ویژگی های مومن در روایتی از امیرالمومنین (ع)
فارسی 2199 نمایش |در روایتی، امیرالمومنین علیه السلام در وصف مومن نکات بسیاری را بیان فرمودند، از جمله اینکه او را اهل احسان دانسته اند. پاره ای از روایت چنین است:
«المومن یکون صادقا فی الدنیا»، مومن در دنیا صادقانه زندگی می کند.
«واعی القلب»، قلبی پر گنجایش دارد.
«حافظ الحدود»، حدود خدا را حفظ می کند (حلال و حرام را رعایت می کند).
«وعاء العلم»، ظرف علم است. مومن از علم، سیری نخواهد داشت.
«کامل العقل»، عقل خودش را خوب به کار می گیرد.
«مأوی الکرم»، جایگاه بزرگی و کرامت نفس است.
«سلیم القلب»، قلبی سالم دارد و در مقابل خدا تسلیم است.
«ثابت الحلم»، بردباری او پایدار است. (مومن باید در بردباری پایدار باشد.)
«باذل المال»، دست او در عطای مال در راه خدا باز است.
«مفتوح الباب للإحسان»، و در خانه اش برای احسان باز است. یعنی به قدری با روی باز برخورد می کند که هرکس به راحتی می تواند مشکلش را به او ارائه دهد. بعضی از افراد مایه امید دیگران هستند. به گونه ای که دائما برای خیر رساندن به دیگران آمادگی دارند.
«لطیف اللسان»، یکی دیگر از علامات مومن این است که زبان لطیفی دارد. افرادی که زبانشان زننده است و نیش و کنایه دارد، از شأن ایمانی به دورند. باید تمرین کنیم که زبان ما نرم، لطیف و مهربان باشد، به خصوص در خانواده، اهل خانواده نیاز شدیدی به خوش زبانی نسبت به یکدیگر دارند، به احسان یکدیگر، همچنین به لطف و مدارای با یکدیگر بسیار احتیاج دارند.
«خیارکم خیارکم لأهله»، بهترین شما آن است که نسبت به خانواده اش بهتر باشد. مومن خیلی خوش زبان است. این خوش زبانی همه جا خوب است، خصوصا در خانواده همه اهل منزل باید با هم ارتباط خوبی داشته و خوش زبانی به این معناست که عباراتی گوارا و قابل هضم برای شنونده ادا کنند.
«کثیر التبسم»، مومن بسیار لبخند بر لب دارد، چهره اش همیشه باز و بشاش است. طبق روایت دیگری از حضرت علی(ع): «حزن مومن در دل اوست و شادابی اش را در چهره نمایان می کند». در مورد پیامبر اکرم(ص) گفته اند که همیشه لبخند بر لبان مبارکش بود و هر وقت کسی او را می دید صورت او را متبسم می یافت. این امر از آداب اسلامی و آداب شریعت ما است.
«دائم الحزن»، مومن در ارتباط با تکالیفی که در پیشگاه خداوند سبحان دارد حساس است، اگر در انجام وظایف خود کوتاهی کند قلبش محزون می گردد و در اندیشه آن است که به جبران آن موفق شود.
«کثیر التفکر»، بسیار فکر می کند، نیروی اندیشه، نیروی عظیمی است که خداوند سبحان در اختیار بندگانش قرار داده است. حیف است که ما از آن به خوبی استفاده نکنیم و این سرمایه خدادادی را قدر نشناسیم.
«طیب الطبع»، مومن طبیعت و باطنی پاکیزه دارد. طبع پاکیزه طبعی است که به خبائث و آلودگی ها میل ندارد. باید دید چه چیزهایی خبیث هستند؟ قرآن کریم می فرماید: پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم هرچه خبیث بوده را برای شما حرام کرده و آنچه را که طیب بوده برای شما حلال قرار داده است: «یحل لهم الطیبات و یحرم علیهم الخبائث» ( سوره اعراف/ آیه 157). پس خبائث چیزهایی هستند که حرامند. اگر مومن بخواهد طبعش پاک باشد باید میل به گناه را از قلب خود بیرون کند.
«ممیت الطمع»، مومن طمع را در خودش می میراند و این علامتی دیگر است که انسان مومن به آن متخلق است. طمع یعنی چشمداشت به چیزی که در دست دیگران است. می دانیم که طمع ذلت آور است. «ذل من طمع، عز من قنع» ]هرکس که قناعت پیشه کند عزیز خواهد شد و هرکه طمع پیشه کند حتما به ذلت کشیده می شود. [ و سخت به ما هشدار داده اند که اهل طمع نباشیم.
«قاتل الهوی»، یکی دیگر از علامات مومن اینکه او کشنده هوای نفس است. به این معنا که تمایلات نفسانی خود را باید با رضایت خدا بسنجد، هرکجا هماهنگ بود عمل کند و هرجا که رضای خداوند را با تمایلات خود مغایر دید، هوای نفس را زیر پا گذاشته و به آنچه خداوند به او امر فرموده عمل کند تا اینکه به رضوان خدا دست پیدا کند.
«زاهدا فی الدنیا، راغبا للآ خرة»، مومن نسبت به دنیا خیلی دلشوره ندارد. تکالیف خود را عمل می کند ولی آرام است. اما نسبت به آخرت راغب است و نسبت به زندگی ابدی خویش دل می سوزاند.
«یحب الضیف»، مومن میهمان را خیلی دوست می دارد. باید دقت کنیم این امور از آداب شریعت ما است. باید مراقب باشیم که نکند فراموش شود!! هرچند در رفتارهای اجتماعی مقداری کمرنگ شده ولی حداقل مواظب باشیم و نگذاریم فراموش شود!!! «ویکرم الیتیم و یلطف الصغیر و یرفق»، یتیمان را گرامی می دارد، و نسبت به کوچکتر از خودش با مهربانی و لطف رفتار می کند و نسبت به بزرگترها احترام قائل است و آنها را گرامی می دارد.
«و یعطی السائل»، مومن به کسانی که نزد او برای حاجتی دست دراز می کند عطا می کند.
«و یعود المریض»، عیادت از بیماران از خصوصیات یک مومن است. مریض وقتی تنها شود، در خلوت خویش به رنج و محنت و بیماری خود فکر می کند. همین که اطراف او را بگیرند و مشغول صحبت با دوستان و آشنایان و بستگان شود، بیماری خود را فراموش می کند.
«و یشیع الجنائز»، در تشیع جنازه ها حضور پیدا می کند. تسلیت دادن به اهل مصیبت جزء آداب اخلاقی و شریعت ما است و هرگز نباید آن را فراموش کنیم. هرچند باید صرف وقت شود و یا ممکن است توأم با خستگی باشد ولی حضور دوستان و آشنایان و فامیل در مراسم تشیع و تدفین، تسلی بخش بازماندگان است. گذشته از اینکه خود انسان را به یاد مرگ می اندازد، به یاد سفر آخرت و به یاد مسیر طولانی ای که در پیش روی اوست.
«و یعرف حرمة القرآن»، انسان مومن حرمت قرآن را می شناسد و برای آن احترام خاصی قاتل است. بدون وضو قرآن را به همراه خود برنمی دارد و حتی بدون وضو به خواندن آن مشغول نمی شود و آدابی که در تلاوت قرآن و در حرمت آن کتاب مقدس گفته اند به خوبی می شناسد و آنها را رعایت می کند. او می داند که باید فکر خود را از قرآن بگیرد، احساس های قلبی خود را با قرآن پیوند دهد و این امر برای جوانان عزیز ما بسیار مهمتر است. «من قرء القرآن و هو شاب المومن، اختلط القرآن بلحمه و دمه»، اگر کسی قرآن بخواند در حالیکه جوان و مومن باشد ( به عبارت دیگر وقتی جوان مومن قرآن بخواند) قرآن با خون و گوشتش آمیخته می شود.
«و یناجی الرب»، از خصوصیات دیگر مومن این است که با پروردگارش مناجات می کند. آیا این مناجات فقط در نماز است؟ البته نماز وقت رسمی مناجات است، اما منحصر نیست. در هنگام خلوت و تنهایی، در مسیر راه، در هنگام خواب، فرشتگان خدا با کسی که با یاد او به خواب رود انس و الفت خواهند داشت. باید از هر فرصتی برای مناجات با رب استفاده کرد، خصوصا در مورد جوان ها که قلبی آماده پیوند با خدا دارند. زمینه ارتباط جوان با خداوند بیشتر است و اشتغال و مشغله آنها کمتر.
«و یبکی علی الذنوب»، مومن بر گناهانش می گرید.
«آمرا بالمعروف و ناهیا عن المنکر»، انسان مومن دیگران را به کارهای خیر دعوت و امر می کند و همچنین آنها را از منکرات باز می دارد.
«اکله بالجوع و شربه بالعطش»، خوردنش به هنگام گرسنگی و آشامیدنش به هنگام عطش یعنی روی حساب غذا می خورد و روی حساب می آشامد.
«و حرکته بالأدب و کلامه بالنصیحه»، رفتار و منش او همراه با ادب و متانت است و کلام او توأم با نصیحت و خیراخواهی. سخن او با دیگران از سر خیرخواهی است، نه از سرخودخواهی، کینه توزی، انتقام و امثال اینها.
«و موعظته بالرفق، مومن هرگاه بخواهد دیگری را موعظه کند با مدارا عمل می کند و این رفتار پسندیده نیز یکی دیگر از خصوصیات اوست.
«لایخاف الا الله و لا یرجوا الا ایاه»، مومن نمی ترسد مگر از خدا و امید نمی بندد مگر به او. اینها نشانه مدارج عالیه ایمان است. آیا می شود انسان به این مرحله برسد؟ البته بسیارند کسانی که این حالت ها را دارند.
«و لایشغل الا بالثناء و الحمد»، به کاری مشغول نمی شود مگر با حمد و ثنای الهی.
«و لا یتهاون»، در کارهایش سستی نمی کند حتی در کارهای دنیوی خودش. البته دل به دنیا ندارد، اما به حساب انجام وظیفه کارهای دنیائی اش را هم با سستی انجام نمی دهد و در انجام کارها و مسئوولیت ها محکم و استوار عمل می کند.
«و لا یتکبر»، هرگز نسبت به دیگران تکبر نمی ورزد. خود را بنده خدا می بیند و دیگران را هم بنده خدا. چه تفاوتی است بین دو بنده خدا؟!
«و لا یفتخر بمال الدنیا»، هیچگاه به مال و منال افتخار نمی کند.
«مشغول بعیوب نفسه، فارع عن عیوب غیره»، به عیب خود مشغول است و به عیب دیگران کاری ندارد؛ یعنی خودش را محاسبه می کند و از عیب دیگران بیگانه و فارغ است. در بعضی مواقع ممکن است لازم شود که انسان به کارهای دیگران توجه کند، (مثلا کسی که در مقام مربی است) ولی بعضی از افراد فقط متوجه عیب دیگران هستند، اما انسان با ایمان به خودش مشغول است. وقتی انسان فقط به عیوب خودش مشغول باشد، این ویژگی چند خاصیت دارد:
اول: اینکه مغرور نمی شود.
دوم: به فکر رفع عیب خودش می افتد.
سوم: از دیگران عیب نمی گیرد و در صدد عیبجوئی برنمی آید.
چهارم: فکر فخر فروشی نمی کند و...
نماز نور چشم مومن است. بنا بر روایات ما، نماز در شریعت ما چنین حکمی دارد. «ان قبلت قبل ما سویها و ان ردت رد ما سویها»، اگر خداوند نماز را از مومن قبول کند بقیه کارهایش را به حساب می آورد و اگر قبول نشود بقیه کارهایش به حساب نمی آید. نماز، نور چشم مومن است. از این رو نباید خدای ناکرده نماز را با کراهت به جای آورد و یا آن را به تأخیر انداخت. کسی که به نماز اهمیت دهد بالاترین وسیله تقرب و نزدیکی به خدا را برای خودش فراهم می کند و ما باید از این عامل بسیار مهم استفاده کنیم. با طمانیه نماز بخوانیم.
می گویند امام سجاد علیه السلام وقتی به نماز می ایستاد، دوست نداشت نمازش تمام شود، چون نماز محضر خدا است، عالم حضور است، عالم شهود است، سر و سر با محبوب است، برای چه تمام شود؟! نمازگزار می خواهد به کجا برود که از نماز بهتر باشد؟! نمازش را کوتاه کند تا به چه کاری که بالاتر از نماز باشد؟! نقل شده که بدترین دزدی، دزدی در نماز است که نمازگزار از سر و ته نمازش بزند تا زودتر تمام شود! در نماز باید صابر بود، با تأمل و با درنگ. محضر پروردگار است. چه عجله ای؟!!!
«والصیام حرفته»، و روزه حرفه او است.
«و الصدق عادته»، راستگویی عادت مومن است. کسی که اهل ایمان باشد اصلا زبانش به دروغ برنمی گردد.
«و الشکر مرکبه»، و شکر مرکب او است. چرا؟ چون نعمت های خدا را زیاد شکر می کند. هر نعمتی را که خواستیم زیاد شود، از خدا بسیار تشکر کنیم و شکر او را بجا آوریم، خدای رحمان اعلان نموده است که اگر بنده در نعمتی شاگر باشد، آن نعمت را برای او زیاد کند. نعمت سلامتی، نعمت ایمان و هر نعمتی را که خیلی دوست داریم شکر آن نعمت را زیاد بجا آوریم تا آن نعمت افزون گردد و خدای ناکرده گرفتار کفران نشویم، «لئن شکرتم لأ زیدنکم و لئن کفرتم ان عذابی لشدید» ( سوره ابراهیم / آیه 7).
«و العقل قائده»، عقل پیشوای اهل ایمان است یعنی در کارها به پیشوای عقل عمل می کند.
«والتقوی»، زاده تقوای الهی (حریم نگهداشتن در برابر خدا) زاد و توشه آخرت اوست و این سخن در متن قرآن کریم آمده است: «و تزودوا فان خیر الزاد التقوی، واتقون یا اولی الألباب» (سوره بقره / آیه 197)،
ای مومنین توشه بیندوزید، سفری طولانی در پیش دارید، دنیا بسیار محدود است. دنیا 60-50 سال است و آخرت (لاتعد و لا تحصی) اصلا حساب و شماره ندارد. توشه بیندوزید و بهترین توشه ای را که می خواهید بیندوزید تقوا است. پرهیز از گناه مصداق بارز تقوی است و هر ترک گناهی یک درجه انسان را به خدا نزدیک می کند، یک درجه به محبت خدا نزدیک می شود، لطف خدا شامل حال او می گردد. «و تزودو» ای خردمندان به درگاه من تقوا پیشه کند، این بار سفر آخرت شما است.
«واتقون یا اولی الألباب»، مومن در معامله با خدا خطا و ضرر نمی کند، امکان ندارد! معامله با خدا ضرر ندارد!! یک ترک خواسته دل در مسیر گناه به خاطر خدا نتیجه ای بسیار بزرگ خواهد داشت که انسان بعدا فوق العاده از آن بهره مند خواهد شد. بعنوان مثال در روایتی از امیرمنان علی علیه الیه السلام آمده است: نگاه حرام و شهوت آلود تیری است زهر آگین از تیرهای شیطان. اگر کسی به خاطر خدا این نگاه را ترک کند «اعطاه الله ایمانا یجد حلاوته فی قلبه»، »خداوند ایمانی به او می دهد که شیرینی این ایمان را در قلبش می یابد».
«والدنیا حانوته»، دنیا، تجارتخانه مومن است.
«والصبر منزله»، و منزلگاه او صبر است.
«واللیل و النهار رأس ماله»، همین شب و روزی که در پیش دارد سرمایه اوست. ما سرمایه ای غیر از این ساعاتی که از ما می گذرد نداریم و با همین زمان، تجارت آخرتی می کنیم.
«والجنه مأویه و القرآن حدیثه»، بهشت جایگاه اوست و سخن او آمیخته با آیات قرآن است.
«و محمد (ص) شفعه و الله جل ذکره مونسه، و پیامبر اکرم (ص) شفیع اوست و خدای عزیز و جلیل مونس و همدم اوست.
«انشاءالله همه ما با عمل به این حدیث نورانی امیرالمومنین علیه السلام در معرض این خصوصیات عالی اخلاقی قرار بگیریم.»
منـابـع
سیدمحسن میرباقری- به رنگ محبوب – از صفحه 53 تا 54 و صفحه 56 تا 64
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها