مفهوم کلمه اصل و کرم درباره اهل بیت(ع)
فارسی 1375 نمایش |از جملات زیارت جامعه، این جمله است: (اصول الکرم).
مفهوم کلمه ی اصل
سلام می کنیم بر اهل بیت عصمت به عنوان اصول کرم. کلمه ی اصول جمع اصل است. اصل یعنی پایه و ریشه و اساس. هر چیزی پایه و اصلی دارد که روی آن فرعی نهاده می شود. مثل این که اول بنا را پی ر یزی می کنند و بعد روی آن، دیوار می نهند که اگر آن پی ر یزی نباشد، یا اصلا دیواری نخواهد بود یا متزلزل خواهد گشت. «ریشه درخت» اصل است و «ساقه و شاخه هایش» فرعند. اگر ریشه نباشد، طبیعی است که درخت و ساقه و شاخه ای هم نخواهد بود. در قرآن کریم، موجودات خبیث و طیب به درخت خبیث و طیب تشبیه شده اند: «ألم تــرکیف ضرب الله مثلا کلمه طیبه کشجره طیبه أصلها ثابت و فرعها فی السماء* توتی اکلها کل حین بأذن ربها...» (سوره ابراهیم/ آیات 24-25)، «آیا ندیدی که چگونه خدا مثل زده است؟ موجود پاک همچون درختی پاک است که ریشه اش در زمین ثابت و شاخه اش در آسمان است و در هر زمان، به اذن خدایش میوه اش را می دهد». «و مثل کلمه خبیثه کشجره خبیثه اجتثت من فوق الارض مالها من قرار» (سوره ابراهیم / آیه 26)، «و موجود ناپاک مانند درختی ناپاک است که از زمین برکنده شده و قرار و ثباتی ندارد». اینجا می بینیم که قرآن کریم «اصل» و «فرع» تعبیر می کند. اصل و فرعی داریم و ریشه ی درخت و شاخه ها و میوه هایش، این معنای اصول است.
معنای کلمه ی کـــرم
اما کرم؛ اگر چه «کرم» در لسان مردم به معنای جود و بخشش است و در مورد شخص بخشنده و دست و دل باز می گویند آدم کریمی است و شاعر هم می گوید:
کرم داران عالم را درم نیست درم داران عالم را کرم نیست
او هم «کرم» را به معنای سخاوت گرفته و می گوید: سخاوتمندان عالم پول ندارند و پولداران عالم سخاوت ندارند. ولی آنچه از گفتار دانشمندان لغت عرب به دست می آید این است که سخاوت معنای کرم نیست، بلکه از لوازم یا از مظاهر کرم است و کرم مطلق ارزشمندی و پسندیدگی است. هرچه در نوع خود دارای عزت و احترام باشد، کریم محسوب می شود و لذا همه ی موجودات و حتی جمادات، کریم و غیر کریم دارند. مثلا به جواهرات گرانبها، مانند عقیق و فیروزه و یاقوت، احجار کریمه می گویند. در قرآن از گیاهان زیبا تعبیر به کریم شده: «......أنبتنا فیها من کل زوج کریم» (سوره شعراء / آیه7). به نامه ی خوش مضمون و متین و رسا کتاب کریم می گویند. قرآن نامه ی جناب سلیمان را، که به ملکه سبا نوشته است، «کتاب کریم» معرفی کرده می فرماید، (قالت یا أیها الملا إنی القی إلی کتاب کریم) (سوره نمل/ آیه 29)، و همچنین از گفتار مودبانه ی فرزند با والدین، تعبیر به قول کریم فرموده است: (.... قل لهما قو لا کریما) (سوره اسراء/ آیه 23). همچنین عباراتی چون وجه کریم، مقام کریم، اجر کریم و رزق کریم و..... به کار رفته است. پس معلوم می شود که کرم صفت خاصی در مقابل سایر صفات از قبیل شجاعت، سخاوت، فصاحت و بلاغت نیست بلکه به هر موجودی که در نوع خودش دارای زیبایی و پسندیدگی و شایستگی باشد و از ارزش و احترام و عزت خاصی برخوردار باشد، کریم گفته می شود. ذات اقدس پروردگار درباره ی خودش فرموده است: «یا أیها الأنسان ما غرک بـــربک الکریم» (سوره انفطار / آیه 6). درباره ی رسول: «إنه لقول رسول کریم» (سوره حاقه / آیه4)، و درباره ی قرآن: «إنه لقرآن کریم» ( سوره واقعه/ آیه 77).
جلوه های گوناگون کرم
البته، جود و سخا و بخشش از مظاهر کرمند، اما نه هر عطا و بخششی، بلکه آن عطایی که به انگیزه ی گرفتن هیچگونه عوضی، اعم از ظاهری و باطنی یا مادی و معنوی، نباشد کرم است و عطا در مقابل عوض، از هر قبیل که باشد، کرم نیست. اگر کسی پول به مستمندی بدهد و بگو ید دعایم کن، عوض گرفته است و عطای او کرم نیست یا اگر برای ثواب اخروی بدهد، باز عطای بلاعوض نیست. چه عوضی بهتر و بالاتر از بهشت برین و رضوان خدا می توان تصور کرد؟ و لذا عطای بلا عوض نیست و کرم به حساب نمی آید.
معنای واقعی کرم
بنابراین، کرم به معنای واقعی اش مختص و منحصر به ذات اقدس حضرت اکرم الاکرمین است و بس، آن کسی که همه چیز می دهد و هیچ عوض نمی خواهد، کریم مطلق همان است. «یا أیها الأنسان ما غــرک بــر بک الکریم* الذی خلقک فسواک فعدلک * فی أی صوره ما شاء رکبک» ( سوره انفطار/ آیات 6-8)، «ای انسان چه چیز تو را در برابر پروردگار کریمت مغرور ساخته؟ *همان خدایی که تو را آفرید و منظم ساخت. * و در هر صورتی می خواست تو را ترکیب نمود.
خاندان رسالت علیهم السلام مظهر کرم خدایند
و ما به خاندان عصمت می گوییم: اصول کرم زیرا آنها مظاهر صفات خدا هستند، از جمله صفت کرم، چرا که به هر که هر چه می دهند، عوض نمی خواهند. آری، خاندان رسالت علیهم السلام مظهر صفت کرم حضرت اکرم الاکرمینند و در عالم خلق، اصول و ریشه های اصلی آن صفتند، یعنی، در عالم امکان هر چه زیبایی، هر چه پسندیدگی، هر چه شایستگی و هر جمال و جلال از هر موجودی صادر شود، از جمادات، از نباتات، از انسان ها، از زمین، از آسمان، از هرجا هر چه برسد، ریشه اش خاندان عصمت علیهم السلام هستند زیرا مقام ولایت مطلقه به اذن خدا، منبع همه ی جلال ها و جمال هاست. خوان احسانشان برای تمام کائنات گسترده است. جبرئیل امین و دیگر فرشتگان مقرب نیز کنار سفره ی آن نشسته اند، حتی دشمنانشان نیز از خوان کرم آنها ارتزاق می کنند، نفس که می کشند به اراده ی آنها می کشند و این کمال کرم است. رفتارشان در بخشندگی و جود و سخا نیاز به گفتن ندارد. وقتی نو عروس جوان در شب عروسی اش، پیراهن خود را، که گرانبهاترین چیزها در نظر اوست، از تنش بیرون آورده به زن بینوایی که در خانه اش آمده بدهد و خودش پیراهن کرباسی کهنه اش را بپوشد و به خانه ی داماد برود، این در چه حد از ایثار است که خدا در مقام مدح می فرماید: «..... یوثرون علی أنفسهم و لو کان بهم خصاصه...» ( سوره حشر/ آیه 9)، «آنچه را خودشان نیاز به آن دارند، به دیگران می بخشند». در سوره ی هل اتی نمونه ی دیگری از ایثار شان را نشان می دهد: «و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و أ سیرا* إنما نطعمکم لوجه الله لا نرید منکم جزاء و لا شکورا» ( سوره انسان / آیات 8-9)، «غذای منحصر خود را که مورد نیازشان بود در ]سه شب[ به مسکین و یتیم و اسیر دادند ] و زبان حالشان این بود[ ما فقط برای رضای خدا به شما می دهیم و از شما نه توقع پاداش داریم نه انتظار تشکر و سپاس».
اخلاص مولای متقیان حضرت علی علیه السلام
این معنای کرم است که در مقابل اعطای خود، توقع عوض ندارند. پیشوای همین خاندان است که در حال رکوع نماز، انگشتر خود را به سائل می دهد و خدا هم مدحش می کند. «إنما و لیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلاة و یوتون الز کاة و هو راکعون) ( سوره مائده / آیه 55).
حالا در این مورد گفته اند: انگشتری که امیر المومنین علیه السلام در حال رکوع نماز داده است، خیلی گرانبها بوده و درباره ی قیمت آن خیلی حرفها زده اند و بعضی اعتراض به گرانبها بودن آن کرده و گفته اند آنچه سبب مدح خدا شده، گرانبها بودن آن نبوده، بلکه مسأله ی اخلاص در عمل بوده که مدح خدا را باعث شده است، همانگونه که اطعام مسکین و یتیم و اسیر سبب نزول سوره ی هل اتی شده است، در صورتی که آنچه انفاق کرده اند، چند قرص نان جوین بیشتر نبوده و ارزش چندانی نداشته ولی چون دارای روح اخلاص بوده، مورد مدح و تکریم خدا قرار گرفته اند. در مورد انگشتری نیز سبب مدح خدا اخلاص در عمل بوده، نه گرانبها بودن انگشتر، ولی به نظر می رسد که مقایسه ی این دو واقعه – به اصطلاح علمی- قیاس مع الفارق است زیرا انفاق یک انگشتر بی ارزش یا کم ارزش سبب مدح و تمجید نمی شود اگر چه با نیت صد در صد خالص و (طلبا لمرضا الله) باشد. آنچه مهم است، انفاق محبوب فی سبیل الله است. «لن تنالوا البـــر حتـــی تنفقوا مما تحبون....» ( سوره آل عمران / آیه 92).
دادن انگشتر بی ارزش نامحبوب در راه خدا چیز مهمی نیست. در سوره ی هل اتی اگر بانگ مدح خدا از خاندان علی مرتضی در عالم پیچیده است، به خاطر آن است که چند قرص نان جوین، غذای منحصر سه شبانه روزشان بوده و به جهت گرسنه بودن، محبوبشان بوده است، چنانکه می فرماید: «و یطعمون الطعام علی حبه...»، «حبه» یعنی (حب الطعام).
بدیهی است که یک قرص نان جوین برای انسان گرسنه ای که سه شبانه روز گرسنگی کشیده است، مایه ی حیات او و در حد ارزش جان اوست. آری، انفاق این قرص نان جوین نشان محبوبتر بودن خدا در نظر اوست، و گر نه، انفاق یک انگشتری بی ارزش نامحبوب که نشان محبت به خدا نمی شود.
منـابـع
سیدمحمد ضیاء آبادی- کتاب حبل متین (جلد اول) – از صفحه 44 تا 47 و صفحه 49 تا 52
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها