خلقت و هدایت انسان به اقتضای صفت سبوحیت خداوند
فارسی 984 نمایش |در تفسیر مجمع البیان نقل شده که وقتی عمر این آیه را شنید که می فرماید: «هل أتی علی الإنسان حین من الدهر لم یکن شیئا مذکورا» (سوره انسان/ آیه 1)، «دورانی بر انسان گذشت که چیز قابل ذکری نبود» گفت: «لیت ذلک ثم»، ای کاش آدم همچنان در عالم شیء غیر مذکور باقی مانده و بوجود نیامده بود و سبب پیدایش ما و مبتلا گشتنمان نشده بود!
این سخن بیانگر عدم معرفت و نشناختن خدا و صفات علیای خداست. گوینده ی این سخن ندانسته است که خدا سبوح و کمال مطلق است، یعنی هیچگونه نقص از قبیل جهل و عجز و بخل و.... به ساحت قدس او راه ندارد. او از ازل می دانست که ممکن است ماهیتی به نام انسان دارای استعداد تکامل بوجود آید که از خاک برآید و بر افلاک نشیند، آنچنان در حرکت به سوی کمال و عروج به عالم اوج بگیرد که فرشتگان آسمان نیز از همدوشی با او عاجز شوند. او می تواند در غرفات جنة المأوی و سرادقات جنة اللقاء به حیات ابدی و سعادت سرمدی نایل گردد. آری، خدا از یک سو علم به امکان وجود چنین ماهیتی داشت، و از دیگر سو قدرت و توانایی ایجاد آن را نیز در خود می دید. حال اگر با داشتن این علم و این قدرت، چنین ماهیتی را ایجاد و خلق نمی کرد، آیا متهم به بخل نمی شد؟ از باب مثال اگر شما بدانید فلان خانواده بیچاره و بدبخت و خاک نشینند، بیمار و گرفتارند، و شما می توانید آنها را از بدبختی برهانید و به رفاه در زندگی برسانید، اگر چنین نکنید طبیعی است که مبتلا به صفت بخل و قساوت و بی رحمی هستید. آری، خدا هم می دانست که ماهیتی به نام انسان با آن که مستعد تکامل است، در عالم فقر عدم که بدترین نوع فقر و خاک نشینی و بدبختی است، با محرومیت از هرگونه حیات و کمالی دست به گریبان است و از عمق سرشتش دست حاجت به سوی حضرت علیم قدیر رحیم دراز کرده و از او نعمت ایجاد و احیاء و اغناء می طلبد. آنگونه که خودش فرموده است: «یا أیها الناس أنتم الفقراء إلی الله والله هو الغنی الحمید» (سوره فاطر/ آیه 15)، «ای مردم، شما فقیر درگاه خدایید و خدا بی نیاز و ستوده است». حال اگر با این وصف اعتنا نکند و او را از فقر عدم نرهاند، بدیهی است که متهم به نقصه ی بخل و قساوت و بی رحمی خواهد بود.
«و تعالی الله عن ذلک علوا کبیرا»، اینجا ممکن است این شبهه به ذهن کسی بیاید که در مثالی که شما آوردید خانواده ی فقیری وجود دارند و ما موظفیم آن ها را براساس علم و قدرتی که داریم از فقر و بدختی برهانیم، اما قبل از این که خدا انسان را بیافریند اصلا فقیر نیازمند به ایجادی وجود ندارد تا از نعمت ایجاد و اغنا بطلبد! در جواب می گوییم: بله، انسان قبل از ایجاد، در عالم خلق معدوم بوده ولی در عالم علم خدا موجود بوده است.
«ألا یعلم من خلق و هو اللطیف الخبیر» (سوره ملک/ آیه 12)، آیا آنکس که خلق می کند قبلا از وضع و حال آنچه می خواهد ایجادش کند آگاهی ندارد؟ معمار و مهندسی که ساختمانی بنا می کند، ابتدا نقشه و طرح آن را در عالم ذهن خود ترسیم می نماید و سپس آن را در عالم خارج اجرا می کند. خالق حکیم نیز علیم لطیف خبیر است و پیش از این که او را بیافریند در عالم علم خودش از تمام اسرار و دقایق و لطایف ماهیت او آگاه بوده و فقر و نیاز همه جانبه ی او را می دانسته و توانایی بر رفع نیاز او و اعطای وجود و حیات و دیگر کمالات به او داشته است، و لذا اگر او را به عالم خلق که عالم تکامل و گذرگاه سعادت ابدی است نمی آورد، ممکن است او برای خود حق اعتراضی به خدا قائل باشد و بگوید: تو با این که هم عالم به فقر همه جانبه ی من بودی و هم قادر بر رفع آن، و همچنین خود را به صفت جود و رحمت و کرم می ستودی، چرا مرا از کتم عدم به عرصه ی هستی در عالم خلق نیاوردی تا در مسیر تکامل بیفتم و به سعادت ابدی نایل گردم؟ ولی اینک که به او نعمت وجود و حیات و عقل و اراده و اختیار داده است، او اگر با سوء اختیار خود از صراط مستقیم حق منحرف گردد و سر از زباله دان جهنم درآورد، در این صورت احدی جز خودش شایسته ی طعن و لعن و اعتراض نخواهد بود. پس سبوحیت خدا و منزه بودن او از جهل و عجز و بخل اقتضا کرده که انسان را متنعم به نعمت خلق و ایجاد کند. اینک که موجود شده است، از آن نظر که دارای شهوت و غضب و دیگر تمایلات نفسانی است، احتیاج به هدایت دارد زیرا اگر به حال خودش رها شود، از شهوات نفس تبعیت می کند و خود را به تباهی می کشد و لذا باز همان خدای سبوح براساس علم و قدرت وجودش لازم است او را هدایت کند و راه حرکت به سوی سعادت مطلوب را به او بنمایاند. از طرفی هم بدیهی است که تمام افراد اهلیت این را ندارند که با حضرت خالق سبحان تماس مستقیم بگیرند و برنامه ی هدایت را از مقام ارفع اقدس او اخذ کنند، و لذا راهی جز این نیست که فردی از آدمیان را مشمول رحمت و عنایت خاص خود قرار دهد و او را به عنوان رسول و حامل وحی و برنامه ی هدایت انسان برانگیزد و او باید علاوه بر آگاهی از تمام رموز هدایت، دارای مقام عصمت یعنی مصونیت از هرگونه لغزش و سهو و خطا در مرحله ی اخذ وحی از خدا و ابلاغ آن به بندگان خدا باشد و این همان نعمت بعثت است که خدا از آن تعبیر به «منت» کرده و فرموده است: «لقد من علی المومنین إذ بعث فیهم رسولا من أنفسهم..»(سوره آل عمران/ آیه 164)، «به راستی خدا بر مومنان منت گذاشت هنگامی که در بین ایشان رسولی از جنس خودشان برانگیخت».
کلمه ی «لقد» دال بر حتمیت مطلب است زیرا سبوحیت خدا به طور حتم اقتضا می کند که هم انسان را خلق کند هم برای هدایت او رسول برانگیزد و این نعمت اگر چه از آن همه ی آدمیان است، اما از آن نظر که تنها اهل ایمان از آن بهره می برند، فقط از آنان یاد کرده و فرموده است: خدا بر مومنان منت گذاشت و در میانشان رسولی برانگیخت.
منـابـع
سیدمحمد ضیاء آبادی- خاتم انبیاء (ص)، رحمت بی انتها – از صفحه 142 تا 146
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها