انواع خانواده ها و مسئولیتهای آنان در تربیت کودک
فارسی 2012 نمایش |برای اینکه امکان بحث و بررسی درباره خانواده ها و مزایا و محاسن هر کدام موجود باشد جامعه شناسان سعی کرده اند که آنها را به انواعی دسته بندی کنند که ذیلا به برخی از آنها اشاره خواهیم کرد. در این دسته بندی اساس فکر ما این است که نوع ترتیبی که هر کدام به کودکان می دهند در تعیین رفتار بعدی و خط مشی شان تأثیر به سزائی دارد. ما ضمن بیان دسته بندی های جامعه شناسان سعی داریم جنبه های مثبت و منفی هر کدام را نیز ذکر کنیم.
1- خانواده باز و بسته
خانواده از یک دید ممکن است باز باشد یا بسته. خانواده ای را باز گوئیم که در ارتباط آن با کسان و خویشان با افراد اجتماع، با وسایل ارتباط جمعی، محدودیتی موجود نباشد. شک نیست که چنین خانواده ای از یک سو مواجه با مزایائی از قبیل کسب فرهنگ، اطلاعات، راه و رسم ها، سنت ها، اجتماعیات، و از این قبیل است و از سوی دیگر مواجه با محدودیت هائی چون بد آموزی ها، یادگیری آداب و سنن مخدوش، احیانا تخدیرات وسایل ارتباط جمعی و از این قبیل.
خانواده ای را بسته گوئیم که ارتباط اعضای آن با افراد جامعه و وسایل ارتباط جمعی تحت کنترل باشد. شک نیست که در صورت کنترل فوق العاده شدید، خانواده از بدآموزی هائی در امان می ماند، عوامل خارجی ذهن و اندیشه اعضای آن را آلوده نمی سازد ولی این خطر هم وجود دارد که اگر روزی اعضای خانواده به آزادی هائی دست یابند، و به شرطی که علل کنترل برای شان خوب شناخته نباشد، و فرار از مفاسد و بد آموزی ها به صورت ایمان و عقیده، تکلیف و وظیفه در آنان راسخ نشده باشد به مراتب بی بند و بارتر از دیگران خواهند شد. حد وسط این دو نظام که در عین حال هنر خانواده هم به حساب می آید این است که در عین آزادی ارتباط با دیگران و وسایل و ابزار کنترل هائی. توأم با دادن آگاهی های زیربنائی و اساسی موجود باشد. بعبارت دیگر فرزندان خانواده نه چون دام هائی کاملا بسته و محدود باشند که نتوانند سر بجنبانند و نه چندان یله و رها که پایبند به هیچ اصل و مقرراتی نشوند. رابطه شان با جامعه به گونه ای باشد که زیبائی ها را بپذیرند و اقتباس کنند و زشتی ها را طرد نمایند.
2- خانواده بهنجار و نا بهنجار
خانواده از دید دیگر به دو دسته بهنجار و نابهنجار تقسیم می شود. خانواده ای را بهنجار گوئیم که در آن زمینه برای سعادتمندی زن و شوهر فراهم و محیط برای پرورش صحیح کودک آماده باشد. براین اساس خانواده های غیررسمی و غیرشرعی، خانواده ای که در آن زن یا شوهر از دنیا رفته، خانواده ای که در آن مسأله متارکه و جدائی زن و شوهر مطرح است، خانواده ای که در آن زن و شوهر به عللی معذب و از همدیگر در رنج و عذابند، خانواده ای که در آن بین زوجین دعوای شدید و اختلافات لفظی باشد و.... ناهنجار است. در خانواده بهنجار کودکان احساس بی کسی نمی کنند، از بی امنیتی خانواده هراسان نیستند، زمینه برای رشد و پرورش آنها از هر سو فراهم است، در آن آسایش دارند، محبت و مراقبت کافی می بینند، رفتار والدین در خانواده به وضع اقتصادی و اجتماعی شان بستگی دارد، اطفال مورد توجه و علاقه والدین اند، آنها در تربیت فرزندان شان مسامحه ندارند و نیز سختگیر نیستند. در خانواده بهنجار، والدین نسبت به هم اعتماد دارند و در بین آنها اختلافات اخلاقی، رفتاری و فکری نیست. در آن از بی وفائی، تند خویی، بدزبانی، بدگمانی خبری نیست، آنان سعی دارند لااقل دو فرزند داشته باشند. در خانواده بهنجار والدین خود را به داشتن یک کودک قانع نکرده چون به گفته مشهور فرزند یک دانه تنها دردی است که درمانش در داشتن فرزند دوم است. در خانواده بهنجار محبت و مهر هست ولی منجر به لوس بازی و ننری کودک نمی شود. نوازش هست ولی در آن افراط نیست، رفع نیاز کودک هست ولی نه به گونه ای که در آن کودک بی کاره و مفت خور بار آید.
3- خانواده متعهد و نامتعهد
خانواده از دید سوم به دو دسته قابل قسمت است: خانواده متعهد و خانواده بی تعهد. خانواده ای را متعهد گوئیم که در آن دو همسر، به وظایف خود نسبت به هم، به کودک، به اجتماع آگاه و بدان عامل باشند و برعکس خانواده ای را بی تعهد خوانیم که در قبال خدا و اجتماع و فرزند، مسئولیتی احساس نکند و امور جاری را با باری به هر جهت بگذراند. در عصر ما گرفتاری های خارجی زن و شوهر باعث آن شده است که آنان از زیر بار تعهد و مسئولیت خود شانه خالی کرده و برخی از امور خود را به سازمان هایی به نام تربیتی واگذار کنند. شک نیست خانواده های بی تعهد فرزندانی بی تعهد، بی بند و بار می پروراند. فرزندانی که از اخلاق و آداب و رسوم اندیشیده معاشرت و اجتماعیات صحیح بسی بدورند. ما ذیلا به برخی از تعهداتی که خانواده بنا به زمینه فعالیتی خود دارد اشاره می کنیم.
تعهدات و مسئولیت های والدین نسبت به هم در خانواده:
با تشکیل خانواده زوجین تکالیف و مسئولیتهائی پیدا کرده و روابطی جدید بر آن ها حاکم می شود. شرع و طبیعت تا حدود زیادی این تعهدات و مسئولیتها را نسبت به هم معین کردند. در سایه ازدواج، دو تن از دو جنس مخالف با هم آشنا و به اصطلاح محرم می شوند. حتی محرم رازهای هم. کامجوئی ها از هم مجاز می شود ولی در سایه آن فرزند یا فرزندانی پدید می آیند. شک نیست که آن دو عهده دار بار سنگین تربیت کودکان و به اصلاح پدر و مادر می شوند. اینکه چه خانواده ای سعادتمند است؟ گفته اند خانواده ای که در آن محبت، تفاهم، گذشت، احترام متقابل، آسایش و روابط براساس مهر، عقل سلیم و یک فلسفه اندیشیده باشد. خانواده ای سعادتمند است که در آن شوهر پس از کار روزانه بتواند در کنار همسر احساس راحتی نماید و زن فرصت داشته باشد که در کنار او بیارامد و به خود برسد. تشکیل خانواده باید به مرد و زن فرصت دهد که نسبت به هم آگاهی و عشق و محبت پیدا کنند و طرز برخوردها و روابط خود را براساس آن قرار دهند. به هنگامی که آ دمی تنهاست بحث از من است ولی در سایه پیوند زناشوئی من ها باید به ما تبدیل شود و آن دو وجودی واحد و یک روح در دو تن گردند. خانواده تحت سلطه عشق تشکیل می گردد و باید تحت همان تسلط اداره شود و گرنه ادامه زندگی و اداره آن از راه قوانین و مقررات خشک اداری نه تنها آسایش آور نیست بلکه زندگی را به جهنمی سوزان تبدیل می کند. در زندگی خانوادگی کارها باید عادلانه تقسیم شود و این تقسیم به تناسب وضع و توانائی و امکانات روحی و جسمی هریک باشد و طرفین موظف به انجام وظایف و برنامه های خود باشند و در عین حال زیر بازوی هم گیرند و معاون یکدیگر باشند.
تعهدات و مسئولیتهای خانواده در قبال کودک
هر یک از زن و شوهر در عین داشتن وظایف متقابل در برابر هم، وظایف خاص و مشترک دیگری را در قبال فرزندان خود دارند، وظایفی که سرباز زدن از آن نه تنها عقوبت اخروی دارند بلکه در زندگی این جهانی نیز جنایتی بزرگ به حساب می آید. والدین در برابر کودک مسئولند و برای انجام مسئولیت خود حتی قبل از ازدواج و بعد از آن باید آمادگی پیدا کنند. کودک ثمره زندگی آنهاست، ثمره ای مهم، اگر چه ممکن است در پیدایش او برای شان قصد و آگاهی نبوده است، آنها در برابر این طفل تکالیف و مسئوولیتهائی پیدا می کنند و هر کدام در حدود امکانات باید از عهده آن برآیند. کار و والدین تنها سیر کردن شکم کودک و پوشاندن تن او و حفظ او از سرما و گرما نیست، بلکه علاوه بر آن والدین موظفند او را رشد دهند، بالا آورند، سطح فکر و اندیشه او را جهت دهند، به تربیت جسمی، روانی، اخلاقی و اجتماعی او بپردازند، و حتی او را در جهت یابی اقتصادی و سیاسی باید مددکار و راهنما باشند. والدین برای کودک، از نخستین معرف های این جهان و اوضاع آن هستند. کودک از طریق آنها در می یابد که زندگی چیست و در برابر مسائل، پیش آمدها، پدیده ها چه رفتارها و عکس العملی باید داشته باشد. به گفته یکی از بزرگان کودک، پدر بشر است. باید به تربیت او نیکو توجه شود. از تکالیف مهم والدین کوشش به رشد و پرورش استعدادهای او در حد امکان و توانائی، مراقبت در رفتار و کردار خود به عنوان الگوی کودک، اعمال نفوذ در طفل برای یافتن کرامت نفس، بزرگ منشی، داشتن ایده ها و آرزو های عالی و بلند است. برای وصول به این هدف خانواده باید مرکز آموزش اخلاق، دفاع از حق، پرهیز از غرور بی جا، پرهیز از لاف و گزاف باشد. توقف کودک در خانه بیش از سایر اماکن است و بدین نظر و نیز به دلیل آمیخته بودن مهر و انضباط در آن او مسائل بیشتری را مخصوصا در جنبه های اخلاقی و رفتاری می آموزد. بسیاری از خانواده ها خود فاسد و بد اخلاقند و با اخلاق مذموم خود می خواهند فرزندان را نیکو تربیت نمایند و این کاری محال است. والدینی که می خواهند فرزندشان عادت نیک در رفتار، خوردن، خوابیدن، معاشرت، روابط داشته باشند چاره ای ندارند جز آنکه خود از این بابتها الگو باشند. نقش فرهنگی خانواده نیز مهم است. والدین متعهدند که فرهنگ جامعه را ارزیابی و بررسی کنند و آنچه براساس معیار و ملاک مذهب، صحیح و نیکو تشخیص دادند بدو منتقل کنند. زبان مادری عبارات و اصطلاحات، تکلم و تقلید، خاطرات تلخ و شیرین اغلب از خانواده منشاء می گیرد و بدین نظر مسئولیت والدین در این زمینه سنگین است. از دیگر تکالیف والدین مخصوصا در قبال کودک وجود توافق و مهر نسبت به همدیگر است زیرا خوشبخت تر ین، محبوبترین و مسئولیت شناس ترین افراد از خانواده های مهربان و متوافق بوجود آمده اند. انجام این مهرورزی ها نسبت به هم درس خوبی برای فرزندان در انجام وظایف بعدی در سطح خانواده ها است- رفتار مادر درسی برای دختر در زمان زناشوئی آینده اش و رفتار پدر درسی برای پسر در اداره خانواده آینده است. این ها و ده ها نمونه از این قبیل از تعهدات والدین نسبت به هم در قبال کودک است. آنها مسئولیت دارند که فرد را برای تمام جنبه های زندگی آمادگی بخشند. زندگی حال و آینده را برایش لذت بخش سازند و او را آماده توفیق در کسب و کار، در روابط اجتماعی، سیاسی، خانوادگی و.. نمایند. شک نیست که سرباز زدن و یا فرار از این تعهد و عدم رعایت آن، گناهی نابخشودنی است زیرا در آن حق دیگران یایمال شده است.
تعهدات خانواده در قبال اجتماع:
والدین در قبال اجتماع نیز وظایفی بس دشوار و سنگین بر عهده دارند، وظایفی که سهل انگاری در آن موجب عقوبت است و این از آن بابت که کودک امروز انسان فردا و عضو جامعه است اگر در اثر کمبود های عاطفی، مشاهده الگوهای فاسد، فردی ناسالم درآید به زیان جامعه است، و این والدینند که باید او را عضوی مفید برای جامعه فردا بپرورانند. وجود کودکان تبهکار و نوجوانان بزهکار در هرجامعه اغلب نشان وجود والدین نالایق و بی تعهد است، والدینی که در انجام وظیفه تربیتی خود مسامحه کرده اند. و از سوی دیگر همین کودکان و نوجوانان چون لکه ننگی بر پیشانی خانواده اند، لکه ای که در پیدایش آن خانواده سهم بسزائی داشته است. خانواده باید آمورنده وظایف امروز طفل و راهنمای آینده کودک باشد. این وظایف عام وسیع است و حتی زمینه هائی چون تحصیل در امروز، راهنمائی جهت شغل در فردا و نقش والدین در آینده باشد. ضرورت وجود افراد سالم و نیک اندیش برای جامعه ایجاب می کند که اگر والدین در انجام وظایف تربیتی خود کوتاهی کنند، امر پرورش فرزند بعهده دیگران واگذار شود، و این امری است که در اسلام پیش بینی شده است. اسلام کوتاهی در انجام وظیفه والدینی را برای طفل نمی پذیرد. اگر آنها به تربیت طفل اقدام نکنند قیم شرعی وظایف والدین را بر عهده خواهد گرفت.
خلاصه آنکه والدین شدن مسئولینت پذیرفتن است، مسئولیتی که در قبال خدا و اجتماع است و بر عهده اوست. برای انجام این تعهد و مسئولیت آگاهی و اطلاع لازم است این غلط است که هرکس به محض رسیدن به سن معینی بدون کسب معلومات لازم تشکیل خانواده دهد. والدین شدن هنری است که هر کسی از عهده آن بر نمی آید. شایستگی ها و مهارتهائی باید در آنها وجود داشته باشد تا نیکو از عهده آن برآیند و نیز ایمان و اعتقادی لازم است تا در طریق انجام مسئوولیت کوتاهی نکنند.
منـابـع
علی قائمی- خانواده و تربیت کودک– از صفحه 52 تا 58
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها