علت های عدم مراعات حق کرامت دیگر انسانها
فارسی 354 نمایش |عدم مراعات حق کرامت و احترام ذاتی و شرف و حیثیت ارزشی دیگر انسان ها، ناشی از یک نوع علت نیست، بنابراین پاسخ مسأله بستگی به تعیین علت اهانت و تحقیر دیگر انسان ها به شرح زیر دارد:
1- اگر علت عدم اعتقاد به حق کرامت انسان ها یا عدم مراعات آن، هوی پرستی و خودگامکی و شهوت پرستی باشد، ما بحث درباره این گونه اشخاص را، پس از تمام شدن تحقیقات علمی درباره حیوانات شروع خواهیم کرد، زیرا اینان – همان گونه که خدا در قرآن فرموده است- پست تر از حیوانات اند و نباید در مشاهدات و تحقیقات علمی، جدول حیوانات را اشغال کنند. علاوه بر این، با نظر به کرامتی که خداوند به حیوانات عنایت فرموده است، ثبت این گونه اشخاص در جدول حیوانات خود اهانتی به کرامت حیوانات محسوب می شود: «أولئک کالأ نعام بل هم أضل» (اعراف/آیه179)، «آنان مانند چهارپایانند، بلکه آنان گمراه ترند».
2- اگر علت عدم مراعات حق کرامت دیگر انسان ها، جهل به معنای انسان و شئون و ارزش های او بوده باشد که به وجود آورنده کرامت و شرافت و حیثیت ذاتی در اوست و این جهل بسیط باشد ( انسان و شئون و ارزش های او را گمراه نمی شناسد و می داند که آن ها را نمی شناسند و لذا روی جهل خود مقاومت نمی ورزد)، تکلیف از چنین انسانی درباره حق کرامت انسان ها ساقط می شود، یا به فعلیت نمی رسد، زیرا علم، یا شرط اصل تکلیف است و یا شرط فعلیت آن. البته ادعای چنین جهلی، از کسانی که با درجه ای از تعقل و وجدان در جامعه ای دارای فرهنگ انسانی زندگی می کنند، بسیار دور از واقعیت به نظر می رسد، زیرا هر انسان عاقل و با وجدانی، تلخی بسیار شدید اهانت و تحقیر درباره شخصیت خود را می چشد و گاهی شدت این تلخی در حدی است که آدمی برای رها کردن گریبان خود از چنگال و یا برای گرفتن انتقام از اهانت کننده، از جان خود می گذرد. اما این گونه جهل نسبت به کرامت و شرافت انسانی باعث سقوط حق کرامت انسانی خود جاهل نیست، مگر این که از مراعات چنین حقی درباره او سوء استفاده کند.
3- اگر علت عدم مراعات حق کرامت و شرف انسانی، جهل مرکب باشد؛ به این معنی که در شناخت و ارزیابی انسان و کرامت و شرافت او به خطا رفته و معتقد باشد که انسان حیوانی است خودخواه و از همه نیروها و استعداهای خویش فقط در مسیر خودمحوری بهره برداری می کند، مانند هابس و ماکیاولی، چنین کسی یقین دارد اعتقادی به دست آورده که صد درصد صحیح است و دیگران به خطا رفته اند!! اگر چه ممکن است جهل مرکب نیز مستند به قصور بوده باشد، ولی این قصور در مغزهای ابتدایی قابل تصور است، نه آن مغرهای مقتدری که مدت ها در نظریه و عقیده خود، اندیشه و تلاش کرده اند. بدان جهت که این گونه جاهلان دارای مغزهای بزرگ هستند که توانایی شناخت حقایق انسانی را با ابعاد مختلفش دارند، ناگهان به چنین عقیده منحرفی نمی رسند، بلکه از مراحلی عبور می کنند و در عبور از این مراحل، بینایی خویش را در طواف به دور خود، تدریجا از دست می دهند. اینان، نخست کرامت و شرف و حیثیت ارزشی خود را غلط تفسیر نموده و نابود می سازند، سپس درباره دیگر انسان ها حکم نابکارانه صادر می کنند. آیا این ضد انسان ها واقعا از اهانت و تحقیر درباره خودشان احساس ناراحتی نمی کردند؟! اگر احساس ناراحتی نمی کردند، حتما آن حقایق ارزشی و کرامت نفس و شرف و حیثیت ارزش را با کمال اختیار از خود دور کرده و فاقد آن شده بودند. آیا نظر و حکم این گونه بیماری که بشریت را به بیماری «بیگانگی از انسان» مبتلا ساخته اند؛ که به نوبه خود منجر به بیماری دیگری به نام «ازخود بیگانگی» گشته است، درست مثل نظر و حکم دیوانگان دربارi عقل و نفی آن از انسان ها نیست؟!
4- پرستش مال و منال و مقام و شهرت- که نهایت سقوط آدمی را اثبات می کند- شاید فراگیرترین علل اهانت به کرامت انسان ها بوده باشد. در جوامعی که سخن اول و آخر را فناوری (تکنولوژی) و سود آن می زند، آن چه که مطرح نیست، کرامت انسانی کارگران و کارمندان است و بنا به بعضی از نظریات: «کارگر در حد گوریل باهوش برای کارفرما مطرح است!!» آن چه برای مبنای حق کارگر مقرر می شود، معمولا تحصیل رضایت اوست، که ممکن است متکی بر جهل یا اضطرار بوده باشد، نه ارزش حقیقی کار او، و این مسأله تاکنون به وسیله هیچ مکتبی حل نشده است.
منـابـع
محمدتقی جعفری- حقوق جهانی بشر – از صفحه 229 تا 231
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها