نظریات مطرح شده درباره ارزش انسانی اعلامیه جهانی حقوق بشر و کاربرد آن

فارسی 502 نمایش |

درباره این موضوع بسیار با اهمیت باید با کمال جدیت، از افراط و تفریط اجتناب کنیم. در این زمینه سه نظریه عمده مطرح است:

نظریه یکم

برخی از صاحب نظران معتقدند این اعلامیه جامعترین و کاملترین سندی است که تاکنون در تأیید حقوق بشر و آزادیهای افراد مردم تنظیم شده و اکنون مورد قبول اکثریت قریب به اتفاق دولت های جهان است. ]این اعلامیه[، اعلامیه جهانی حقوق بشر نام دارد. این اعلامیه، چکیده و مکمل و مجموعه اعلامیه ها و تعالیم دینی و اخلاقی و عقاید و نظریاتی است که از قرن ها قبل از میلاد مسیح برای حفظ حقوق و تأمین سعادت بشر، بیان و منتشر گردیده و نتیجه کوشش ها و مجاهدت های خستگی ناپذیری است که طی قرون و اعصار متمادی در این راه به عمل آمده است.

نویسنده کتاب حقوق بشر و سیر تکاملی آن در غرب، زحمت مفید و فراونی در تحقیق تاریخی ریشه های حقوق بشر متحمل شده که در مقدمه این کتاب، در مواردی مهم، از حاصل زحمات ایشان بهره برده ایم، ولی با این حال ایشان در جملات خود، مطلبی را بیان نموده که به نظر می رسد شایسته تجدید نظر باشد و آن این که: «این اعلامیه، چکیده و مکمل و مجموعه اعلامیه ها و تعالیم دینی و اخلاقی و عقاید و نظریاتی می باشد که از قرن ها قبل از میلاد مسیح برای حفظ حقوق و تتأمین سعادت بشر بیان و منتشر گردیده است.... .

با نظر به مواد حقوق جهانی بشر از دیدگاه اسلام- که با استناد به منابع اولیه و نصوص کاملا معتبر اسلامی، مورد طرح و بررسی قرار خواهیم داد- اعلامیه حقوق بشر که به وسیله صاحب نظران غرب بوجود آمده، نمی تواند چکیده و مکمل و مجموعه اعلامیه ها و تعالیم دینی و اخلاقی و عقاید و نظریات همه قرون و اعصار و همه فرهنگ ها و ادیان باشد زیرا بدون کمترین تردید و با علم به اینکه:

سختگیری و تعصب خامی است                                          تا جــنینی، کار خون آشامی است

و بدون قرار گرفتن تحت تأثیر احساسات و ذوقیات، نه تنها همه مواد شایسته این اعلامیه در منابع اولیه و معتبر اسلامی با استناد به نصوص وجود دارد، بلکه اضافه بر آن مواد، حقوق و احکامی در منابع اسلامی در خصوص بشر در موقعیت جهانی وجود دارد که می تواند علاوه بر این که امتیازی خاص فقه و حقوق اسلامی محسوب شود، در عین حال، از بعضی تناقضات و نواقصی که در اعلامیه جهانی حقوق بشر نیز قابل مشاهده است، عاری می باشد. ما به نوبه خود امیدواریم روزی فرا برسد که صاحب نظران حقوق و قانون همه جوامع بشری، اعلامیه مزبور را برای برخوردار ساختن از امتیازات حقوق بشر از دیدگاه اسلامی و رفع نقص های موجود در آن، با اعلامیه جهانی حقوق بشر اسلامی هماهنگ نمایند.

نظریه دوم

این نظریه به برداشت جهان سوم از حقوق بشر مربوط می شود. آقای رادیکا کوما راسومی می گوید: جهان سوم به نحو چشمگیری، نه در قانون بندی حقوق بشر شرکت سازنده داشته است و نه  در به کار بستن آن. اگر چه حقوق بشر درهمه فرهنگ های جهان سوابقی دارد، اما خاستگاه های نظری نهضت حقوق بشر- بدون تردید – غربی است. قانون بندی عمده ترین مفاهیم این نهضت – یعنی آزادی، برابری، رفاه مادی و آزادی اراده- آنچنان صورت گرفته است که در نهضت های جدید ناسیونالیسم (Nationalismلیبرالیسم (Libralism ) و سوسیالیسم (Socialism ) پیش بینی شده اند.  این نهضت ها همه از غرب سرچشمه گرفته اند، اما بر ارزش های سیاسی در سراسر جهان موثر افتاده اند.

تنها این خاستگاه های تاریخی است که بسیاری از ملی گرایان فرهنگی را بر آن داشته است که نهضت حقوق بشر را بعنوان یک معیار یا هنجار جهانی نپذیرند. براین اساس، تجاوز به حقوق بشر با توسل به عدم مشروعیت بعضی از ارزش های آن در جهان سوم توجیه می شود، و این موضوع به صورت یک بحران عمده در نهضت حقوق بشر در نیمه دوم قرن بیستم همچنان باقی است.

سوال اینجاست که برای تنش زدایی بین سنت موروثی حقوق بشر و تحولات عمده در جهان غیر عربی، چه راهی را باید در پیش گرفت؟ هر ارزیابی دو باره ای از این دست، به ناچار باید در پرتو تاریخ آغاز شود که هم تجربه همگانی و هم یک فرایند ترکیبی در آموزش و رشد حقوق بشر است. در حال حاضر، این یک نیاز است که جهان سوم به بصیرت در حمایت از حقوق بشر بنگرد، اما این فرایند باید فرایندی خلاق باشد، نه انکار بی چون و چرای مفهوم حقوق بشر؛ فرایندی در جهت تکمیل، نه تضعیف. مسألهایی که این جدال پیش روی شمال و جنوب گذاشته، دو شق دارد: اول، سازش ارزش های غیر غربی با مفاهیم اساسی حقوق بشر، و شق دوم، آمیزش تجربه توسعه با هنجارها و ساختارهای حمایت از حقوق بشر است. از جمله روش های حرکت در جهت حل این مسائل، آن است که حقوق بشر به خودی خود غایت شمرده نشود، بلکه فرایندی به شمار آید که مستلزم تلقی خاصی از حقوق، سیاست و اقتصاد باشد یعنی همچون برداشتی در نظر گرفته شود که به مشکل انسان بیش از دیگر ملاحظات تأکید دارد. نهضت حقوق بشر را نمی توان بی درنگ از گسترده تاریخ و ساخت و بافت آن جدا کرد. چنین کاری به معنای انکار محتوای آن و افزودن بر ابهام است.

نویسنده، تحلیل نسبتا شایسته ای درباره حقوق بشر نموده است. اگر به علل عدم پذیرش این اعلامیه در جهان سوم توجه دقیق مبذول شود، خواهیم دید این عدم پذیرش، نه تنها از آن جهت است که خاستگاه  اعلامیه، جامعه غرب بوده و نمودهای فرهنگ غربی با نمودهای فرهنگ جوامع جهان سوم مختلف است، بلکه اساسی ترین علل عدم پذیرش اعلامیه – به طور مجموعی- از ایدئولوژی های جهان سوم و خصوصا کشورهای اسلامی ناشی می شود که به دین اسلام متکی هستند و اسلام نمی تواند تعدادی از مواد اعلامیه حقوق بشر از دیدگاه ملل متحد را بپذیرد، چنانکه در مقایسات و تطبیقات این دو نظام حقوقی (غربی و اسلامی) خواهیم دید.

نظریه سوم

نظریه سوم معتقد است: اعلامیه جهانی حقوق بشر، ذاتا دارای ارزش بوده و نظامی (سیستمی) قابل توجه است و حداقل به عنوان نموداری از یک آرمان و به مثابه یک عامل باز دارنده از تعدی جوامع متوسط و پایین به یکدیگر و در فرهنگ تجریدی بشر در جوامع مقتدر، مفید بوده و انجام وظیفه خواهد کرد، تا آنگاه با مقداری اصلاحات و تعمیم واقعی و عینی یافتن برای همه جوامع – چه قدرتمند و چه ضعیف- وارد عرصه زندگی های بشری شود.

منـابـع

محمدتقی جعفری- حقوق جهانی بشر – از صفحه 43 تا 46

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها