داستان پیرمردی بهشتی
فارسی 1114 نمایش |به نقل از «روضه ی کافی» راوی گفته است، در خدمت حضرت امام باقر (ع) بودیم. جمعیتی بودند. پیرمردی از دور پیدا شد و عصا زنان مقابل اتاقی که ما نشسته بودیم ایستاد. به حضرت عرض کرد و گفت: السلام علیک یابن رسول الله و سکوت کرد. امام جواب دادند. علیک السلام و رحمة الله. بعد گفت: آقا من دوست شما را دوست دارم و این دوستی من به خاطر دنیا نیست. با دشمن شما هم دشمنم و این هم بخاطر دنیا نیست. حلال شما را حلال و حرام شما را حرام می دانم، انتظار فرج شما خانواده ی رسالت را هم دارم، آیا با این کیفیت اهل نجاتم یا خیر؟
حضرت فرمود: جلو بیا. جلو آمد، آنقدر که پیرمرد را در کنار خود جای داد. بعد فرمود همان سؤالی که تو از من کردی، روزی مردی از پدر من سؤال کرد، من همان جواب را به شما می دهم که پدرم به آن مرد داد. با این اعتقاد که داری، موقع مردن، بر پیامبر اکرم (ص) و امیرالمؤمنین(ع)، امام مجتبی(ع)، امام حسین (ع) و بر من وارد می شوی (امام سجاد (ع) فرمودند). بعد چشم دلت روشن می شود. جناب عزرائیل با تو مدارا می کند و با خود ما هم در بهشت مقیم می شوی. پیرمرد خیلی خوشحال شد و خواست این چند جمله را دوباره بشنود، گفت: چه فرمودید؟ دوباره امام همان را فرمودند. بعد خودش بازگو کرد و گفت: فرمودید من با این محبتی که با شما دارم اگر بمیرم به پیغمبر(ص) وارد می شوم. به امیرالمؤمنین(ع) وارد می شوم، به امام مجتبی(ع) و سیدالشهدا(ع) و به شما وارد می شود. چشم دلم روشن می شود و با شما در بهش همنشین می شوم. این را گفت و بنا کرد گریه کردن، گریه ی شدید؛ طوری که اشک مانند قطرات باران از چشمانش می ریخت. آن قدر گریه کرد که بی حال شد و روی زمین افتاد. حضار مجلس هم گریه کردند. امام باقر (ع) سر پیرمرد را به دامن گرفت و با دست مبارکش اشکهایش را می گرفت، پیرمرد نشست و کمی حالش بهتر شد. گفت آقا دستتان را به من بدهید. دست امام را گرفت بنا کرد بوسیدن. به چشم های خودش می مالید و می بوسید. دلش آرام نگرفت سینه اش را باز کرد و دست امام را روی قلبش گاشت. بعد گفت: اجازه می دهید من بروم؟ السلام علیکم یابن رسول الله. این را گفت و رفت، تا وقتی که پیرمرد می رفت. امام نحوه ی راه رفتن او را تماشا می کرد. بعد فرمود: هرکس می خواهد مردی از اهل بهشت را ببیند به این پیرمرد بنگرد.
منـابـع
سیدمحمد ضیاء آبادی- عطر گل محمدی(1)- صفحه ی 24 الی 26
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها