وصی پیامبر (ص) در اشعار مربوط به جنگ صفین
فارسی 1113 نمایش |هنگامی که نامه امام علی (ع) به جریر بن عبدالله بجلی و اشعث بن قیس کندی – فرمانداران عثمان در سرزمینهای ایران- رسید، جریر پاسخ امام را با سروده ای داد که در آن آمده است:
أتـــا نا کــتاب عــلی فلم نرد الکتاب بأرض العجم
و لم نعص ما فیه لما أتی و لـــما نذ م و لمــا نلــم
نساقیهم الموت عند القاء بکأ س المنایا و نشقی الفرم
طــــحناهم طـــحنه بــالقنا و ضرب سیوف تطیر اللمم
مـــضینا یـــقینا علی دیننــا و دین النبی مــجـــلی الظـــلم
امـــین الأله و بـــــرهــــانه و عدل البـــریـــه و المـــعتصم
رسول الملیک و مـن بعده خـــلیفتنا القـــائــــم المـــدعم
عــلیا عـــنیت وصی النبی نـــجالـــد عــــنه غو اه الامـــم
«نامه علی به سوی ما آمد و ما، این نامه را در سرزمین ایران بی پاسخ نگذاریم. و اکنون که به ما رسیده، نه از محتوایش سرباز زنیم و نه مذمت کنیم و نه ملامت نمائیم. ما والیان مرزهای کشور او هستیم که سرکشان عزیز را ذلیل و ذمیان پناهنده را حمایت می کنیم. و چون فرا روی دشمنان قرار بگیریم، با قدح مرگ آور به کام هلاکتشان برانیم و داغها را شفا بخشیم. آنها را به گونه ای با نیزه و شمشیر بکوبیم که ذرات وجودشان به پرواز در آید. ما با یقین و ایمان به راه دین خود رفته ایم، که دین ما دین نبی ظلمت برانداز است. همو که امین خداوند و برهان اوست، و دادگستر زمین و پناهگاه آدمیان. رسول خدای ملیک است و بعد از وی خلیفه و جانشین اوست که تکیه گاه استوار ماست. علی را می گویم، «وصی» پیامبر خدا را، که ما به خاطر او با گمراهان امت می ستیزیم».
و از زبان «اشعث بن قیس» در پاسخ نامه امام (ع) چنین سروده اند:
أتــا نا الرسول رسول علی فســــر بــمقدمه المسلــــمونا
رسول الوصی وصی النبی له الفضل و السبق فی المو منینا
بــما نـــصح الله و المصطفی رســـــول الله النــتبی الأمــــینا
یـــــجاهد فـــی الله لا یـــنثنی جمیع الطغاه مــع الجا حــدینا
وزیــــر النــبی و ذوصــــهره و سیف المـــنیه فـــی الظــالمینا
«فرستاده علی به سوی ما آمد، و با ورودش مسلمانان را مسرور ساخت. فرستاده «وصی» یعنی وصی نبی؛ که برتری و پیشگامی در میان مومنان از آن اوست. چون برای خدا و مصطفی یعنی رسول خدا و نبی امین او کوشید و اخلاص ورزید. در راه خدا می کوشد و خسته نمی شود، و با همه گردنکشان و منکران جهاد می کند. وزیر پیامبر و داماد او، و شمشیر مرگ آور برای ظالمان و ستمگران».
و نیز از ز بان او سروده اند:
اتانا الــرسول رسول الوصی علی المهـــذب من هــاشم
رسول الوصی، وصی النــبی و خـــیر البـــریه مـــن قــائم
وزیـــر النبی و ذو صـــهره وخیر البریه فــــی العـــالــــم
له افضل و السبق بالصالحات لـــهدی النـــبی بـــه یـــأتمی
مــحمدا اعـــنی رسول الإله وغـــیث البــریــه و الخـــاتــــم
اجــــبنا عـــلیا بــــفضل له و طـــاعــــه نـــصح له دائـــم
فـــــقیه حـــلیم له صـــول کـــلیث عـــرین بــها ســـائم
«فرستاده «وصی» به سوی ما آمد، فرستاده علی مهذب و پاک نهاد زاده هاشم. فرستاده وصی، یعنی وصی بنی، و بهترین موجود بر پای ایستاده روی زمین. وزیر پیامبر و داماد او، و بهترین آدمیان موجود در این عالم. صاحب فصل و پیشگام در صالحات که برای هدایت یابی به پیامبر اقتدا کرده است. محمد را می گویم. رسول خدا، و باران رحمت الهی بر مردم و خاتم انبیا. علی را اجابت کردیم چون برتر است و طاعت ناب و خالصانه او دائم و همیشگی است. فقیه است و بردبار، و صولتی دارد که، همانند شیر بیشه، به هر وادی که خواهد ره گشاید».
و چون معاویه مصر را به «عمرو عاص» بخشید تا در جنگ با امام علی (ع) یاریش نماید، امام علی (ع) درباره آن شعری سرود که در بخشی از آن آمده است:
یا عجبا لقد سمعت منکرا کذبا علی الله یشیب الشعرا
یسترق السمع و یغشی البصر ما کان یرضی احمدا لو خبرا
ان یــــقرنوا وصیه و الا بـــترا شانی الرسول و العین الاخزرا
«شگفتا که چه منکری شنیدم، دروغی بر خدا، که موی آدمی را سفید، گوش را کر، و دیده را کور گرداند، و خبر آن، پیامبر خدا (ص) را خشنود نسازد، که «وصی» او را قرین و همتای ابتر کنند، أبتر دشمن رسول الله و ملعون تنگ چشم!»
و آنگاه که در سپاه امام علی (ع) به خاطر عزل «اشعث» از فرماندهی قبیله اش، اختلاف افتاد، «نجاشی» درباره آن گفت:
رضـــینا بما یرضی علی لنــــا به و ان کان فی ما یأت جدع المناخر
وصی رسول الله من دون اهله و وارثه بـــعد العـــموم الأکـــابر
«ما همان را که علی برای ما بپسندد می پسندیم، اگر چه در حکمی که می کند، بریدن بینی ها باشد! او تنها «وصی» پیامبر در میان اهل البیت و تنها وارث او، با وجود عموهای بزرگوار، می باشد».
و از سروده های دیگری که درباره جنگ صفین گفته شده، و حاوی موضوع «وصی وصایت» است، سروده «نضر بن عجلان انصاری» است گه گوید:
قد کـــنت حقا لا احــــاذر فــــتنه و لقد اکون بذاک حقا جاهــلا
فرأیت فی جــمهور ذاک مـــعظما و لقیت من لهوات ذاک عیا طلا
کیــف التــــفرق و الوصی امــــا منا لا کــــیف الا حیره و تــخاذلا
لا تعتبن عقولکم لا خـــیر فـــی من لم یکن عند البلابل عــاقلا
و ذروا معاویه الغـــوی و تــــابعوا دین الــوصی تصادفوه عـــاجلا
«به جان خودم سوگند که از صفین و سپاه صفین و گذشته آن بی خبر بودم. من حقا از هیچ فتنه ای پرهیز نداشتم ولی براستی که نسبت به این فتنه نا آگاه بودم. و اکنون در توده آنها همبستگی، و از بازیگری اینها چند دستکی می بینم. با وجودی که این «وصی» پیشوای ماست، تفرقه چرا؟ نه، نمی شود مگر از راه سرگشتگی و یاری نکردن! عقول خود را بیهود سرزنش مکنید که، هرکس در آشوبها و فتنه ها عاقل نباشد، خیری در او نیست! معاویه گمراه را واگذارید و دین «وصی» را پیروی کنید که بزودی با او روبرو می گردید».
و حجر بن عدی گوید:
یـــا ربنا ســلم لنا عــلیا ســـلم لنا المـــهذب النقـــیا
المومن المسترشد المرضیا و اجعله هادی امــه مـــهدیا
لا خـــطل الرأی و لا غــبیا و احفظه ربی حفظک النــبیا
فـــانه کـــــان لــه ولیـــــــا ثــــم ارتضاه بـــعده وصــیــا
«پروردگارا ! علی را برای ما نگهدار، آن مهذب پاک و پاکیزه را برای ما سالم بدار، همان مومن راه یافته پسندیده را، و هدایتگر و راهنمای امتش بگردان. همو را که نه سست رأی است و نه نادان، پروردگارا! او را همانند پیامبرت محافظت بفرما. که براستی او ولی پیامبرست، و وی او را «وصی» پس از خود گرفته است».
و عبدالرحمان بن ذویب اسلمی گوید:
الا ابـــلغ مـــعاویه بن حـــرب اما لک لا تنیب الی الصـــواب
أکـــل الدهــر مـرجوس لغیر تحارب من یقوم لدی الکــتاب
فان تسلم و تبقی الدهر یـــوما نـــزرک بجحفل شبه الهضاب
یــقودهم الـوصی الیک حــتی یردک عن عوائک و ارتـــیاب
«به معاویه فرزند حرب بگو: تو را چه شده که به راه راست باز نمی گردی؟ آیا همیشه دوران به بیراهه می روی و با کسی که قائم به حق و عالم به کتاب است می جنگی؟ پس، بدان که اگر روزی جان سالم هم بدر بری، با سپاهی انبوه همانند دانه های باران دیدارت نمائیم. سپاهی که «وصی» آن را فرماندهی کند و به سوی تو آورد تا از پارس کردن و گمراهی بازت دارد».
و مغیرة بن حارث بن عبدالمطلب گوید:
یا شرطه الموت صبرا لا یهو لکم دین ابن حرب فان الحق قد ظهرا
و قـــاتلوا کــل مـــن یبغی غــوائلکم فـــانما النـــصراء لـــمن صـــبرا
سیقوا الجوارح حد السیف و احتسبوا فی ذلک الخیر و ارجـــوالله والظـــفرا
و ایــــقنوا ان مــن اضـــحی یخالفکم اضحی شقیا و اضحی نفسه خســرا
فیــکم وصـــی رســـول الله قـــائدکم و اهــــله و کـــتاب الله قـــد نشـــرا
«ای رزمندگان جانباز شکیبا باشید و، نیرنگ معاویه شما را نترساند که حق آشکار شد. و با هرکس که غائله آفرینی می کند بجنگید که پیروزی از آن کسی است که در سختی می شکیبد. اندامتان را به سوی تیزی شمشیر برانید و در این راه، امیدوار ثواب و پاداش و نصرت خداوندی باشید. و یقین داشته باشد که هر کس مخالف شما شد، به شقاوت و بدبختی و زیان و خسران دچار شده است زیرا، فرمانده شما «وصی» رسول الله است؛ و اهل بیت او و کتاب خدا در میان شما هستند.»
و فضل بن عباس گوید:
وصی رسول الله من دون اهـــله و فارسه ان قیل هل من منازل
«او تنها «وصی» رسول الله در دودمان او، و تنها دلاورش در صحنه های مبارزه و مبارزه طلبی است».
و منذر بن ابی حمیصه وداعی گوید:
لیس منا من لم یکن لک فی اللــ ـــه و لیا یـــا ذاالولا والوصیه
«کسی که تو را برای خدا دوست ندارد، از ما نیست!» ای صاحب ولایت و «وصیت»!
منـابـع
علامه سیدمرتضی عسکری- بازشناسی دو مکتب (جلد اول) – از صفحه 338 تا 346
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها