که تماما بیان صریح است در حلول و اتحاد و اینکه حضرت مسیح از بین سایر افراد بشر مختص است به اینکه منفصل از خداوند است مثل انفصال پسر از پدر. و نیز اراده مجرد تشریف از «ابن الله» منافی با اساس مذهب ایشان است که تثلیت  و اقانیم ثلاثه است یعنی اقنوم وجود که «اب» باشد و اقنوم علوم که کلمه «ابن» و اقنوم حیات «روح اقدس» است و اقنوم لغت سریانی است که به عربی معنای آن اصل و سبب هر چیزی است که به «ذات» تعبیر می شود و گویند اقنوم آب حلول نموده در روح  القدس و توسط او داخل در رحم مریم شده و از اینجا حلول در عیسی نموده و از این جهت عیسی پسر خدا ست!!

و از آنچه ذکر گردید، معلوم شد کذب ادعای گفتن نصارا اینکه نسبت ابن الله به حضرت مسیح علیه السلام مثل گفتن ثارالله است به حضرت حسین علیه السلام و هر دو مجاز و برای تشریف، و بر فرض صدق ادعای مزبور گوییم فرق است بین گفتن شیعه «ثار الله»  را به حسین علیه السلام و گفتن نصارا «ابن الله» را به مسیح علیه السلام، و آن فرق این است که لازم در اراده معنای مجاز از کلمه اینکه قرینه صارفه موجوده باشد که لفظ را از معنای حقیقی اش باز دارد و به معنای مجاز حمل نماید و اگر قرینه مزبور موجود نباشد، استعمال مزبور غلط و صحیح نیست پس می گوییم در کلمه ثارالله قرینه صارفه موجود است که عبارت باشد از ضرورت مذهب و اینکه ارتکازی هر فردی شیعه است عدم جسمیت خداوند تعالی، و اما در مذهب نصارا چنین قرینه نیست بلکه قرینه بر خلاف است که همان مذهب تثلیت و اقانیم ثلاثه و سایر اموری که اساس مذهب ایشان است همه صریحند در جسمیت و تعدد حقتعالی.

منـابـع

آیت الله شهید عبدالحسین دستغیب- 82 پرسش- از صفحه 79 تا 83

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها