کفران نعمت، یکی از گناهان کبیره
فارسی 1561 نمایش |کفران نعمت، از گناهان کبیره ای است که در قرآن مجید بر آن وعده عذاب داده شده است. و نیز در چند جا از آن به کفر تعبیر فرموده و آن را سبب نزول عذاب بر اقوام پیشین بیان فرموده است. در سوره ابراهیم/ آیه 7 می فرماید: «و یاد کنید ای بنی اسرائیل، آن را که پروردگارتان شما را آگاهانید که اگر بر نعمتهای من ( نجات از شر فرعون و غیر آن از توفیق ایمان و عمل صالح ) سپاس گوئید، هر آینه نعمت را بر شما افزون کنم. و اگر ناسپاسی کنید هر آینه عذاب من( بر ناسپاسان) سخت است.» و در سوره بقره/ آیه 152 می فرماید: «پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و نعمت های مرا سپاسگزاری کنید و کافر نشوید.» و در سوره سبا / آیات 15-17 درباره اهالی سبا چنین می فرماید: «برای قبیله سبا ( که در یمن بودند) از مسکن های ایشان نشانه ای بود( برای داشتن قدرت و زیادتی نعمت خدا و شدت عقوبت و مجازاتش بر کفران آن) و آن نشانه چنین است که آن قبیله را دو بوستان بود از طرف راست و چپ رونده، یا دو طرف خانه های ایشان ( و گفته اند در بین ایشان هیچ موذی از مار و کژدم و پشه و کبک و شپش نبود و اگر کسی سبدی به دست می گرفت و در زیر درختان می گذاشت آن سبد پر از میوه می شد.). پیغمبران به ایشان گفتند: از روزی خدا بخورید و شکر نعمت او کنید. شهر شما شهری خوش است و خدای شما آمرزنده و مهربان است – ایشان روبرگردانیدند و کفران نعمت کردند ( و گفتند ما از خدا نعمتی بر خود نمی شناسیم. اگر این ها از او است بگوئید تا باز گیرد). پس فرستادیم برایشان سیل عرم را ( و گفته شده که عرم، نام سدی است که بلقیس ملکه سبا درست کرده بود در میان دو کوه با سنگ و قیر، تا آب باران جمع می شد. و آن را سه در کرد، یکی از بالای دیگری و در زیر آن برکه بزرگی بود و آن را دوازده راه کرده بود به عدد جوی های ایشان. چون باران می آمد، سیلاب در پشت آن بند جمع می شود. آن گاه در بالا را می گشودند تا آب در آن برکه بیاید. اگر کمتر بود در وسط را می گشودند و اگر کمتر بود در پائین را- و چون آب در برکه جمع می شود آن را در جوی ها قسمت می کردند. چنین بود تا بلقیس در گذشت و ایشان طاغی شدند و از حد گذراندند. خداوند موش های بزرگی را برایشان مسلط ساخت و آن بند را سوراخ کردن. آب طغیان کرد و آن سد را خراب نمود و ایشان بعضی هلاک شدند و برخی در عالم متفرق شدند و پراکندگی بیچارگی ایشان در عرب مثل شد) و آن دو بوستان ذکر شده را به دو بوستانی که میوه آن تلخ و بد طعم و درخت شوره گز و اندکی از درخت سدر بود، تبدبل نمودیم- این مجازات در برابر کفران و ناسپاسی ایشان بود و آیا جز کفران کنندگان نعمت را ما عقوبت می کنیم؟»
نعمت، نقمت می شود:
در سوره نحل/ آیه 112 می فرماید: «خداوند مثل زده است حال کفران کنندگان نعمت را به قریه و شهری که اهل آن ایمن و آرمیده بودند و روزی فراوان و بسیار از هر جائی به آنها می رسید ( چه از در یا و چه از بیابان). پس آن ها به نعمت های خدا کافر شدند، پس خداوند لباس گرسنگی و ترس را بر آنها چشانید به سبب کردار زشتشان». و ذکر لباس به مناسبت احاطه و اشتغال عذاب بر ایشان است، چنانچه لباس محیط و مشتمل بر پوشیده است. و بعضی از مفسرین فرموده اند: مراد از قریه در این آیه، شهر مکه است که هفت سال مبتلا به قحط و گرسنگی شدند تا کار ایشان از تنگی و گرسنگی به جائی رسید که استخوان سوخته و مردار و خون می خورند.
کفر نعمت از اقسام کفر است:
حضرت صادق علیه السلام از وجوه کفر، کفر به نعمت را می شمارد. در آن جا که خدای تعالی قول سلیمان را نقل می فرماید که گفت: «انچه را خدا به من مرحمت فرموده از فضل او است تا مرا بیازماید که سپاسگزارم یا ناسپاس. هر که سپاسگزاری کند، همانا برای خود سپاسگزاری کرده ( چون موجب زیاد شدن نعمت او است) و هر که ناسپاسی کند به راستی که پروردگار من بی نیاز و کریم است.» و نیز فرمود: «اگر سپاسگزاری کنید، نعمت را بر شما زیاد کنم و اگر ناسپاسی کنید هر آینه عذاب من سخت است.»
خلاصه فرمایش امام آن است که: خداوند در این آیات ناسپاسی نعمت را کفر نامیده است. و نیز از این آیات دانسته می شود که کفران نعمت، سه اثر بد دارد از این قرار: موجب برطرف شدن نعمت می شود، عذاب سخت و دردناک در پی دارد و خداوند کفران کننده را به خودش وا می گذارد.
کفران نعمت و اخبار اهل بیت علیهم السلام:
روایات در مقام بسیار است و به ذکر چند روایت اکتفا می شود.
پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: «عقوبت کفران نعمت، از هر گناهی زودتر به صاحبش می رسد.» و نیز می فرماید: «سه گناه است که پیش از آخرت، بجا آورندگان آنها به عقوبتش می رسند: عقوق والدین، ظلم بر مردم و کفران احسان.»
حضرت امیرالمومنین علیه السلام در ضمن وصیتش می فرماید: «هیچ نعمتی را کفران مکن زیرا راستی کفر نعمت پست ترین و بدترین اقسام کفر است.» و نیز می فرماید: «محبوبترین مردم نزد خداوند، کسی است که سپاسگزار نعمت هائی که خدا به او داده است باشد، و دشمن ترین مردم نزد خداوند ناسپاس کنندگان به نعمتهای او یند.»
معنی کفران نعمت:
کفران، به معنی پوشانیدن نعمت است و سه مرتبه دارد:
1- جهل به نعمت- که سخت تر و بدتر از سایر مراتب است و دو صورت دارد: یا جهل به اصل نعمت است، یعنی به واسطه نافهمی، نعمت را نمی شناسد و آن را نادیده می گیرد و بود و نبودنش را برابر می داند. یا اینکه جهل به منعم است که اصلا پروردگار خود را نشناخته یا او را به وصف منعمی ندانسته و آن نعمت را از او نمی بیند، بلکه از جز او می داند. و خلاصه، جهل به نعمت یا به منعم هر دو، کفر به نعمت و مورد قطعی عقوبت هائی است که برای کفران نعمت وعده عذاب داده شده و گناه کبیره است.
2- کفر به حسب حال است. به این بیان که انسان عاقلی که نعمت خدا به او می رسد، باید دل شاد و فرحناک شود که مورد انعام و عنایت خداوند واقع شده و او را یاد فرموده و به فضل و ادله لطف حضرتش امیدوار و دلگرم باشد. حالا اگر برعکس، به پروردگارش بدگمان باشد و به فضلش امیدی نداشته باشد و به او دلخوش نبوده بلکه از او جدا و بریده و مأیوس باشد، این حال، کفر به نعمت های خداوندی است.
3- کفر به اعضا و جوارح- یعنی کفر عملی به اینکه، به قلب صد گناه کند و و زبان شکایت و مذمت نماید. یعنی در عوض ذکر نعمتها و شکر آن به زبانش، همه را نادیده گرفته و از نرسیدن به آرزوهای موهوم خود شکایت کرده، از افعال الهی مذمت نماید. و نیز نعمت خدا را در غیر آنچه برای آن آفریده شده، صرف نماید و اعضای خود را در آنچه مورد نهی خدا و موجب بعد از رحمت او است به کار اندازد. حضرت سجاد علیه السلام در شرح «گناهانی که نعمت ها را دگرگون می کنند» می فرماید: «از آن جمله کفران نعمت است.»
کفران وسائط:
چون خداوند متعال به حکمت بالغه اش دنیا را دار اسباب قرار داده و برای رساندن هر نعمتی به بندگانش واسطه و سببی معین فرموده که به وسیله آن، نعمت به بنده برسد، به حکم عقل و شرع، نباید وسائط را نادیده گرفت بلکه باید از آنها هم سپاسگزاری نمود. البته نه به طور استقلال که آن واسطه را منعم خودش بداند بلکه باید او را گرامی داشت، چون واسطه نعمت است. و به زبان حال و قال خدای را سپاسگزار باشد که به توسط فلان شخص، فلان نعمت را به من مرحمت فرموده. و در اینجا به چند روایت اکتفا می شود:
امام سجاد علیه السلام می فرماید: «به راستی خدا هر بنده سپاسگزاری را دوست می دارد و در قیامت به بنده ای از بندگانش می فرماید: آیا ( در دنیا) از فلان شخص ( که واسطه نعمت بود) سپاسگزاری کردی؟ پس می گوید: پروردگارا بس تو را شکر کردم. خداوند می فرماید: چون شکر او را نکردی، شکر مرا هم نکرده ای.» آن گاه امام علیه السلام فرمود: «سپاسگزارترین شما از خداوند، سپاسگزارترین شما است برای مردم (که واسطه نعمت الهی هستند).
حضرت صادق علیه السلام می فرماید: «از حقیقت شکر خدا، شکر کردن از کسی است که نعمت بر دستش جاری شده و به تو رسیده است.»
رسول خدا صلی الله علیه وآله می فرماید: «در قیامت بنده ای را در موقف حساب می آورند و خداوند امر می فرماید: او را به دوزخ برند. می گوید: پروردگارا چگونه امر می فرمائی مرا به آتش برند در حالی که من خواننده قرآن بودم. می فرماید: چون به تو نعمت دادم و شکر نکردی. می گوبد: خدایا فلان نعمت را دادی و چنین شکر کردم و فلان نعمت را دادی و چنان سپاسگزاری نمودم. همچنین نعمت های الهی و سپاسگزاری های خودش را می شمارد. خداوند می فرماید: همه را راست گفتی مگر اینکه از کسانی که به توسط آنها به تو نعمت رساندم، سپاسگزاری نکردی، و جز این نیست که بر ذات خودم سوگند یاد کرده ام که سپاسگزاری بنده ام را از نعمتی به او داده ام نپذیرم تا از کسی که به توسطش نعمت به او رسیده سپاسگزاری نماید.»
چگونگی شکر واسطه خیر:
پیغمبر صلی الله علیه وآله می فرماید: «هر گاه از برادر مومنت خیری و نعمتی به تو رسید، کافی است که بگوئی خدا تو را جزای خیر دهد. و اگر نامش در مجلسی که نباشد برده شود، اگر بگوئی خدا او را جزای خیر دهد، پس در این حال تلافی کرده ای.» و نیز فرمود: «هر کس شما را به خدا سوگند داد و چیزی خواست، به او بدهید، هرکس به شما خیری و نعمتی رسانید، تلافی کنید یعنی شما هم مثل آن خیر را به او برسانید و اگر چیزی را که به آن تلافی کنید، نداشته باشید، برایش دعا کنید. به اندازه ای که بدانید تلافی کرده اید.» و صریح روایات است که در این حکم، فرقی بین احسان کنندگان نیست. یعنی مومن باشد یا کافر، مطیع باشد یا فاسق، خلاصه هر که باشد و احسانش هر چه باشد باید تلافی کرد.
ولایت بالاترین نعمت ها است:
شکی نیست که نعمت های الهی از دنیوی و اخروی، صوری و معنوی درباره هر فردی قابل شماره نیست، چنانچه در قرآن مجید تذکر می فرماید که: «اگر نعمت های خدا را بشمارید، بشماره نخواهد آمد.» کفران هریک از آن نعمت ها، به معنائی که ذکر شد، گناه کبیره و مستحق عقوبت است لیکن باید دانست که هر اندازه نعمت مهم تر و بزرگتر و اثرش بیشتر باشد، عقوبت کفران آن سخت تر و بیشتر است و گناهش بزرگتر می باشد. از هر نعمتی بالاتر و مهم تر، ولایت آل محمد علیهم السلام است. و کفران این نعمت، از هر گناهی سخت تر است و کفرانش به انکار ولایت ایشان، یا فراموش کردن، و یاد آن حضرات ننمودن و در پی دوستی ایشان نبودن و از پیروی فرمایشات و اوامر و نواهی آقایان سربرتافتن و خلاصه، به شأن ایشان اعتناء نکردن و از نعمت ولایت ایشان بهره مند نشدن است. و خلاصه اصل و حقیقت نعمت، همان نعمت ولایت است زیرا برخورداری از هر نعمتی متوقف بر آن است.
کفران وجود علماء:
از کفران نعمت ولایت، کفران وجود علمای ربانی و فقهای روحانی که در زمان غیبت حضرت حجه ابن الحسن اروحنا فداه، نواب عامه آن بزرگوارند و پرظاهر است که کفر نائب، کفر منوب عنه است چنانچه شکر او شکر منوب عنه است.
نائب امام کیست؟
نائب امام علیه السلام کسی است که از جهت علم از علوم آل محمد صلی الله علیه وآله برخوردار شده و بتواند احکام شرعی و حلال و حرام خدا را از روی دلیل (کتاب، سنت، اجماع، عقل) استنباط نماید. و از جهت معرفت، از معارف حقه آل محمد صلی الله علیه وآله بهره مند گردیده و به مقام یقین و اطمینان رسیده باشد. و از جهت کمالات نفسانی، از قید هوا و هوس آزاد و بر نفس و شیطان غالب شده و دارای ملکه عدالت باشد. خلاصه، نمونه ای از خود امام علیه السلام باشد و از انوار آن بزرگوار کسب فیض کرده تا خلق از نور گفتار و کردارش، بلکه از نفس وجود شریفش، بهره مند شوند و از پیروی کردنش رستگار کردند. بر اهل اطلاع پوشیده نیست که رسیدن به چنین مقام شامخی (نیابت امام علیه السلام ) بسی سخت و دشوار، و موقوف بر رنج فرلوان و مجاهدت بسیار است. و چون وجود چنین عالم روحانی از بزرگترین نعمتهای الهی است، پس شکر از او نیز بالاترین شکرها است. چنانچه کفرانش از بزرگترین گناهان است.
کفران وجود عالم روحانی:
کفران وجود عالم روحانی به این است که وجودش را نعمت ندانسته و اعتنائی به شأنش نشود و اطاعتش را لازم ندانسته، یا خدای نکرده حکمتش را رد کنند، که خود گناه کبیره و به منزله رد بر امام علیه السلام و آن در حد شرک به خدا است و خلاصه از امام بریدن است. ابوحمزه گفت: حضرت صادق علیه السلام به من فرمود «عالم باش، یا طالب علم باش، یا دوستدار اهل علم باش، و از قسم چهارم ( نه عالم و نه متعلم و نه دوستدار ایشان) نباش که به دشمن داشتن هلاک می شوی.» حضرت سجاد علیه السلام می فرماید: «خداوند به دانیال وحی فرمود که دشمن ترین بندگانم نزد من، نادانی است که حق اهل علم را سبک شمارد و از آن پیروی نکند. و دوست ترین بندگانم نزد من، پرهیزگار طالب ثواب شایان و ملازم علماء و پیرو بردباران و پذیرای حکمت شماران است.»
عقوبت های شدید بر کفران وجود علماء:
برای کفران این نعمت، عقوبت های شدیدی وعده داده شده از آن جمله پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله می فرماید: «زمانی بیاید که مردم از علماء فرار می کنند مانند فرار کردن گوسفند از گرگ، پس خداوند آنها را به سه بلا مبتلا می فرماید: برکت را از دارائیشان بر می دارد، سلطان جور کننده ای بر آنها مسلط می فرماید، بی ایمان از دنیا می رود.» ناگفته نماند که طلاب علوم دینی چون در طریق رسیدن به مقام شامخ نیابت اند، وجودشان نیز نعمت، و گرامی داشتنشان بر همه لازم است. و کفران وجود ایشان به هتک و بی اعتنائی نیز حرام می باشد.
منـابـع
شهید عبدالحسین دستغیب- گناهان کبیره(باب اول)- از صفحه 347 تا 356
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها