دومین سخنرانی امام حسین (ع) در روز عاشورا

فارسی 660 نمایش |

سبط بن جوزی گوید: حسین علیه السلام بر اسب خود سوار شد و قرآنی گرفت و گشود و بر سر نهاد و فراروی آن قوم ایستاد و گفت: «ای قوم! داور میان من و شما کتاب خدا و سنت جدم رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم باشد!»
خوارزمی گوید: هنگامی که عمر سعد سپاهیانش را آرایش جنگی داد و آنها  حسین علیه السلام را از هر سو محاصره کردند، آن حضرت بیرون آمد و از آنها خواست تا ساکت شوند و چون نپذیرفتند فرمود: «وای بر شما! چه می شود که خاموش شوید و سخنانم را بشنوید؟ من فقط شما را به راه رشد و صلاح دعوت می کنم!»

یاران عمر سعد یکدیگر را سرزنش کردند و به هم گفتند خاموش شوید! امام علیه السلام  فرمود: «مرگ بر شما باد ای جماعت و اندوه بر شما! ما را با شور و شعف به یاری طلبیدید و ما شتابان به ندای شما پاسخ دادیم؛ اکنون شمشیری را که به خاطر ما بر عهده داشتید به روی خود کشیده اید و آتشی را که برای دشمن مشترک آماده کرده بودیم  بر جان ما افروخته اید، و دوستدار دشمن و دشمن دوستان خود شده اید، بدون آنکه عدل و دادی در بین شما برپا دارند، یا امیدی به خیر آنها داشته باشید؟! نفرین و نابودی بر شما باد! چرا آن روز که شمشیرها در نیام و دلها آرام و نظرها استوار بود، ما را به حال خود نگذاشتید؟! بلکه چون ملخ های بیابان به سوی آن (دعوت) شتافتید و مانند پروانه های سرگردان حلقه زدید و سپس آن را نقض کردید!  پس مرگتان ای بردگان برده ها! و ای  پراکندگان احزاب! و ای تارکان قرآن! و ای تحریف کنندگان کلام! و ای گروه گناهکار، و ای وسوسه های شیطان، و ای خاموش کنندگان سنت ها! وای بر شما! آیا اینان را یاری می کنید و ما را وا می گذارید؟! آری، به خدا سوگند این مکری دیر پا وریشه دار است که بنیان شما بر آن روییده و شاخسارتان بر آن تنیده! شما خبیث ترین میوه ها هستید، میوه ای که گلوگیر باغبان و گوارای غاصب می گردد! آگاه باشید! این زنازاده، پسر زنازاده مرا بین دو راه قرار داده: بین شمشیر و ذلت، (و هیهات منالذله) = و چه دور است از ما ذلت!

نه، خدا آن را از ما نمی پذیرد، و رسول خدا و مومنان، دامن هائی که پاک و پاکیزه ماندند، و مردان غیور و جانهای تسلیم ناپذیر، آنها هرگز از ما نمی پذیرند که طاعت لثیمان را بر شهادتگاه کریمان ترجیح دهیم! آگاه باشید که من با همین نیروی اندک، بدون یار و یاور، آماده نبردم! سپس به خواندن اشعار «فروه بن مسیک» پرداخت:

اگر پیروز شویم، پیروزی ما تازگی ندارد، و اگر شکست بخوریم هرگز فرار نمی کنیم. مدارای ما از روی جبن و ترس نیست، بلکه ما به آرزوی خود می رسیم و دیگران به دولت خویش! به سرزنش کنندگان ما بگو: بیدار شوید که، آنچه به ما رسید به زودی به آنها نیز می رسد! چه، اگر مرگ مدتی از سر مردمی برداشته شد، ( یقین بدانید که) دیگرانی را بر زمین می خواباند! هان بدانید! به خدا سوگند شما پس از این واقعه درنگ نمی کنید مگر به اندازه سوار شدن بر اسب، تا آنگاه که چرخش آسیاب، شما را بچرخاند و گردش محورش شما را بلغزاند! این سری است که پدرم از جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به من سپرده است. پس در کار خود با شریکانتان همداستان شوید تا کارتان بر شما ملتبس نگردد سپس درباره من تصمیم بگیرید و مهلتم ندهید. من به خدا، پروردگار خود و پروردگار شما، توکل کردم. هیچ جنبنده ای نیست مگر اینکه او مهارش را در دست دارد براستی  پروردگار من بر راه راست است».

سپس دستانش را به سوی آسمان بالا برد گفت: «خدایا باران آسمان را از آنها باز دار، و سالهائی همچون سالهای یوسف بر آنها مقدر فرما، و غلام ثقیف را برایشان چیره گردان تا شرنگی تلخ به کامشان نماید، که ما را  تکذیب کردند و واگذاشتند. پروردگار ما تنها تو هستی بر تو توکل کردیم و به سوی تو باز می گردیم».

منـابـع

علامه سیدمرتضی عسکری- بازشناسی دو مکتب (جلد سوم)– از صفحه 130 تا 132

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد