هواپرستی، یکی از منابع معرفت و شناخت حقیقت در قرآن

فارسی 1949 نمایش |

حجاب هواپرستی یکی از صفات مانع شناخت است که گاهی صریحا و گاهی با اشاره در آیات قرآن روی آن تکیه شده است . قبل از هر چیز به آیات زیر گوش جان فرا می دهیم:

1- «افرایت من اتخذ الهه هواه و اضله الله علی علم و ختم علی سمعه وقلبه و جعل علی بصره و غشاوه فمن یهدیه من بعدالله افلاتذکرون» (سوره جاثیه/ آیه 23)

2- «کلما جائهم رسول بما لا تهوی انفسهم فریقا کذبوا و فریقا یقتلون وحسبوا الاتکون  فتنه فعموا و صموا ثم تاب الله علیهم ثم عموا و صموا کثیر منهم و الله بصیر بما یعملون» (سوره مائده / آیات 70-71)

3- «ومنهم من یستمع الیک حتی اذا خرجوا من عندک قالوا للذین اوتوا العلم ماذا قال آنفا اولئک الذین طبع الله علی قلوبهم و اتبعوا اهوائهم» (سوره محمد/ آیه16)

ترجمه:

1- «آیا دیدی کسی را که معبود خود را هوای نفس خویش قرار داده؟ و خداوند او را با آگاهی (برای این که شایسته هدایت نیست) گمراه ساخته، و بر گوش و قلبش مهر زده، و بر چشمش پرده افکنده، با اینحال چه کسی می تواند غیر از خدا او را هدایت کند؟ آیا متذکر نمی شوید؟!

2- «هر زمان پیامبری برخلاف هوسها و تمایلات آنها می آمد، گروهی را تکذیب می کردند و جمعی را می کشتند، و گمان کردند مجازاتی در کار نخواهد بود، لذا ( از دیدن حقائق و شنیدن سخنان حق) نابینا و کر شدند، سپس ( بیدار گشتند و) خداوند توبه آنها را پذیرفت، دگر بار(به خواب غفلت فرو رفتند و) بسیاری از آنها کور و کر شدند و خداوند به آنچه انجام می دهند دانا است».

3- گروهی از آنان به سخنان تو گوش فرا می دهند، اما هنگامی که از نزد تو خارج می شوند، به کسانی که خداوند به آنها علم و دانش بخشیده ( از روی استهزاء) می گویند: این مرد (پیامبر) الان چه گفت؟!  آنها کسانی هستند که خداوند بر قلبهایشان مهر نهاده، و از هوی نفسشان پیروی کرده اند ( لذا چیزی نمی فهمند).

شرح مفردات
«هوی»: به معنی تمایل نفس به شهوات است، و گفته اند در اصل از هوی ( بر وزن نهی) به معنی سقوط از بلندی به پایین گرفته شده، چرا که سبب می شود انسان سقوط کند و در دنیا گرفتار انواع مصائب و در آخرت گرفتار آتش دوزخ شود، و جهنم را از این جهت «هاویه» گفته اند که قعر آن به قدری پایین است که حساب ندارد. بعضی نیز برای این واژه دو معنی ذکر کرده اند: «بالا بردن» و «ساقط کردن» و گاهی ترکیبی از هر دو را ذکر کرده اند ( بالا بردن و سپس فرو افکندن). بعضی نیز گفته اند که هوی ( بر وزن نهی) به معنی سقوط است و هوی ( بر وزن قوی) به معنی بالا رفتن است.

تفسیر و جمع بندی
نخستین آیه مورد بحث سخن از کسانی می گوید که هوای نفس  را به عنوان «معبود» خود برگزیده، و هرچه دارند در پای این معبود قربانی کرده اند، و چون خدا می داند چنین کسانی شایسته هدایت نیستند گمراهشان ساخته، بر قلب و گوش آنها مهر نهاده، و بر چشمانشان پرده افکنده است، و مسلما چنین کسانی شایسته هدایت نیستند.

در آیه دوم به جمعی از یهودیان لجوج اشاره می کند که هر وقت رسولان و فرستادگان الهی دستوری برخلاف هوای نفس آنها می آوردند، در مقابل آنها ایستاده، گروهی را تکذیب می کردند، و گروهی را به قتل می رساندند، این لجاجت و خیره سری در مقابل حق، به اضافه اینکه خود را از مجازات الهی ایمن می دانستند سرانجام سبب شد که در برابر حقائق نابینا و کر شوند، نخستین بار خداوند آنها را مشمول رحمت خویش ساخت و توبه آنها را پذیرفت،  ولی بار دیگر گروهی از آنان پیمان الهی را شکستند و راه طغیان پیش گرفتند و دگربار چشم و گوش جانشان از کار افتاد. این است یکی از آثار شوم هواپرستی  که حتی خون پیامبران خدا را می ریزند و زشتی این عمل را درک نمی کنند. تعبیر به «یقتلون» به صورت «فعل مضارع» دلیل بر این است که این شیوه مستمر آن گروه از یهود بود که هر پیامبری که با هوا و هوسهای آنها مخالفت می کرد در صدد قتل او می آمدند.

سومین آیه به جمعی از منافقان کور دل اشاره می کند که نزد پیامبر اکرم (ص) می آمدند و به سخنانش گوش فرا می دادند، ولی همین که از نزد او بیرون می رفتند در برابر مومنان آگاه، به استهزاء و سخریه پیامبر(ص) می پرداختند. قرآن می گوید: «خداوند بر دلهای این گروه مهر نهاد، زیرا از هوای  نفس خود پیروی می کنند».

این سه آیه همگی رابطه هواپرستی را، از دست دادن قدرت تشخیص به وضوح نشان می دهد. چرا هواپرستی مانع درک حقیقت نباشد؟ درحالی که علاقه افراطی به چیزی تمام وجود  انسان را به خود جلب می کند،  جز آن نمی بیند، و به غیر آن نمی اندیشند. این حدیث پیغمبر اکرم (ص) را بسیاری شنیده ایم که "حبک للشیئی یعمی و یصم"، «علاقه تو به چیزی چشم را کور و گوش را کر می کند». این سخن نورانی را که هم از پیغمبر اکرم (ص) و هم از امیرمومنان علی (ع) نقل شده است نیز غالبا شنیده ایم که فرمودند: "اما اتباع الهوی فیصد عن الحق»:"، «اما به پیروی از هوی، انسان را از حق باز می دارد». این مسأله به قدری روشن است که به صورت ضرب المثلی درآمده است که عرب می گوید: "صاحب الحاجه اعمی لایری الاحاجته"، «نیازمند نابینا است جز نیاز خود را نمی بیند»! انسانی که دل و جان را در عشق مقام و مال و شهوت باخته، و تمام سرمایه های وجود خویش را برای نیل به آن بسیج کرده، چیزی جز آن را نمی تواند ببیند، و این عشق هوس آلوده پرده ضخیمی بر عقل و فکر او می افکند. و چه زیبا فرمود امیرمومنان علی(ع) در یکی از خطبه های نورانیش: "من عشق شیا اعشی بصره"، «کسی که به چیزی عشق ورزد چشم او را کم نور می کند».

در شأن نزول آیه 23 سوره جاثیه که در بالا به آن اشاره شد چنین نقل کرده اند: شبی از شبها «ابوجهل» به اتفاق «ولید بن مغیره» به طواف خانه کعبه مشغول بود (در جاهلیت کعبه را نیز احترام می کردند و طواف می نمودند) و ضمن طواف درباره پیغمبر اسلام (ص) با هم سخن می گفتند. «ابوجهل» رو به «ولید» کرد و گفت: "والله انی اعلم انه لصادق"، «به خدا سوگند که من می دانم که او راست می گوید. «ولید» به او نهیب زد و گفت: ساکت باش! تو از کجا این سخن را می گویی؟ ابوجهل گفت ای ولید ما او را در خردسالی و جوانی صادق امین می نامیدیم، چگونه بعد از کمال عقل و رشد، او را دروغگو خائن بنامیم؟ باز تاکید می کنم من می دانم  او راست می گوید! «ولید» ( با عصبانیت گفت پس چرا او را تصدیق نمی کنی و ایمان به او نمی آوری؟ ابوجهل گفت می خواهی دختران قریش بنشینند و بگویند از ترس شکست تسلیم برادرزاده ابوطالب شدم؟ سوگند به بت «لات» و «عزی» هرگز از او پیروی نخواهم کرد، و اینجا بود که آیه "و ختم علی سمعه و قلبه"، «خداوند بر گوش و قلب او مهر نهاده» نازل شد. و چه زیبا فرموده امیرمومنان علی (ع) "افه العقل الهوی"، «آفت عقل آدمی هواپرستی است» و در عبارت دیگر فرمود: "الهوی افه الالباب"،  «هواپرستی آفت عقلهاست».

منـابـع

آیت الله مکارم شیرازی- پیام قرآن جلد اول- از صفحه 316 تا 321

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها