روایات نقل شده از امام علی (ع) در خبر دادن از شهادت امام حسین (ع)
فارسی 3956 نمایش |طبرانی در معجم در شرح حال حسین علیه السلام از «ابی حبره» روایت کند که گفت: «علی - رضی الله عنه - را تا کوفه همراهی کردم. او بر فراز منبر شد و حمد و سپاس الهی به جای آورد و فرمود: اگر ذریه و نسل پیامبرتان فرا روی شما در کربلا گرفتار آیند چگونه باشید؟ گفتند: اگر چنین شود، این امتحان الهی را به نیکوترین وجه درباره آنان پاسخ گوئیم. فرمود: سوگند به آنکه جانم به دست اوست، حتم است که آنان فرا روی شما قرار می گیرند و شما به سوی ایشان خروج می کنید و مسلما آنان را می کشید! سپس فرمود:
هم او ردو هم بالغرور و عـــردوا أجـــیبوا نجاه لا نجاه و لا عذرا
آنها با فریب به معرکه شان آوردند و خود عافیت طلبیدند و گریختند، حال آنکه این معرکه را نه عافیتی باشد و نه عذری!
از قول «هانی بن هانی»
در معجم طبرانی، تاریخ ابن عساکر، تاریخ الاسلام ذهبی و دیگر کتب از «هانی بن هانی» از امام علی (ع) روایت کنند که فرمود «مسلما حسین به شدیدترین وجه کشته می شود، و من تربت سرزمینی را که در آنجا کشته می شود، می شناسم. او در منطقه ای نزدیک دو نهر به قتل می رسد.»
در «مقتل خوارزمی»
«امیر مومنان علی علیه السلام در مسیر حرکت به سوی «صفین»، در کربلا فرود آمد و به ابن عباس فرمود: آیا این منطقه را می شناسی؟ گفت: نه، فرمود: اگر آن را می شناختی همانند من می گریستی! سپس شدیدا گریست و فرمود: مرا با آل ابی سفیان چه کار؟! بعد متوجه حسین شد و فرمود: «فرزندم شکیبا باش که بابای تو هم از آنان همان را که پس از او می بینی، بارها دیده است.»
از قول «حسن بن کثیر» در صفین
وی از پدرش روایت کند که: «علی علیه السلام به «کربلا» آمد و توقف کرد. گفته شد: یا امیر المومنین! این «کربلا» است؟ فرمود: صاحب کرب و بلا! سپس با دست خود به آن مکان اشاره کرد و فرمود: این جا بارانداز و منزلگاه آنان است. بعد به جای دیگر اشاره کرد و فرمود: این جا قتلگاه ایشان است.»
از قول «اصبغ بن نباته»
در ذخائر العقبی و دیگر کتب از «اصبغ» روایت کنند که گفت: «با علی علیه السلام آمدیم تا به محل قبر حسین علیه السلام رسیدیم. علی علیه السلام فرمود این جا منزلگاه آنان! این جا بارانداز و این جا قتلگاهشان است! جوانمردان آل محمد صلی الله علیه وآله وسلم در این وادی کشته می شوند و آسمان و زمین بر آنان می گریند.»
از قول «غرفه ازدی»
در اسد الغابه از وی روایت کند که گفت: «درباره علی علیه السلام دچار نوعی تردید شدم زیرا در ساحل فرات با او هم سفر بودم که از مسیر راه منحرف شد و ایستاد. ما هم بر گرد او ایستادیم. آنگاه با دست خود اشاره کرد و گفت: اینجا محل بارانداز و منزلگاه و قتلگاه ایشان است! پدرم فدای آنکه جز خدا، هیچ یار و یاوری در زمین و آسمان ندارد! پس از آن، هنگامی که حسین کشته شد، بیرون آمدم تا به مکانی که در آن کشته شده بودند رسیدم که دیدم عینا همان است که گفته بود، دقیق و بی خطا! گوید: بدین خاطر، از خدای خود درباره آن شک و تردید آمرزش خواستم و دانستم که علی- رضی الله عنه- هیچ اقدامی جز آنچه بدان مأمور بود، انجام نمی داد.»
از قول «ابی جحیفه»
نصر بن مزاحم در کتاب «صفین» از وی روایت کند که گفت: «عروه بارقی نزد سعید بن وهب آمد و در حالی که من می شنیدم از او پرسید: داستانی را که از علی بن ابی طالب برایم گفتی بیاد داری؟ گفت: آری، «مخنف بن سلیم» مرا به سوی علی فرستاد. در کربلا نزد او رفتم. دیدمش که با دست خود اشاره می کند و می گوید: اینجا! اینجا! مردی به او گفت: اینجا چه باشد یا امیر المومنین؟ فرمود: گرانمایگانی از آل محمد در اینجا فرود می آیند، و وای بر آنان از شما، و وای بر شما از آنان! آن مرد گفت: معنای این کلام چه باشد یا امیر المومنین؟ فرمود: وای بر آنان از شما برای اینکه آنها را می کشید! و وای بر شما از آنان برای اینکه خداوند بدین خاطر شما را در آتش می برد!» این کلام به گونه دیگری نیز روایت شده که آن حضرت فرمود: «وای بر شما از آنان، و وای بر شما از آنچه بر آنان می رود! آن مرد گفت: وای بر ما از آنان را دانستم ، ولی وای از آنچه بر آنچه می رود، چیست؟ فرمود: کشته شدنشان را می بینید و نمی توانید یاری شان کنید!»
از قول «عون بن ابی جحیفه»
ابن عساکر در تاریخ خود از وی روایت کند که گفت: «ما در مقابل خانه ابی عبدالله جدلی نشسته بودیم که «ملک بن صحار همدانی» نزد ما آمد و گفت: مرا به منزل فلانی هدایت کنید. گوید به او گفتیم: نمی فرستی دنبالش تا بیاید؟ هنگامی که آمد بدو گفت: به یاد داری که «ابو مخنف» ما را نزد امیرالمومنین فرستاد و او که در ساحل فرات بود فرمود: حتم است که در اینجا سوارانی از آل رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرود آیند و بر آن بگذرند و آنان را بکشند. پس، وای بر شما از آنان، و وای بر آنان از شما؟!»
روایت « تاریخ ابن کثیر»
محمد بن سعد و غیرو او گویند: «امام علی علیه السلام هنگامی که به «صفین» می رفت به «کربلا» و منطقه «اشجار الحنظل» رسید و نام آنجا را پرسید. گفته شد: کربلا. فرمود: کرب و بلاء! پس فرود آمد و در کنار یکی از درختان آنجا نماز گزارد و – با اشاره به مکانی – فرمود: در اینجا شهدائی کشته می شوند که- جز صحابه – بهترین شهیدانند و بدان حساب داخل بهشت گردند. آن مکان را با چیزی نشانه گذاردند و بعدها حسین در آنجا کشته شد.»
روایت «مسند احمد»
در مسند احمد، طبرانی، تاریخ ابن عساکر و دیگر کتب از «عبدالله بن نجی» از پدرش روایت کنند که گفت: «با علی – رضی الله عنه- به سوی «صفین» می رفتم که به «نینوا» رسیدیم. ناگهان علی علیه السلام فریاد زد: یا ابا عبدالله نزد فرات صبوری کن: یا اباعبدالله نزد فرات صبوری کن! گفتم: برای چه؟ فرمود: روزی خدمت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم رسیدم و چشمانش را اشکبار دیدم. عرض کردم: یا نبی الله! آیا کسی شما را خشمگین کرده است؟ چه شده که چشمان شما چنین اشکبار است؟ فرمود: ( خیر) بلکه هم اکنون جبرئیل نزد من بود و مرا خبر داد که حسین در کنار شط فرات کشته می شود، و گفت: می خواهی شامه ات را با بوی تربتش بنوازم؟ گفتم: آری. او دست یازید و کفی از خاک به من داد و چشمان من بی اختیار فوران کرد.» و در روایتی دیگر چنین است که: «به صفین می رفیم، به موازی «نینوا» که رسیدیم علی علیه السلام فریاد زد: یا ابا عبدالله نزد فرات صبوری کن! یا ابا عبدالله نزد فرات صبوری کن! گفتم: ابو عبدالله کیست؟- تا آنجا که فرمود: - می خواهی شامه ات را با بوی تربتش بنوازم؟...»
از قول «عامر شعبی»
در طبقات ابن سعد، تاریخ ابن عساکر، تاریخ الاسلام ذهبی و تذکرة خواص الامه از «عامر شعبی» روایت کنند که گفت: «علی در حالی که بر شریعه فرات بود گفت: ابا عبدالله صبوری کن! سپس گفت: بر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم وارد شدم و چشمانش را اشکبار دیدم. عرض کردم حادثه ناگواری رخ داده؟ فرمود: جبرئیل مرا خبر داد که حسین بر شریعه فرات کشته می شود. بعد از آن گفت: دوست داری تربتش را به تو بنمایم؟ گفتم: آری. او کفی از تربتش برگرفت و در کف من نهاد و چشمان من بی اختیار فوران کرد.»
از قول «کدیر ضبی»
ابن عساکر از «کدیر ضبی» روایت کند که گفت: «هنگامی که با علی در «کربلا» و در میان بوته های اسپند بودیم، ناگهان پشکلی برگرفت و سائید و بوئید و گفت: خداوند از این مکان قومی را برمی گزیند که بدون حساب وارد بهشت شوند.»
ا ز قول «هرثمه»
گوید: «با علی در حاشیه «نهر کربلا» بودیم؛ به بوته ای رسید که زیرش پشکل آهوان بود. مشتی از آن برگرفت و بوئید گفت: از این پشته هفتاد هزار نفر محشور گردند که بدون حساب وارد بهشت شوند.»
منـابـع
علامه سیدمرتضی عسکری- بازشناسی دو مکتب (جلد سوم)– از صفحه 45 تا 51
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها