نمونه ای از امور اقتباس شده غرب از فرهنگ اسلامی

فارسی 2007 نمایش |

دو نمونه از اموری که جهان غرب و مسیحی، آنها را بعنوان مقدمه اقتباس یک نظام علمی، از فرهنگ اسلامی گرفته و سرمشق خویش قرار داده است عبارتند از: 

الف- تقسیم و ترتیب در علوم

یکی از مراحل مهم آموزش و پیروزی و کامیابی در آن، تقسیم و ترتیب دادن صحیح دانشهاست. تا دانشها را رده بندی درست نکنیم و مراتب آنها را در تقدم و توسط و تأخر روشن نسازیم، و برنامه ریزی تحصیلی بر این پایه قرار نگیرد، چه بسیار عمرها که تلف می شود و استعدادها که آشفته و سرگردان می مانند. از این رو دانشمندان همواره به تقسیم علوم وطبقه بندی آنها پرداخته اند. در فرهنگ اسلامی نیز بصورتی دقیق علوم را رده بندی کرده اند، از جمله:

فارابی در «احصاء العلوم»

ابن سینا  در «رساله فی اقسام العلوم» و «شفا»

ابن خلدون در «مقدمه»

ابن حزم در «مراتب العلوم»

شهید ثانی در «منیة المرید»

بحثهایی نیز در مبادی علوم (مبادی قریبه، مبادی بعیده) و اجزاء علوم، در فرهنگ اسلامی، مطرح است و محققان در آن باره تحقیقات و آرائی ابراز داشته اند که اهمیت بسیار دارد. در اینجا به مناسبت، مطلب یاد شده را با تفصیل بیشتری می آوریم:

کتاب «احصاء العلوم» از اهمیت بسیاری برخوردار است. این کتاب در تقسیم و تعریف علوم  است و ذکر فروع هر علم و تعریف آنها. ظاهرا قبل از فارابی کسی از کتابی بدین شیوه تألیف نکرده است. کتاب دارای 5 فصل است: (1) علم اللسان و فروع آن، از قبیل لغت، نحو، صرف، شعر، کتابت و قرائت. (2) علم منطق، که ازمهمترین فصلهای کتاب است.( 3) علم تعالیم ( ریاضیات)، که به هفت قسمت عمده تقسیم می شود: علم عدد، علم هندسه، علم مناظر یا «بصریات»، علم نجوم تعلیمی، علم موسیقی و فروع مهم آن، علم رفع و جر و نقل اثقال، علم حیل (4) علم الاهی (5) علم مدنی (علم اخلاق و سیاست)، و علم فقه و علم کلام. «احصاء العلوم» از قدیم معروفیت بسزا پیدا کرده و مورد نظر علمای شرق و غرب بوده است و در قرن دوازدهم میلادی، ششم هجری قمری، چند بار به لاتین ترجمه شده...

چنانکه صاحبنظران گفته اند فاضلان مغرب زمین اساس کار را در تقسیم علوم از فارابی گرفته اند. از جمله خاورشناس اسپانیایی گوندیسالینوس Cundissalinus که «کتاب تقسیم فلسفه» او را اقتباسی دانسته اند از «احصاء العلوم» و مطالب آمونیوس و ابن سینا و ایزو دور اشبیلی. برخی از محققان، آثار فارابی را دارای نقشی اساسی در تألیفات راجر بیکن نیز دانسته اند. و این راجر بیکن (Rajer Beykkon  - ح 1214-1294)، همان فیلسوف مدرس انگلیس و مدرس دانشگاه آکسفورد است... که «معتقد بود علم مکمل دین است نه مخالف آن، به علوم طبیعی و تجربه و مشاهده مستقیم اهمیت می داد، و به همین جهت او را از پیشروان روش تازه علمی شمرده اند».

ب- ترجمه کتابهای عربی به لاتینی

پایه اصلی جهان مسیحی (چه در مشرق  و چه در مغرب) به علم و دانش و کتاب و آزمون، و خروج آنان از ظلمات قرون وسطی اسلام بود و تعالیم اسلام و علوم و معارف اسلامی و آثار تألیفات دانشمندان مسلمان. مسیحیان علم طلبی را با یاد گرفتن زبان عربی و سفر کردن به کشورهای اسلامی و درس خواندن نزد عالمان مسلمان آغاز کردند. کلیسا با تعلیمات محدود و ابتدایی و یکجانبه خویش انحطاطی سخت پدید آورده بود. می گفت «زندگانی دنیا فقط مرحله آمادگی برای زندگانی جاوید در بهشت یا دوزخ است» و برای همین سخن نیز شرحی درست نداشت و از این مبنای متین اسلامی بیخبر بود که به زندگی دنیا و کسب علم و دانش و توسعه دادن به حیات مادی تشویق کند. نهایت با نیت عبادی و اخروی. بدینگونه جهان مسیحیت غرق در انحطاطا و تاریکی بود و تعبد به روشها غیرمنطق و در عین حال اجباری کلیسا. واقعه طوری بود که بایست دستی از غیب برون آید و به خود کشیشان سواد و تربیت بیاموزد.

مورخ علم مسیحی، جان برنال، می گوید: تجدید حیات جهان مسیحی غرب که در قرن دهم آغاز شد، به مبنای فکریی وسیعتر از آنچه که از باقیمانده فرهنگ کلاسیک بدست آورده بود، احتیاج داشت. حتی انتقال فرهنگ قدیم از طریق متفکران توانایی مانند بید واریگنا نیز دردی را درمان نمی کرد. می بایست به کشیشان فکر کردن و نوشتن یاد داد. قرن دهم میلادی، مطابق است با قرن چهاردهم اسلامی، یعنی دوره اوج علم و تمدن در اسلام، و می بینیم که فرهنگ کلاسیک کافی نبود که به داد جهان مسیحی غرب برسد، بلکه آنچه درمان درد جهل انحطاط بود فرهنگی پخته و پرورده و هدایت کننده بود. این امر را هوشیاران مسیحی درک کردند و با کمال توجه و مال اندیشی و تواضع، به کشورهای اسلامی سفر کردند و به آموختن زبان عربی پرداختن. حتی پاپ سیلوستر دوم، برای تشویق جامعه مسیحیت، خود به یاد گرفتن زبان عربی پرداخت. سپس دیگران به تدریس و ترجمه دهها و دهها کتاب از زبان عربی اسلامی به زبان لاتین پرداختند.

ج- کلید دانش و سرچشمه معرفت

چرا نخست کتابهای اسلامی را به زبان لاتین گردانیدند؟ زیرا زبان قابل دیگری که تاب مفاهیم علمی را داشته باشد نداشتند. به گفتة فروغی: اروپاییان نیز به ترجمه کتب عربی یا معرب، مفتاح دانش را بدست آوردند، و در قرن یازدهم و دوازدهم میلادی (پنجم و ششم  هجری)، همت ارباب کمال بیشتر مصرف ترجمه بود. و چون آن زمان، زبانهای اروپایی هنوز برای ادای مطالب علمی و فلسفی پخته و ورزیده نشده بود، ترجمه ها را به زبان لاتین می کردند و نوشته های علمی خود را نیز به آن زبان در می آوردند. و از این رو در آن روزگار، اهل فضل و ادب چاره ای جز فرا گرفتن زبان لاتین نداشتند، و لیکن کسانی که می خواستند در علم و فلسفه تبحر کامل حاصل  نمایند، زبان عرب نیز تحصیل می کردند، که به سرچشمه معرفت دسترسی داشته باشند...

شک نیست که آنچه به زبان مسلمین نوشته می شد طی قرنهای دراز وسیله عمده ای بشمار می آمد برای نقل علوم زنده به عالم. چنانکه کار عمده عهد اسکولاستیک عبارت بود از نقل، شرح و احیانا رد آنها به نفع مسیحیت نه به نفع حقیقت.

منـابـع

محمدرضا حکیمی- دانش مسلمین– از صفحه 350 تا 353

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها