چگونگی نگارش کتاب عبقات الانوار
فارسی 1990 نمایش |مرحوم میرحامد حسین هندی ( رض) صاحب کتاب عبقات الانوار است که از کتاب های بسیار پر ارزش در رابطه با امر امامت و ولایت است و شاید بتوان گفت زحمات عمده را ایشان متحمل شده و زمینه را برای مرحوم علامه ی امینی (رض) صاحب "کتاب الغدیر" آماده ساخته است. نوشته اند انگیزه ی تألیف کتاب عبقات این شد که مرحوم میرحامد حسین که در هند زندگی می کرد شنید در مدینه یک عالم سنی کتابی در رد شیعه نوشته و چیزهایی را نابجا به شیعه نسبت داده است. همین مطلب انگیزه ایی برای ایشان شد که به طریقی آن کتاب را بدست آورد تا رد آن را بنو یسد. از طرفی هم آن روز که قریب یک صد و پنجاه سال پیش بوده است، کتاب ها خطی بوده و تعداد محدودی نوشته می شده و بدست برخی می رسیده و طبعا بدست آوردن آنها به سهولت و آسانی امکان نداشته است. از این رو آن مرد بزرگ با همت عالی بنا را بر این گذاشت که با تحمل مشکلات سفرهای طولانی آن زمان، از هند حرکت کرده به سوی مدینه برود تا آن کتاب را بدست آورد. و این تصمیم با زحمات فراوان عملی گشت و میرحامد حسین عالم جلیل القدر شیعه در مدینه به خانه ی آن عالم سنی وارد شد در حالی که از حیث قیافه و لباس یک فرد عادی غریب، خود را بعنوان کارگر که دنبال کاری می گردد تا مشغول انجام آن شود، معرفی کرد. آن عالم سنی هم او را پذیرفت و او تا مدت شش ماه در آن خانه به نوکری پرداخت و در ضمن از محل کتابخانه ی او آگاه شد و گهگاهی سخن از مسائل علمی با آن عالم سنی به میان می آورد. او پی برد که این آدم (میرحامد حسین) با اطلاع و آگاه از مطالب علمی است و حتی یک بار در یک مسئله ی علمی که حل آن برایش مشکل بود از میرحامد استفاده کرد. عاقبت روزی به او گفت: اگر بخواهی می توانی از کتابخانه ی من استفاده کنی، با اینکه هر کسی را به آنجا راه نمی داد به ایشان گفت، می توانی حتی در داخل کتابخانه ای بخوابی و هرگونه استفاده ای بنمایی. او هم که دنبال چنین موقعیتی می گشت، از این فرصت مغتنم استفاده کرد و دنبال آن کتاب معهود گشت و سرانجام آن را در میان کتاب ها پیدا کرد. تمام فکرش این بود که از آن کتاب نسخه برداری کند تا بتواند در یک مجال مناسبی، رد آن را بنویسد. از این رو با کمال ادب و احترام از عالم سنی تقاضا کرد اگر ممکن است این کتاب را تا مدتی بعنوان عاریه در اختیار من بگذارید.
او گفت از پذیرش این تقاضای شما پوزش می طلبم. این کتاب را در اختیار احدی نمی گذارم اما بقیه ی کتاب ها در اختیار شماست. آقای میرحامد حسین اصرار زیادی در این زمینه کرد. او هم، چون به صداقت و امانت وی کاملا پی برده بود در مقابل اصرار زیاد او گفت: بسیار خوب! می دهم ولی با این شرط که سه شب بیشتر آن را نگه نداری و پس از سه شب آن را به من برگردانی. میرحامد حسین ناچار پذیرفت و تصمیم گرفت به هر نحوی است آن را استنساخ کند. شب اول تا سحر مشغول نوشتن شد و یک سوم کتاب را نوشت. شب دوم ثلث دوم را نوشت و شب سوم پس از مقداری نوشتن خوابش برد و وقتی بیدار شد که صدای اذان صبح به گوشش می رسید. سخت نارا حت شد که مدت مهلت منقضی شد و حالاست که صاحب کتاب بیاید و آن را پس بگیرد، در صورتی که کار او ناقص مانده و به مقصد نرسیده است. ولی ناگهان متوجه شد که بقیه ی کتاب نوشته شده است. از این جهت بسیار خوشحال شد و معلوم شد که از جانب ولی زمان حضرت مهدی موعود ارواحنا فداه مدد رسیده است. کتاب را بست و سر جای خودش گذاشت. در کتابخانه را هم قفل کرد و کلیدش را مثل هر روز سر جای خودش گذاشت. نامه ای هم برای آن مرد عالم نوشت و تشکر کرد که من مدت ها خدمتگزار شما در خانه ی شما بودم و از این کار هدفی داشتم و هدفم استنساخ آن کتاب معهود بود و خدا را شکر که به هدفم رسیدم و از خدمت شما مرخص می شوم و عذر زحمات می طلبم. آن مرد عالم موقعی از جریان آگاه شد که کار از کار گذشته بود. میرحامد حسین در مقام رد کتاب آن مرد سنی، 18 جلد کتاب شریف عبقات الانوار را به رشته ی تحریر در آورد. بعد از او هم مرحوم علامه امینی به شرح و بسط بیشتر و تکمیل و تتمیم آن پرداخت.
منـابـع
سیدمحمد ضیاء آبادی- کتاب حبل متین (جلد سوم) – از صفحه 283 تا 286
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها