بررسی افسانه های سیف درباره ربعی افکل تمیمی، صحابی ساختگی پیامبر(ص)
فارسی 3161 نمایش |سیف بن عمر، «ربعی بن افکل» را از خانواده عنبر، و از تیره بنی عمرو تمیم ساخته است. ابن حجر در شرح حال ربعی می نویسد: سیف بن عمر در «کتاب فتوح» خود می نویسد که ربعی را «سعد بن ابی وقاص» که فرمانده کل سپاه در جنگ با ایرانیان بود، دستور داد تا فرماندهی سپاه را در جنگ موصل بعهده بگیرد، و همانطور که در گذشته گفتیم، در آن زمان رسم بر این بوده که بجز شخص صحابی را به فرماندهی سپاه نمی گماشتند. و سیف در جای دیگر از کتاب خود می گوید: عمر، مقرر داشت تا ربعی فرماندهی پیشتازان سپاهی را که «عبدالله معتم» امیر و فرمانده آن بود به عهده داشته باشد. به قرار معلوم ربعی در فتوح، شرکت فعال داشته است.
(ز) پایان سخن ابن حجر.
حرف (ز) را ابن حجر از آن روی بکار می برد که معلوم دارد این قسمت را او بر دیگر تذکرنویسان صحابه رسول خدا، اضافه دارد. طبری ضمن شرح حوادث سال شانزدهم از هجرت، آنجا که به فتح «تکریت» پرداخته سخنان سیف را درباره ربعی بطور مشروح آورده است که ما در اینجا خلاصه آنرا نقل می کنیم: «سعد وقاص» فرمانده کل قوا به خلیفه وقت عمر نوشت که مردم موصل دور «انطاق» جمع شده اند، و او تا ناحیه تکریت پیش رفته و در آنجا سنگر گرفته است، تا بدان وسیله سرزمین خود را پاس دارد. عمرو در پاسخ سعد نوشت: «عبدالله معتم» را مأمور انطاق کن، و فرماندهی سپاه پیشتازان را در عهده «ربعی بن افکل» بگذار، و چون ایشان سپاه دشمن را از پیش پای خود برداشتند، ربعی را مأمور گشودن دژهای «نینوا، و موصل» نما. سپس طبری عزیمت عبدالله را برای دفع انطاق شرح داده، جنگهای ایشان و به حصار گرفتن دشمن را به مدت چهل شبانه روز تعریف کرده می نویسد: عبدالله با سران دیگر قبایل عرب از «ایاد، و نمر، و تغلب» که به پشتیبانی از انطاق علیه مسلمانان جنگ میکردند، تماس حاصل کرد و سرانجام آنها را به اسلام متمایل نمود و در آخر با یکدیگر قرار گذاشتند که سپاه اسلام با بانگ تکبیر به دروازه هائی که آنها مشخص می کنند حمله برند، اینان نیز با شنیدن بانگ تکبیر از داخل شهر، شمشیر در میان پاسداران انطاق می گذارند، تا فتح «تکر یت» آسان صورت گیرد. این نقشه مورد موافقت همگان قرار می گیرد و بر طبق آن عمل می شود، و در نتیجه حتی یک تن از سپاه دشمن جان سالم از معرکه بدر نمی برد!
طبری پس از شرح فتح «تکریت» می نو یسد: همچنانکه عمر فرمان داده بود، «عبدالله معتم» فرمان داد تا ربعی بن افکل در معیت قبایل تازه مسلمانان «تغلب و ایاد، و نمر» که اهالی موصل و نینوا از مسلمان شدن آنها آگاهی نداشتند برای گشودن دژهای موصل و نینوا عزیمت نماید. و دستور داد پیش از آنکه دشمن از خبر سقوط تکریت بدست مسلمانان آگاه شود، بر سر آنها بتازد! فرزند افکل فرمان برد، و برای پیروزی قطعی خویش، با تازه مسلمانان قبایل مزبور قرار گذارد که آنها به دروغ در میان مردم آن سامان شایع کنند که سربازان انطاق در تکریت پیروز شده قوای مسلمین را شکست داده اند، و چون خود از سپاهیان انطاق به حساب می آیند، میتوانند براحتی داخل دژ شده پاسداری درهای مهم دژ را خود را بر عهده بگیرند تا سپاهیان اسلام بدون هیچگونه مقاومتی از درهای دژ بگذرند! حیله ربعی کارگر افتاد و بی هیچ مقاومتی دژهای دشمن به تصرف سپاهیان اسلام در آمد. ربعی پس از تصرف نینوا و موصل و دژهای مستحکم آن، برای تصرف دیگر مناطق موصل عازم آن نواحی شد. این خلاصه سخنان طبری در فتح «تکریت» و گشودن دژهای مستحکم «موصل و نینوا» بوسیله ربعی بن افکل، از طریق سیف بن عمر تمیمی است.
واژه «انطاق» و اشتباه حموی
به طوریکه از سخنان سیف در این افسانه بر می آید «انطاق» نام فرمانده سپاه دشمن بوده است، ولی حموی چنین پنداشته که انطاق مورد بحث سیف، نام مکانی است نزدیکیهای تکریت، از این روی در «معجم البلدان» در واژه «انطاق» می نویسد: «انطاق» ناحیه ای است که نزدیک تکریت، که نامش طی حدیثی در فتوح سیف ضمن دیگر متصرفات اسلام در سال شانزدهم از هجرت برده شده و «ربعی بن افکل» از آن چنین یاد کرده است: ما، با لبه تیز شمشیز خود، هر متجاوزی را پاداش می دهیم. همچنانکه «انطاق» را با همان وسیله پاداش دادیم و او خود را از جمع دیگران به کناری کشید و بگریخت. نویسنده کتاب «مراصد الاطلاع» نیز از حموی پیروی کرده است آنجا که در واژه «انطاق» می نویسد: می گویند: «انطاق» ناحیه ای نزدیک تکریت بوده است. به نظر می آید اشتباه حموی از آنجا ناشی شده باشد که در حدیث سیف آمده است ( نزوله علی الانطاق= ورودش بر انطاق) که کلمه ورود، در اینجا بر مکان بیشتر مناسبت دارد تا انسان. با این حال نمیدانیم که حموی چگونه به قسمت آخر شعری که خود از سیف روایت کرده است توجه ننموده که با صراحت می گوید ( و انطاق خود را از میان جمعیت به کناری کشید و بگریخت.) که این انسان است که از میان جمعیت می گریزد نه مکان. آنچه در تاریخ طبری از احادیث سیف درباره «ر بعی بن افکل» این قهرمان افسانه ای دیدیم همین ها بود که آوردیم، و همین مطالب را نیز دانشمندانی چون «ابن اثیر، و ابن کثیر، و ابن خلدون» از طبری گرفته در تاریخهای خود نقل کرده اند. اما یاقوت حموی، همانطور که در افسانه های «حرملة بن مریطه» آوردیم، او خود نسخه ای از کتاب «فتوح» سیف را به خط دانشمند نسخه برداری بنام «ابن خاضبه» در دست داشته و به آن اعتمادی کامل ابراز نموده و مطالب خود را در مورد اماکن و جاهای مورد نظرش مستقیما از همان کتاب استخراج می کرده است، و از همین جاست که نام بعضی از شهرها، و دیه ها، و قصباتی که در «کتاب معجم البلدان» او آمده است، بجز در احادیث سیف، در دیگر کتابهای جغرافیائی نمیتوان یافت. یا به عبارت دیگر، نام تمام اماکنی را که سیف ساخته است، در «کتاب معجم البلدان» او دیده می شود.
اشتباهی در نسب ربعی
مطلب دیگری که در اینجا تذکرش لازم است اینست که نسب ربعی در تاریخ طبری «عنزی»، و در تاریخ ابن کثیر «غزی» آمده، در صورتیکه در« اصابه» ابن حجر «عنبری» ثبت شده است که عنبری خود تیره ای است از تمیم. ما نیز همین نسب را به حقیقت نزدیکتر یافتیم زیرا می دانیم که سیف با تمام وجودش و در همه موارد کوشش دارد تا قهرمانان خیالی خود را از قبیله خویش، قبیله تمیم بیافریند، و از آنجا که «عنبری» شاخه ای از تمیم است، این انتخاب با خواسته سیف افسانه پرداز بیشتر مناسبت دارد تا «عنزی و غزی».
مقایسه ای بین روایتهای سیف و حقایق تاریخی
اکنون جا دارد تا پای سخن دیگران بنشینیم و حقیقت فتح «موصل، و تکریت، و نینوا» را از زبان دیگر تاریخ نویسان بشنویم. بلاذری فتح موصل و تکریت را چنین شرح می دهد: عمر بن خطاب رض، در سال بیستم از هجرت، «عتبة بن فرقد سلمی» را مأمور فتح موصل کرد. «عتبه» با مردم نینوا به جنگ پرداخت و یکی از دژهای ایشان را که در قسمت شرقی دجله قرار داشت با سختی بگشود، و بعد از دجله عبور کرد و روی به جانب دومین دژ آنها نهاد. اهالی این دژ چون در مقابل عتبه تاب مقاومت در خود نمی دیدند، با او از در صلح درآمدند و پرداخت جزیه را پذیرفتند. «عتبه» با تقاضای صلح ایشان موافقت کرد و پذیرفت که هرکس که مایل به ترک دژ باشد در امان است و می تواند از دژ بیرون آمده هر کجا که بخواهد برود. بلاذری پس از آن فتوحات، عتبه را در منطقه موصل از قرائ و قصات، و دیه ها و آبادیها از جمله تکریت را نام می برد و در پایان آن می نویسد: و عتبة بن فرقد، «طرهان و تکریت» را فتح کرد، و ساکنان دژ تکریت را به جان امان داد. بنابراین حقیقت چنین است که نخستین جائی که فتح شده موصل بوده و بعد از آن تکریت، و فاتح هر دو محل هم «عتبة بن فرقد سلمی» انصاری، یمانی قحطانی، و سال این فتح و پیروزی، بیستمین سال از هجرت رسول خدا بوده است. اما سیف، فتح تکریت را مقدم بر فتح موصل ذکر می کند، و «عبدالله معتم عبسی عدنانی» را فاتح آنجا معرفی می نماید، و فتح موصل را در عهده «ربعی بن افکل» تمیمی عدنانی می گذارد، و سپاهیان او را نیز همگی از افراد قبایل عدنان مضری بحساب می آورد. ولی حقیقت اینست که موصل و تکریت به دست «عتبه یمانی قحطانی» فتح شده است، و این چیزی نیست که سیف بتواند آن را نادیده بگیرد و در برابر آن ساکت بنشیند، پس دو تن از آفریده های خود را از قبیله مضر به حکومت و فرماندهی می گمارد، و سپاهیان اسلام را نیز از افراد قبیله مضر، یعنی قبیله خویش معرفی می کند، و همین تغییر و تبدیلها را به فرمان تعصب قومی خود، در تاریخ اسلام روا می دارد! اما اینکه چرا او تاریخ وقوع چنین رویدادی را تغییر داده و فتحی را که در سال بیستم از هجرت بوقوع پیوسته، آنرا در سال شانزدهم از هجرت نوشته است، مطلبی است که در خور اهمیت می باشد و به انحراف عقیده او از اسلام مربوط می شود، زیرا اگر او بحکم زندقه ای که به آن متهم بوده هدفش ایجاد تشویش در تاریخ اسلام نبوده، پس چه چیزی می تواند محرک او در این جنایت بر تاریخ اسلام باشد؟!
دست آورد سیف از این افسانه
سیف با آفریدن ربعی بن افکل تمیمی:
1- صحابی فرمانده، سرداری فاتح، و شاعری سخنور آفریده تا نامش در ردیف اصحاب واقعی رسول خدا ثبت شده برایش شرح حال بنویسند.
2- مکانی تازه خلق کرده، تا در ردیف دیگر امکان خیالی او در کتابهای جغرافیا برای خود جا کند.
3- با خلق نبردهای افسانه ای برای تمیم، به نداِی تعصبات قبیلگی خود پاسخ گفته و برای قبیله خویش افتخاراتی دیگر آفریده است.
4- بحکم زندقه ای که به آن متهم بوده، تاریخ وقوع حوادث تاریخی اسلام را تغییر داده است.
بررسی اسناد سیف در افسانه ربعی
در اسناد احادیث سیف، درباره «ربعی بن افکل» این نامها آمده است:
1- محمد، که سیف او را «محمد بن عبدالله بن سواد بن نویره» می خواند. و دیگری «مهلب بن عقبه اسدی»، که در گذشته به نام این دو راوی در احادیث او برخورد کرده ایم و دانستیم که وجود خارجی نداشته اند، و از ساخته های سیف می باشند.
2- طلحه، این راوی در احادیث سیف ممکن است به دو راوی اشاره داشته باشد یکی « طلحه بن اعلم» و دیگری «طلحه بن عبدالرحمن».
نام طلحه بن عبدالرحمن را جز در روایتهای سیف ندیده ایم بنابراین این نام زاده خیالات اوست و چنین راویئی وجود خارجی ندارد. اما «طلحه بن اعلم»، راویی است سرشناس و نامش در غیر احادیث سیف نیز آمده است ولی با توجه به سابقه سیف و دروغ پردازیهای او، ما حق نداریم تا گناه دروغهایش را به گردن چنان راویانی بگذاریم، بخصوص وقتی که سیف تنها کسی است که چنان دروغهائی را به چنین راویانی نسبت می دهد.
دانشمندانی که افسانه را از سیف نقل کرده اند
ریشه تمام این افسانه ها از سیف است، اما منابع انتشار افسانه های او عبارتند از:
1- طبری با ذکر سند در تاریخش.
2- ابن حجر با ذکر سند در کتاب «الاصابه».
3- ابن اثیر با نقل از طبری در تاریخش.
4- ابن کثیر با نقل از طبری در تاریخش.
5- ابن خلدون با نقل از طبری در تاریخش.
6- حموی در «معجم البلدان» بدون ذکر سند.
7- عبدالمومن به نقل از حموی در کتاب «مراصد الاطلاع».
منـابـع
علامه سیدمرتضی عسکری- یکصد و پنجاه صحابی ساختگی– از صفحه 173 تا 178
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها