وظیفه انسان در مقابل صفات و قوای منفی خود
فارسی 1309 نمایش |قرآن کریم بیان می کند که در خلقت انسان، خدا دو دسته گرایش بالقوه قرار داده: گرایش های مثبت، مثل فطرت توحیدی، روح عدالتخواهی، ظرفیت علمی. گرایش منفی، که عمدتا عبارتند از قوای نفسانی و صفات نفسانی. وظیفه ما در مورد صفات و گرایش های مثبت این است که آنها را رشد ببخشیم. حال ببینیم که وظیفه ما در برابر سایر صفات و قوا چیست؟
مسائل نفسانی دو دسته هستند:
1- قوای نفسانی که عمدتا قوه غضبیه و قوه شهویه را شامل می شوند.
2- صفات نفسانی مثل حرص، حسد، کفر و ناسپاسی و طغیانگری که در انسان ها قرار داده شده است. حال روی اینها دقت کنیم:
1) قوای نفسانی
این قوای نفسانی آیا وجودشان مثبت است یا منفی؟ وجود اینها مثبت است یعنی اگر قوه غضبیه و قوه شهویه نمی بود طبیعتا انسان بقای نسل نمی داشت، قدرت دفاع از خود را نداشت، اما کاربرد اینها می تواند مثبت یا منفی باشد. در بعضی از موارد مثبت اند و در بعضی از موارد منفی.
سوال: وظیفه ما چیست؟ ما در برابر قوه غضبیه و قوه شهویه چه وظیفه ای داریم؟ اگر اینها را رها کنیم، منفی ساز می شوند و ما را به آلودگی ها می کشانند. مومن موظف است که نفسش را تطهیر کند. برای اینکه ما تطهیر بشویم باید این دو قوه را کنترل کنیم و این قوه را تا آن محدوده ای که با رضای خدا هماهنگ است به کار بگیریم. «ازدواج» استعمال قوه شهویه است ولی بسیار خوب است، نه تنها منفی نیست بلکه مثبت است. غذا خوردن در حد ضرورت به کارگیری قوه شهویه است. گاهی غضب لازم است، حتی گاهی غضب در راه خدا لازم می شود اما اگر قرار شد غضب برای نفس باشد و از روی خودخواهی و تکبر، باید جلوی این غضب را گرفت. پس قوه غضبیه باید تا جایی اجازه جولان داشته باشد که مخالف رضای خدا نباشد، همین که مخالف حکم خدا بود باید جلویش را بگیریم و اجازه ندهین سرکشی کند.
2) صفات نفسانی
صفات نفسانی، صفاتی مثل حرص، حسد، کفر، عجله و شتابگری هستند و قرآن کریم اینها را منفی می شناسد، وجودشان چیز خوبی نیست ولی می توانند برای ما سرمایه رشد باشند یعنی اگر حسد در ما نمی بود مخالفت با این قوه خاص معنا نمی داشت و رشدی در اثر مخالفت با این صفت پیدا نمی کردیم. اگر بخل در ما نمی بود، اگر حرص نسبت به دنیا در ما نبود، مبارزه با نفس در این رابطه معنا پیدا نمی کرد پس اینها می توانند سرمایه رشد ما باشند، الزاما زیان بخش نیستند، ولی کاربرد آنها به هرحال منفی است یعنی حسد ورزیدن منفی است، حرص ورزیدن به دنیا منفی است، بخل ورزیدن منفی است، به کارگیری اینها به هر شکل منفی است. حال ببینیم وظیفه ما در مقابل این صفات و قوا چیست؟ در مقابل قوه غضبیه و قوه شهویه وظیفه ما کنترل است ولی در مقابل این صفات، وظیفه ما از بین بردن آنها است، یعنی باید به گونه ای عمل کنیم که اصلا حسد در ما پدیدار نشود. حال سوالی مطرح می شود؛ چگونه است که حسد را خدا در انسان قرار داده بعد هم می گوید حسد نورزید؟! بخل و حرص به دنیا را قرار داده بعد می فرماید: «و من یوق شح نفسه فأولئک هم المفلحون» ( سوره حشر/آیه 9، سوره تغابن/ آیه 16)، »اگر کسی جلوی بخل نفسش را بگیرد به فلاح می رسد». علت آن است که همین چیزهایی که منفی هستند می توانند ما را به رشد و تعالی برسانند؟در چه صورت؟ در صورتی که ما در مقابل اینها بایستیم. پس در قبال این صفات، ما وظیفه داریم، وظیفه ما را قرآن در این آیه مشخص می کند: «و اما من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی. فان الجنه هی المأوی»( سوره نازعات / آیات 41-40)، «اگر کسی از مقام پروردگارش بترسد و نفس را از تمایلات و خواسته های منفی باز بدارد ( به فلاح می رسد) و بهشت جایگاه او خواهد بود».
پس اگر انسان نفس را از حسد باز دارد، به فلاح می رسد. گاه انسان حسود از کسی که نسبت به او حسد پیدا کرده بیزار می شود و زوال نعمت او را آرزو می کند. اگر در این شرایط، برعکس این خواسته نفسانی، برای او دعا کند که نعمت او افزون گردد، کاری بزرگ کرده و گاه که انسان می خواهد کسی را نفرین کند، به جای این کار برای او دعا کند و وقتی که حالت تکبر پیدا می شود، انسان به خاطر رضای خدا، بر خلاف این تمایل، تواضع کند و اگر بخل و تمایل به مال دنیا پیدا می شود برخلاف این تمایل، اموالش را در راه خدا بذل کند، یعنی جلوی بخل نفس را بگیرد، به فلاح می رسد. پس تمام این زمینه ها که خدای سبحان در ما قرار داده می توانند زمینه تعالی و رشد ما باشند.
منـابـع
سیدمحسن میرباقری- به رنگ محبوب – از صفحه 220 تا 222
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها