داستانی درباره نمونه ای متعالی از چهره ای متقی
فارسی 3871 نمایش |مرحوم "محقق اردبیلی" از اعاظم علمای مذهب است و گذشته از مقام تقوایش، مقام علمی او نیز زبانزد خواص علماست و در لسان آنها محقق اردبیلی تعبیر می شود ولی در این میان به خاطر مراتب بلند تقوایش، به "مقدس اردبیلی" شناخته شده است. در حالات پدر او نقل می کنند که کنار رودی رفت تا وضویی بگیرد یا آبی بخورد. سیبی را دید که روی آب افتاده و می رود. آن را برداشت و خورد اما بعد پشیمان شد و نزد خود گفت: این سیب حتما مالکی داشته، من چه طور آن را خوردم؟! (و من یعمل مثقال ذره شرا یره)، (سوره زلزال /آیه8)، تصمیم گرفت مسیر آب را دنبال کرده و بالا بیاید. و دید این نهر از باغی بیرون می آید که دارای درختان سیب است و معلوم است سیب از آنجا روی آب افتاده، رفت و صاحب باغ را دید و از او طلب رضایت کرد. او که دید این شیخ چنین آدم محتاطی است به او گفت، راضی نمی شوم و پول هم نمی پذیرم. تنها یک شرط دارم، اگر آن را پذیرفتی، از تو راضی می شوم و آن این که من دختری دارم که کور و کر و لال و کچل و از دست و پا فلج است و خواستگاری هم ندارد، اگر با او ازدواج کنی، آب سیب را بر تو حلال می کنم. او کمی فکر کرد و دید مسأله ی حق الناس است و در قیامت باید پاسخگو باشد و تحمل مصیبت ها و سختی های دنیا، آسان تز از تحمل مصیبت آخرت است و لذا تحمل چنین همسری در دنیا بهتر است و ناچار پذیرفت و او را همانجا عقد کردند. اما پس از عقد وقتی دختر را دید، غیر از آن چیزی بود که پدرش گفته بود. هم چشمی بینا داشت، هم زبانی گویا، هم گوشی شنوا و هم دست و پایی سالم! تصور کرد شاید اشتباه شده لذا به خاطر تقوایی که داشت از نزد دختر بیرون آمد و نزد پدر رفت و مطلب را گفت. پدر گفت: نه! اشتباه نشده! این همان دختر است و این که گفتم کور است یعنی تا به حال چشمش به نامحرم نیفتاده و اینکه گفتم کچل است یعنی موی سر او را تا به حال نامحرم ندیده، لال است یعنی تا به حال با نامحرمی سخن نگفته و فلج است یعنی جایی که مرضی خدا نباشد، نرفته است. از چنین پدر و مادری، مقدس اردبیلی متولد می شود. مادرش گفته است در تمام مدت بارداری لقمه ای شبهه ناک نخوردم و هنگام شیر دادن با وضو و حال طهارت بودم. این نمونه ای است از: (...اتقوا الله حق تقاته)، (سوره آل عمران / آیه 102)، تقوای خدا را آنگونه که شایسته ی اوست رعایت کنید.
منـابـع
سیدمحمد ضیاء آبادی- کتاب حبل متین (جلد سوم) – از صفحه 206 تا 207
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها