چگونگی رفع تردید در خصوص امامت امام رضا (ع)
فارسی 1349 نمایش |حسن بن علی وشاه واقفی مذهب بود. موسس مذهب واقفی، علی بن ابی حمزه ی بطائنی، از اصحاب امام کاظم علیه السلام بود. بطائنی از طرف آن حضرت در جمع آوری وجوه شرعی شیعیان وکالت داشت و پول زیادی نزد او جمع شد. در ایامی که امام علیه السلام در زندان بغداد به شهادت رسید، او شرعا موظف بود آن پول ها را که سهم امام علیه السلام بود، تحویل امام ابوالحسن الرضا علیه السلام بدهد ولی گرفتار وسوسه ی شیطان شد و حاضر به جدا کردن پول از خود نشد. برای این که بتواند پول ها را نگه دارد، منکر امامت امام رضا علیه السلام شد و لذا گفت: امام هفتم آخرین امام است و غایب شده و باید برای اصلاح کلی عالم ظهور کند و من باید پول ها را که سهم امام است نگه دارم تا پس از ظهور آن حضرت تحویل ایشان بدهم. از همین جا مذهبی به نام مذهب واقفی به وجود آمد و جمعی به آن گرویدند، یعنی بر امام هفتم متوقف گشته به امامت امام رضا علیه السلام معتقد نشدند. از پیروان آن مذهب حسن بن علی وشاه بود ولی بعد به راه حق برگشت. او می گوید: من در امامت امام رضا علیه السلام تردید داشتم. برای این که مطلب برایم روشن بشود، مسائل ز یادی را جمع آوری کردم و در طوماری نوشتم تا به ایشان بدهم و جواب بگیرم. طومار را در آستینم نهادم و به خانه ی امام رضا علیه السلام رفتم. دیدم انبوه جمعیت در رفت و آمدند. در گوشه ای ایستادم، مطمئن شدم که نوبت ملاقات به من نخواهد رسید. در همین حال، دیدم خادمشان از خانه بیرون آمد و در میان جمعیت صدا زد: حسن بن وشاء کیست؟ من گفتم: منم. دیدم به سمت من آمد. طوماری در دستش بود، آن را به من داد و گفت: جواب مسائلی است که در آستین خود داری. من از این حرف غرق در تعجب و حیرت شدم که یعنی چه؟ مسائل تحویل نداده، جوابش داده شده است. طومار را گرفتم، به گوشه ای رفتم و نشستم و آن را باز کردم. دیدم به تمام مسائلی که در آستینم بوده جواب های کافی داده شده است. آنجا دست به آسمان برداشتم و گفتم: خدایا، شاهد باش که من به امامت حضرت ابوالحسن الرضا علیه السلام ایمان آوردم و معتقد شدم که او حجت تو در میان بندگان توست.
منـابـع
سیدمحمد ضیاء آبادی- کتاب حبل متین (جلد اول) – از صفحه 374 تا 375
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها