بررسی استفاده از قوه بینایی کودک در تربیت آن

فارسی 1610 نمایش |

اساس یادگیری بر روی دیدن و شنیدن است. البته نقش تدبر و تعقل نیز در این زمینه ناچیز نیست ولی یادگیری از این طریق در مرحله بعدی و ثانوی قرار دارند. کودک از همان هفته های اول تولد خود با اطرافیان خویش رابطه ایچاد می کند و این رابطه به تدریج چند جانبه و دارای ابعاد گسترده تری می شود: او با افراد ارشد، پدر بزرگ و مادر بزرگ، برادر، خواهر، بستگان و خو یشاوندان، معلم و مدیر، بقال و عطار، پلیس و روحانی، همسالان و همبازیی ها، حتی حیوانات، اسباب بازیها رابطه برقرار می کند. شک نیست تمام آنچه که در معرض دید کودک قرار دارند به گونه ای  در یادگیری و در رفتار کودک تأثیر دارند. کودک از راه چشم به مسائل و پدیده های اطراف آشنا می شود و از طریق  آن تحولات و دگرگونی ها را در می یابد و با آگاهی از آن و تجزیه و تحلیل کودکانه اش سعی می کند مسیر زندگی خویش را روشن سازد. بر این اساس چشم دروازه ای برای ورود طفل به دنیای جدید است، دنیائی که پر از صفا و پاکی است و یا جهانی که آلوده و کثیف است. او ناگز یز به داشتن این دراوزه است، نیازمند است که ببیند، تماشا کند، آگاهی کسب نماید. خدمت والدین به کودک این است که لااقل در دوره ای معین از زندگی که او هنوز قدرت تمیز و انتخاب احسن را ندارد، چشمش جز بر روی نیکی ها و زیبائی های اخلاقی و انسانی گشوده نشود.

لزوم کنترل پرورش باصره

بر این اساس که تصویر شد چشم باید تربیت شود و وسیله ای قدرتمند و نیرومندی در طریق تربیت باشد. وسایل و امکاناتی که برای پرورش و تقویت آن لازم است باید در اختیار قرار گیرد، جنبه های بهداشتی آن رعایت شود، موجباتی که برای آن خطر ایجاد می کنند و یا مایه ضعف آن می شود از میان برداشته شود. در تربیت با بهره برداری از این نیرو و قدرت می توان در کودک تأثیر کرد و راه و رسم زندگی، مسائل و معلومات را بدو آموخت.

تربیت کودک و الگوها:

از مزایای تربیت اسلامی وجود مدل یا الگوست، الگوی صریح و روشن، برخلاف دیگر مکاتب تربیتی که در آن مدل صریحی برای عرضه کردن نمی توان یافت. از دید اسلامی، خداوند، پیامبر را الگوی امت قرار داد، الگوئی که خلق و خویش قرآن بود، یعنی صورتی مطابق با اساسنامه اسلام. پدر و مادر با در نظر داشتن این الگو باید بکوشند که خود و فرزندان خود را حرکت و جهت دهند. در مکاتب مادی جهت و نهایت تربیت مبهم است. معلوم نیست طفل به کدام سوی و تا چه میزان بایدکشانده و حرکت داده شود. در آن اهداف، جنبه تئوریک و تخیلی دارد. فی المثل می گویند که می خواهیم که طفل چنین و چنان باشند و به فلان گونه ساخته شود، اما آن گونه و نوع، تخیلی است، مبهم است، برداشت هرکس از آن شخصی و فردی است و نمونه کامل و الگوی صریح در عالم خارج وجود ندارد.

قهرمان جوئی کودکان

کودک فطرتا به دنبال مدل است و حالت قهرمان جوئی در او تجلی این خواسته و میل درونی است. طفل اغلب می گوید می خواهم چنین و چنان باشم، مثل فلانی شوم و.... حتی گاهی اعمال و رفتار فرد معینی را تقلید می کند و ادا و اطوار او را در می آورد. آنچه در تربیت مهم است این است که باید الگوئی راستین، نمونه کامل اخلاق و اطوار و از هر حیث شایسته در برابر چشمش قرار داد. این امر اثر فوق العاده ای در حالات نفسانی کودک دارد و می تواند از بزرگترین انگیزه های ایجاد تحول و تربیت باشد. در غیر این صورت و در صورت سهل انگاری در کودک انعکاس نادرستی پدیذ می آید و بدآموزی هائی را سبب می شود. از سوی دیگر مراقبت در ارائه الگوی صحیح امری ضروری است از آن بابت که تقلید کودکان همیشه از روی آگاهی نیست بلکه گاهی لاعن شعور است.  یعنی طفل عملی را براساس یک مدل انجام می دهد حتی بدون آن که بداند چرا – و یا بدون آن که هیچگونه آگاهی و اطلاعی از رفتار خود داشته باشد. جست و خیزهای کودکان، طرز سخن گفتن، نحوه مبارزه و دفاع، طرز خندیدن، راه رفتن، حتی مطالعه طفل ناخود آگاه براساس الگوی معین است. این الگو ممکن است پدر، مادر، برادر، خواهر، کسان، خویشان، بازیگران محیط خارج، فیلم و سینما و از این قبیل باشد. بر این اساس آنچه در برابر چشم کودک قرار می گیرد مهم است و والدین را در این زمینه مسئولیتی عظیم است. اگر قهرمان اخلاق و انسانیت در برابرش قرار دهیم او را ساخته ایم و اگر قهرمان رذیلت و فساد در برابرش قرار دهیم اخلاق او را ویران ساختیم.

فایده وجودی الگو در تربیت

از طریق الگو، مسائل رفتاری و اخلاقی با سرعت و آسانی فزونتری آموخته می شوند. نکته های تربیتی بیشتر مرکوز ذهن می گردد و در آدمی بهتر و بیشتر پایدار می ماند. این امر مخصوصا در باره کودکان صادق تر است از آن باب که جنبه تقلیدی در آنها بسیار قوی است. بیان مسائل توسط مربی برای کودک بسیار آسان است ولی دشواری در این است که  اصول و اهداف تربیت از این راه کمتر قابل  پیاده شدن است. اگر مربی بخواهد که اهداف تربیتی درباره کودک پیاده شود، بهترین راه این است که خود الگو و مجسمه آن اهداف باشد و نخست خواسته های تربیت را در خود مجسم و آشکار کند، تا کودک آن را از وی بیاموزد و تقلید کند.

جهت دادن حس تقلید کودکان:

دیدیم که در کودک حس تقلید قوی است و بسیاری از مسائل را ناآگاهانه براساس یک الگو عمل می کند. کوشش و مجاهده مربی باید متوجه این مسأله  باشد که تقلید او را به سوی اموری که اندیشیده و مورد نظر است جهت دهد و این امکان پذیر نیست جز آن که در حضور کوکان مراقب نقش و رفتار خود باشد، رفتاری را علنی کند که مورد نظر اوست و آن جا  که احیانا رفتاری نامطلوب از او سر می زند سعی کند که لااقل آن را از دید کودک پنهان دارد.

جهت دادن مشاهدات کودکان:

کودک از راه چشم با پدیده های اطراف و جوانب زندگی خویش آشنا می شود. طفلی که رفتار والدین و اعمال آنها و بزرگتران و اطرافیان را می بیند نمی تواند از آنها تأثیر نگیرد. دیدن جنبه های حق دوستی، حق طلبی، خیرخواهی، احسان، دستگیری از دیگران، آزاد منشی، رفتار تهاجمی، ظلم، عدل، امانت، خیانت در او و رفتار حال و آینده او بی اثر نیست. کودکی که والدین و اطرافیان خود را دروغگو، خیانتکار، سنگدل و سختگیر می بیند کمتر می تواند جهتی خلاف آن جهات برای خود برگزیند. به همین نظر است که والدینی همراه و توأم با مسئولیت های بسیار است و آنان در گفتار و کردار خود به غیر از جنبه شخصی به خاطر کودک نیز مورد بازخواست قرار می گیرد. ذهن کودک چون صفحه ای حساس است و از آنچه در دور و برش می گذرد عکس بر می دارد. پس مراقب باشیم که جز از خوبی ها، صفاها، صمیمت ها، صلاح اندیشی ها عکس برداری نکند، و جز زیبائی، انسان دوستی، مهر و عاطفه نقشی در زندگی او پدید نیاید. والدین در موارد خاص، آن جا که زمینه ای مناسب برای آموزش و پرورش طفل فراهم می آید باید او را وادار به مشاهده و بررسی کنند. از فرصت و موقعیت مناسبی که پدید آمده سود جویند و او را بدان گونه جهت دهند که مبتنی بر هدف های اندیشیده شان باشند.

سیر در آفاق و انفس:

برای غنی تر کردن تجارب کودک، ریشه دار کردن معتقدات و مکتسبات او ضروری است. والدین کودک را به سیر در آفاق و انفس وادارند و بدان تشویق کنند. بگذارند او به تماشای آثار و پدیده ها بپردازد و اطلاعات و تجاربی کسب کند. تجربه نشان داده است که تماشای آثار و آفاق بسی مفید تر و سود بخش تر از استدلال عقلی است و بیشتر در روان او اثر می کند. آدمی از راه سیر در آفاق وانفس می تواند از جنبه های گوناگون حیات، جلوه های رفتارها، تحولات طبیعی و.... درس زندگی بیاموزد و از آن ها پند و عبرت گیرد. در روش تربیتی اسلام در این زمینه بسیار تکیه شده است و قرآن طی آیات متعدد  افراد را به مشاهده و سیر در آفاق  وانفس و تدبر و تفکر در سرگذشت اقوام، تحولات اجتماعی دعوت می کند.

ایجاد عادت از راه چشم:

مبنای پذیرش افکار و تبادل آراء و عقاید و خوی پذیریها، گو اینکه از راه گوش و چشم توأما صورت می گیرد ولی در عین حال نقش چشم در این یادگیری اندک نیست. در جنبه شخصی، کودک زندگی خود را بر مبنای دیده ها بیشتر می گذارد تا بر مبنای شنیده ها. و این از آن بابت است که گفتیم حس تقلید در کودک قوی است. آنچه را چشم ببیند و دل بپسندد زمینه ای برای رفتار و فعالیت کودک خواهد شد. کوشش مربی در این زمینه باید ایجاد عادت باشد. به عبارت دیگر رفتاری پسندیده آن قدر در برابر چشم کودک جلوه کند که مرکوز ذهن او شود و اعضای او را عادتا به فعالیت وا دارد. عادت کند که خوب ببیند و فقط خوبی ها را ببیند. هرگاه با صحنه ای نامناسب مواجه شد از آن روی برگرداند و اگر ناگزیر به دیدن بود قلبا از تماشایش متنفر باشد.

استفاده از چشم برای آموزش ها:

بخش اعظم اطلاعات و فنون چون خواندن و نوشتن از طریق چشم برای کودک حاصل می شود، و طفل با کمک چشم است که وارد دنیای جدید می گردد، دنیای علم و آگاهی، دنیای اسرار، دنیای دانستنی ها و..... از وظایف اساسی مربی یکی این است که با استفاده از این عضو، طفل را به قرارداد خط و نوشتن آگاه کند تا او از آن راه بتواند، موفق به کسب معلومات شود. و نیز مربی موظف است کودک را به طرق صحیح مطالعه آشنا سازد و عادت خوب خواندن و خوب مطالعه کردن را در او  ایجاد کند. خلاصه آن که از چشم استفاده های متعدد و متنوعی برای آموزش و پرورش کودک می توان به عمل آورد. این برعهده مربی است که به پرورش این حس  پرداخته و در بهره برداری صحیح از آن به او کمک کند.

منـابـع

علی قائمی- خانواده و تربیت کودک– از صفحه 278 تا 282

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها