بررسی افسانه سیف درباره زربن عبدالله الفقیمی، صحابی ساختگی پیامبر(ص)
فارسی 3565 نمایش |زر بن عبدالله الفقیمی در کتاب «اسدالغابه» ابن اثیر چنین معرفی شده است: طبری نوشته است که «زر» از اصحاب رسول خدا، و از گروه مهاجرین بوده است. «زر» از جمله فرماندهان سپاه مسلمین در فتح خوزستان بوده و بر سپاهی که جندی شاپور را به محاصره کشیده بود فرماندهی داشت که سرانجام جندی شاپور از راه صلح و مذاکره گشوده شد. همین مطلب را ذهبی بطور اختصار از «اسدالغابه» نقل و در «کتاب تجرید» خود آورده است. «زبیدی» نیز در واژة «زر» در «کتاب تاج العروس» می نویسد: طبری گفته است که «زر بن عبدالله الفقیمی» از اصحاب پیغمبر، و از جمله امراء ارتش بوده است. از آنجائیکه این دانشمندان همگی خبر «زر بن عبدالله» را از طبری گرفته و بنام او تصریح کرده اند ما نیز در خبر زر به طبری مراجعه می کنیم تا دریابیم طبری این خبر را از کجا آورده است. طبری از قول سیف بن عمر می نویسد: زر فرزند عبدالله، و نواده کلیب فقیمی، از بطن تمیم و عدنانی است. طبری در خبر فتح «رامهرمز» از قول سیف بن عمر آورده است که «اسود» و «زر» از جمله اصحاب پیغمبر و مهاجرین به محضر آن حضرت بوده اند. «زر» به خدمت پیغمبر خدا رسید و عرضه داشت: خانواده «فقیم» از نظر تعداد نفرات کاستی گرفته و رو به نابودی است، در حالیکه تعداد نفرات دیگر تیره های تمیم پرجمعیت و رو به ازیاد هستند، چه شود تا در حق ما به درگاه خدا نیازی ببری و دعائی بکنی؟! رسول خدا دست به دعاء برداشت و گفت: بار خدایا! تعداد افراد خانواده زر را فزونی ده، و بر جمعیتشان بیفزای! این بود که تعداد خانواده زر فزونی گرفت و جمعیتشان رو به افزایش نهاد. دیگران به همین روایت طبری از سیف استناد کرده نوشته اند: زر از جمله کسانی است که به خدمت پیغمبر خدا رسیده، و افتخار درک صحبتش را یافته، و از جمله مهاجرین بوده است. طبری در فتح «ابله» در حوادث سال دوازدهم از هجرت می نویسد: خالد بن ولید، «فیل» به غنیمت گرفته را با خمس عنائم جنگی به همراهی «زر» به مدینه فرستاد. فیل را در کوچه ها و بازار مدینه میگردانیدند تا مردم آنرا تماشا کنند. زنان مدینه که از بزرگی جثه و هیکل فیل به شگفتی افتاده بودند با اظهار تعجب و حیرت می گفتند آیا هیکلی به چنین بزرگی و عظمت از آفریده های خدا است؟! مثل اینکه آنان فیل را از ساخته های دست بشر می پنداشتند!! ابوبکر دستور داد تا فیل را به همراه «زر» باز گردانیدند. طبری در دنباله این داستان می نویسد: این داستان سیف در باره «ابله» و گشودن آن، برخلاف آن چیزی است که تاریخ نویسان و وقایع نگاران درباره آن گفته اند، چه، از اخبار و روایات درست چنین بر می آید که «ابله» در زمان حکومت عمر گشوده شده است نه خلافت ابوبکر، و این فتح و پیروزی بدست «عتبة بن غزوان» و به سال چهاردهم صورت گرفته نه در سال دوازدهم از هجرت. ما چون این محدوده از زمان رسیدیم، در جای خود به بحث پیرامون آن، و چگونگی فتح آنجا می پردازیم. پایان سخن طبری.
مقایسه ای کوتاه
1- طبری تصریح می کند که فتح شهر«ابله» به سال چهاردهم از هجرت و زمان خلافت عمر به وقوع پیوسته است نه سال دوازدهم و حکومت ابوبکر.
2- فرماندهی قوا در این جنگ با «عتبه بن غزوان» بوده نه خالد بن ولید. پیام این فتح و پیروزی را نافع به خلیفه عمر رسانیده است، نه زر بن عبدالله فقیمی!
ضمنا آنچه را که طبری از قول سیف ضمن حوادث سال چهاردهم از هجرت آورده، از موضوع زر و خمس غنائم و فیل مزبور به هیچ روی در اخبار دیگران بیرون از روایات سیف دیده نمیشود، بویژه اینکه زنان مدینه در آن ایام «سوره فیل» را بارها از کتاب خدا خوانده و داستان فیل و لشکرکشی «ابرهه» نزد عموم مردم آن سامان، در آن حد مشهور بوده است که آن واقعه مبداء تاریخ قرار گرفته، بنابراین وجود فیل و بزرگی هیکل آن نمی توانسته برای ایشان شگفتی آور باشد. آنچه سیف در این زمینه اورده و مدعی شده همه مغایر و مخالف حقایق تاریخی است،
افسانه صلح جندی شاپور
طبری از قول سیف در ذکر حوادث سال هفدهم از هجرت درباره فتح «شوش» می نویسد: «زر» در آن سال نهاوند را به محاصره در آورد و.....
سپس در حدیثی دیگر از قول سیف آورده است که: عمر طی دستور کتبی به زر فرمان داد تا سپاه به جانب جندی شاپور بکشد. زر فرمان برد و سپاه به جندی شاپور کشید و آنجا را به محاصره گرفت و.....
و در حدیثی دیگر آورده است که: «ابوسبره صحابی» فرمان داد «زر و مقترب» سپاه به جندی شاپور کشند، و خود با لشکریانش پس از فتح شوش به آن جانب حرکت کرد و در حالی به آنجا رسید که «زر» جندی شاپور را به محاصره گرفته بود. سپاهیان در همان حال که «جندی شاپور» را در محاصره داشتند و با مردم آنجا می جنگیدند یک روز به یکباره مشاهده کردند که ناگهان درهای دژ گشوده شد، و مردم با روئی باز به استقبال جنگجویان عرب آمدند، و بازارها به رویشان بگشودند! و چون مسلمانان سبب پرسیدند پارسیان گفتند: شما تیری به داخل دژ پرتاب کردید که به همراه خود برای ما امان نامه داشت، ما هم امان شما را پذیرفتیم. گفتند: ما چنین امانی به شما نداده ایم! سپس به پی جوئی مطلب برآمده دریافتند که برده ای به نام «مکنف» که اصل و تبارش از جندی شاپور بوده به چنین کاری دست زده است. پس به ایرانیان گفتند: این مرد، بنده و برده ای بیش نیست و امانش را ارزش و مقداری نمی باشد. ایرانیان در پاسخ آنها گفتند: ما آزاده و برده شما را از هم تمیز نمیدهیم و نمی شناسیم. همین اندازه میدانیم که به ما امان داده شده و ما هم قبول کرده ایم و آنرا نقض نمیکنیم. حالا خود دانید میخواهید شما به آن خیانت کنید؟! در برابر پاسخ قطعی ایرانیان، مسلمانان ناچار شدند تا برای روشن شدن تکلیف مراتب را به خلیفه عمر گزارش دهند و از او کسب دستور نمایند، و در این مدت متعرض ایرانیان نشوند. عمر امان مکنف را پذیرفت و به این ترتیب جندی شاپور و مردمش در امان مکنف درآمد و مسلمانان از تعرض به آن دست برداشتند!
این داستان را بطوریکه گفتیم طبری از قول سیف بن عمر در صلح جندی شاپور و در تاریخ کبیر خود آورده است. و «ابن اثیر و ابن کثیر، و ابن خلدون» نیز همانها را از طبری گرفته در کتابهای تاریخ خود نقل کرده اند بدون اینکه مصدر خبر خود را نام برده باشند. «حموی» ضمن شرحی که بر جندی شاپور در «کتاب معجم البلدان» خود آورده است، همین روایت را نوشته و در پایان آن می گوید: «عاصم بن عمرو» با اشاره به همین موضوع مکنف است که می سراید: به جان خودم سوگند که خویشاوندی مکنف درست و صحیح بود و به هیچ روی با همشهریان خود قطع رحم نکرد!! همین داستان را حمیری نیز در «کتاب الروض المعطار» خود آورده است.
حقایق داستان جندی شاپور
داستانی را که سیف بن عمر برای صلح جندی شاپور ساخته و دیگر نویسندگان آنرا از زبان وی نقل کرده اند از نظر گذراندیم. اینک ببینیم که دیگران در همین زمینه چه نوشته اند. بلاذری می نویسد: ابوموسی اشعری پس از گشودن «شوشتر» عنان عزیمت به جانب جندی شااپور کشید. اهالی جندی شاپور که از حمله مسلمین سخت نگران و مضطرب شده بودند، پیشاپیش، از او امان خواستند و اطاعت و تسلیم خود را اعلام داشتند. ابوموسی نیز با شهروندان جندی شاپور پیمان بست که به جز ساز و برگ جنگی آنان که باید تسلیم قوای اسلام شود، جان و آزادی، و اموال ایشان در پناه اسلام محفوظ و در امان خوهد بود. این روایتی است که بلاذری در مورد فتح جندی شاپور در کتاب خود آورده، و «خلیفه بن خیاط» درگذشته به سال 240 هجری، و ذهبی متوفای سال 748 هجری آنرا بطور اختصار در کتابهای خود نقل کرده اند. یاقوت حموی نیز هر دو روایت را با همه طول و تفصیلش در «معجم البلدان» خود آورده است.
مقایسه ای کوتاه از این دو خبر
تاریخ نویسان نوشته اند که صلح جندی شاپور بر اثر ترس ایرانیان و نگرانیشان از حمله مسلمین بوده است، نه آنطور که سیف میگوید این صلح بر اثر دادن امان برده ای بنام مکنف که ایرانی الاصل بوده صورت گرفته، و بعد از بروز اختلاف در رد یا قبول این امان بین سپاهیان اسلام، خلیفه عمر آنرا صحه گذاشته و تأیید کرده است!! همچنین نوشته اند که فرماندهی کل قوا را در جنگ جندی شاپور «ابوموسی اشعری یمانی قحطانی» بعهده داشته است نه فرماندهی را که سیف بن عمر تعیین کرده و در عهده «سبره قرشی عدنانی» گذاشته، و دو صحابی ساختگی خود را به نامهای «زر و اسود» به یاریش گماشته است. سیف می گوید: خلیفه عمر، «زر بن کلیب و مقترب» را به رسالت به نزد نعمان که ولایت بصره را بعهده داشت فرستاد، و بوسیله ایشان به نعمان پیام فرستاد که: من تو را نامزد جنگ با ایرانیان کرده ام، در اجرای دستور اقدام کن. اما بلاذری در همین مورد می نویسد: خلیفه عمر، نامه ای به توسط «سائب بن اقرع ثقفی» برای نعمان فرستاد، و او را مأمور فرمود تا با ایرانیان بجنگد، و نیز مقرر داشت که «سائب بن اقرع» در این جنگ سرپرستی از غنائم جنگی را به عهده داشته باشد.
«زر» در پست فرماندهی ارتش فارس!
سیف ضمن اخبار جنگ نهاوند می نویسد: خلیفه عمر به «سلمی و حرمله و زربن کلیب و مقترب» و دیگر سران ارتش که بین اهواز و فارس مستقر شده بودند نوشت که ایرانیان را از تعرض به برادران مسلمان خود مانع شوید، و از نفوذ ایشان به سرزمین مسلمین و امت اسلامی جلوگیری نمائید و برای ممانعت از رساندن قوای کمکی به رزمندگان ایرانی در جنگ نهاوند، در مرزهای فارس و اهواز استقرار یابید، تا فرمان من بشما برسد. فرمان خلیفه وقتی به مورد اجراء گذاشته شد که این چهار تن صحابی قهرمان به حدود اصفهان و فارس رسیده بودند، و در نتیجه مانع رسیدن امدادهای مردم آن سامان به رزمندگان نهاوند شدند!! داستان موضعگیری صحابیان ساختگی سیف در حدود فارس و اصفهان، تنها زاده خیالات سیف است، و نویسندگان دیگر در این زمینه چیزی ننوشته اند تا به مقابله و مقایسه خبر ایشان با داستان سیف بپردازیم.
دانشمندان افسانه «زر» را از سیف گرفته اند
افسانه «زر» از شخص سیف بن عمر تمیمی ریشه گرفته و در مصادر اسلامی زیر راه یافته، و بدان وسیله منتشر شده است:
1- محمد بن جریر طبری متوفای 310 هجری که از سیف گرفته و در تاریخ خود نقل کرده است.
2- ابن اثیر متوفای سال 630 هجری که از طبری گرفته.
3-ابن کثیر، متوفای سال 771 هجری که از طبری گرفته.
4- ابن خلدون متوفای سال 808 هجری که از طبری گرفته است.
5- ابن فتحون متوفای سال 519 هجری که از طبری گرفته. این دانشمند، شرح حال برخی از اصحاب را در حاشیه «کتاب استیعاب» آورده است.
6- زبیدی متوفای سال 1205 هجری در «تاج العروس» که از طبری گرفته است.
7- ذهبی متوفای سال 748 هجری که از ابن اثیر گرفته، و در «التجرید» خود آورده است.
8- ابن حجر متوفای سال 852 هجری از ابن فتحون گرفته، و در «کتاب اصابه» خود آورده است.
9- یاقوت حموی متوفای سال 626 هجری مستقیما از سیف گرفته و در «کتاب معجم البدان» خود آورده است.
10- حمیری متوفای سال 900 هجری که مستقیما از سیف گرفته، و در «کتاب الروض المعطار» خود نقل کرده است.
با اینهمه مصادر مهم و معتبر، وقتیکه نویسنده عصر ما بخواهد کتابی درباره مثلا فرماندهان فتوح اسلامی بنویسد، حق دارد و می تواند که نام «زر بن عبدالله فقیمی» را بعنوان یکی از فرماندهان شجاع و رزم آوری سیاسی، و صحابی موقع شناس با شرح و تفصیل در کتاب خود بیاورد، در حالیکه هم او، و هم تمامی دانمشمندانی که نام بردیم غافل از این بوده و هستند که در اصل صحابی و فرماندهی بنام «زربن عبدالله فقیمی» وجود نداشته بلکه فقط و فقط زائیده خیالات و آفریده توهمات سیف بن عمر تمیمی متهم به زندقه، و مشهور به دروغگوئی و افسانه پردازی می باشد!!
دست آورد سیف از افسانه زر
1- خلق صحابی مهاجر، و سرداری لایق از فرماندهان ارتش اسلام در فتوح. تا رسول خدا برای او و خانواده اش از تمیم دعای خیر کند و خداوند نیز به برکت دعای پیغمبر در نسل او و خانواده اش برکت گذارد!
2- خلق فرستاده ای امین و پارسا، در حمل غنائم جنگی و فیلی شگفت آور به محضر خلیفه ابوبکر.
3- فتوح و افتخاراتی را که قحطانیان یمانی به دست آورده اند، در پاسخ مثبت به ندای تعصبات قبیله ای همه را به عدنان مضری – خانواده خودش- نسبت داده است.
4- در فتح افسانه ای جندی شاپور، برده ای بنام «مکنف» آفریده تا امان او برای شهروندان جندی شاپور مورد قبول مقام خلافت واقع شود.
5- و بالاخره سیف با خلق افتخاراتی ساختگی برای قبیله خود تمیم، تعصب خود را ارضاء نموده، و بر اثر زندقه ایکه به آن متهم بوده است تاریخ اسلام را دستخوش تشویش ساخته، باعث آن شده است تا در صحت مدارک اسلامی شک و تردید راه یابد.
منـابـع
علامه سیدمرتضی عسکری- یکصد و پنجاه صحابی ساختگی– از صفحه 209 تا 214 و صفحه 218 تا 219
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها