آزادی معقول بیان
فارسی 459 نمایش |برای توضیح معنا و ارزش معقول، نخست باید این حقیقت را درک کنیم که: معقول یا نا معقول بودن در ذات خود آزادی ننهفته است، زیرا معنای آزادی عبارت است از: باز بودن راه فعل و ترک برای یک انسان، اعم از این که از دو طرف یا هر طرف، دارای ارزش یا ضد ارزش بوده باشد. آن چه که آزادی را موصوف به «معقول» یا «نامعقول» می سازد، مربوط به بهره برداری از آزادی است که اگر مطابق اصول و قوانین مفید انسانی باشد، آزادی معقول، و اگر بر ضد اصول و قوانین مفید انسانی باشد، «آزادی نا معقول» نامیده می شود. بنابراین، هر آزادی بیان، مانند هر آزادی عقیده و اندیشه ای – که به ضرر مادی یا معنوی انسانی مورد بهره برداری قرار بگیرد- آزادی نامعقول است که «زنگی مست تیغ به دست» هم آن را در خود احساس می کند و اگر «آزادی»، موافق اصول و قوانین مفید انسانی مورد استفاده واقع شود، معقول است. اگر بخواهیم آزادی نا معقول را با یک عبارت گویاتر بیان کنیم، می گوییم: آزادی به فعلیت رساننده هوی وهوس خود طبیعی محض. آیا منطقی است برای تجویز نوعی قرص سردرد برای بیماران، تحقیقات و آزمایش های فراوان ضرورت داشته باشد و در صورت نیاز به آزمایش بر روی یک جاندار، موش ها و یا خرگوش هایی وارد میدان آزمایش و تحقیق شوند، ولی در ابزار و بیان مسائل علوم انسانی که در ابعاد گوناگون موجودیت ذهنی و آرمانی و روحی و کلیات هستی شناسی، سرنوشت انسان را تعیین می نماید، هیچ قدی و شرطی وجود نداشته باشد، و اگر احتیاجی به آزمایش داشته باشند، این خود انسان ها هستند که به جای موش ها و خرگوش ها مورد آزمایش قرار خواهند گرفت؟! با این تفاوت که اگر در آزمایش های پزشکی، موش ها و خرگوش ها بمیرند، فقط همان حیوانات مورد آزمایش می میرند، ولی نظریات نابخردانه و مضر برای انسان ها، اگر حتی به چند نفر محدود هم بیان شود، ممکن است میلیون ها انسان را مسموم سازد.
پاسخ عملی عده ای از «انسان شناسان» همین است. آری، مراعات دستورهای قوانین شیمیایی درباره داروها و سخت گیری های پزشکان درباره تجویز قرص ها و آمپول ها واجب است و هرکس بخواهد با استفاده از آزادی نا معقول، طبق هوی و هوس و به دلخواه خود، در این موضوعات- هرچند در یک جمله- اظهار نظر کند، مجرم و قابل بازخواست است، ولی اگر کسی هزاران سطر و صفحه و مقاله و کتاب درباره ابعاد ذهنی و آرمانی و روانی و روحی انسان و چگونگی موقعیت او در هستی، بدون تحقیق و آزمایش و بازرسی برای اثبات صحت و بطلان آن ها بنویسد و بگوید و تکرار کند، و حتی با جبر نامحسوس زیبایی سخن و قلم، مغزهای مردم را با سخنان و بیاناتش شستشو بدهد، هیچ مشکلی پیش نمی آید، و مشکل و دردهای بی درمان و قهقرا رفتن و بدبختی و نکبت و سیه روزی و عقب ماندگی و غارنشینی و جهل، موقعی به وجود می آید که این گونه اشخاص بگویید: آیا می توانید برای گفته های خود دلیل بیاورید؟ آیا انسان هایی که شما اختیار دگرگون کردن مغز آن ها را در دست گرفته اید، حق دارید بیانات شما را مورد تحقیق و بررسی قرار دهند و از شما دلیل مطالبه کنند؟!
به عقیده ما، مسأله «آزادی معقول در بیان» باید به قرار زیر مورد استفاده قرار بگیرد:
1- در میدان علوم مربوط به جهان جمادات و نباتات و حیوانات و همه موضوعاتی که در عرصه طبیعت، ابعاد مادی دارند و دانشمندان در همان ابعاد مادی آن ها دست به کار می شوند، هرگونه اندیشه و عقیده و بیان با تذکر به کیفیت شناخت قطعی و ظنی و احتمالی، آزاد است. یعنی برای تعیین چگونگی برقرار کردن ارتباط معرفتی با ابعاد مادی جهان طبیعت، هیچ اصل ثابت و لایتغیری وجود ندارد. مثلا اگر دیروز برای مطالعه اجسام فقط از نیروی باصره طبیعی استفاده می شد، امروز میکروسکوپ و تلسکوپ و دیگر دستگاه ها را می توان مورد بهره برداری قرار داد و فردا ممکن است ابزار و آلات دیگری در جوامع صنعتی پدید آید. همچنین، هیچ محدودیتی در تحلیل و تجزیه واقعیت های موضوعات مادی وجود ندارد؛ یعنی اگر یک ماده، امکان هزاران نوع تحلیل داشته باشد، از دیدگاه عقل سلیم و اسلام، باید همه آن هزاران نوع تحلیل از دیدگاه علمی انجام بگیرد. بلی، اگر در همین تحلیل ها و شناخت های موضوعات مادی، از مرز عینیت های مشهود و ملموس گذشته، به محدوده مسائلی رسیدیم که مسائل نظری یا مسائل فلسفی یک علم نامیده می شود، اگر کلیات هستی شناسی در آن مسائل ما مطرح گشت- چنان که در علوم انسانی و هستی شناسی خواهیم گفت- لازم است آزادی بیان ما موجب ترویج خلاف واقع ها و افزایش ضد و نقیض ها در میدان معارف اسلامی نباشد. به عنوان مثال، یک زیست شناس حق دارد درباره تحلیل ابعاد مادی زیست، مانند سلول ها و ساختمان آن ها، هزاران نوع اندیشه روا داشته و بیان کند، ولی هنگامی که از مرز مشاهدات و تجارب علمی گذشت و هویت حیات از دیدگاه قوانین کلی هستی برای اندیشه برنهاده شد- که حیات را با کیفیت خاص خود طرح می نماید- لازم است با صاحب نظران مسائل مربوط به هویت حیات از دیدگاه فوق، مورد بحث و تحقیق قرار داده شود و بدون اعمال نفوذ و بالا بردن چماق های متنوع و تقلید از اصول پیش ساخته، حرکت رو به سمت واقعیات انجام بگیرد.
2- در میدان علوم انسانی و هستی شناسی کلی که با مستقیم و غیرمستقیم در تفسیر انسان در دو قلمرو «آنچنانکه هست» و «آنچنانکه باید» تأثیر می گذارد، نظارت و تحقیق انسان های آگاه و متخصص و عادل ضرورت دارد. اگر کسی بگوید: «من عاشق آزادی بیان هستم، تنها بدان جهت که سخن است و سخن ها، از هر کسی باشد و درباره هر موضوعی و برای هر فرد و اجتماعی در هر حال که باشند، باید رها شود و بیان گردد، قابل دفاع است همین و بس!!» حقیقت این است که ما و هیچکس دیگر سخنی با چنین شخصی نداریم، زیرا اگر خیلی خوش بین باشیم، باید بگوییم: این شخص نمی فهمد چه می گوید.
خلاصه، در میدان علوم انسانی و هستی شناسی کلی- که مستقیم یا غیر مستقیم در تفسیر انسان در دو قلمرو «آنچنانکه هست» و «آنچنانکه باید» تأثیر می گذارد- هر نوع اندیشه و تحقیق، به شرط برکنار بودن از خود محوری- که همه فعالیت ها را فقط برای «به من نگاه کنید» صورت می دهد- و به شرط پرهیز از بهره برداری از مسائل مبتذل و ضد حقیقی که به وسیله انسان شناسانی مانند هابس و ماکیاولی – زایندگان چنگیزها و معلمان بیسمارک (Bismarck ) ها- و امثال اینان ارائه می شود، خود یک عبادت محسوب می گردد.
ولی با توجه به نظری بودن اغلب مسائل علوم انسانی و هستی شناسی کلی از یک سو، و احتیاج شدید به فهم مبانی اصیل و اصول اساسی آن مسائل، «صدق»، «صفا» و «خلوص اعلای حقیقت یابی» از سوی دیگر، همه اندیشه ها و تحقیقات پیرامون آن دو منطقه بسیار با اهمیت (علوم انسانی و هستی شناسی)، در معرض خطا و اشتباه و خلط و تضادگویی قرار دارد. خصوصا با نظر به دخالت اصول پیش ساخته و آرمان ها و عقاید اشخاص در مسائل دو منطقه مزبور، چاره ای جز این وجود ندارد که همه اندیشه ها و احتمالات و تئوری ها و فرضیات و تحقیقات مربوط به مسائل دو منطقه، در دیدگاه تحقیقات و بررسی های شخصیت های آگاه و متخصص و عادل قرار گیرد و با کمال صبر و متانت و تحمل، اندیشه ها و احتمالات و... در مدت زمانی لازم و کافی از مجرای تجزیه و تحلیل و ترکیب بگذرد و آنگاه نتیجه را با مراعات کمیت و کیفیت وضوح صحت و بطلان آن، با ملاحظه صلاح وضع مغزی و روانی مردم جامعه، بیان کرد. بدان جهت که خداوند سبحان در هر دورانی، آن مقدار از واقعیات را به وسیله علم و معرفت در اختیار انسان می گذارد که موجب جدایی حق از باطل، سره از ناسره، زیبا از زشت و حقیقت از مجاز بوده باشد، تنها دو شرط اساسی لازم است:
الف- کوشش و تکاپوی مستمر، بدون احساس خستگی و افسردگی.
ب- خلوص و صفا که قطعا موجب تابش فروغ ربانی در دل می شود و با شفافیت معلومات، ارتباط انسان را با واقعیت مستقیم می سازد: «والذین جاهدوا فینا لنهد ینهم سبلنا» (عنکبوت/آیه 69)، «آنان که در مسیر رضای ما ( خداوندی) مجاهدت می ورزند، البته ما آنان را به راه های خود هدایت می کنیم».
«نظریات نو ظهور در علوم انسانی و کلیات هستی شناسی، در دیدگاه تحقیقات و بررسی های شخصیت های آگاه و متخصص و عادل قرار بگیرد. دلیل لزوم این سه شرط ( آگاهی و تخصص و عدالت) روشن است، زیرا اشخاصی که حق تعیین سرنوشت یک اندیشه را در اختیار دارند، چه بسا حق تعیین سرنوشت فکری و عقیدتی، و به طو کلی، سرنوشت بعد معنوی حیات را- که ملاک تکامل است – در اختیار دارند. بر این اساس، اگر این اشخاص از اصول و مسائل محیط به اندیشه مورد تحقیق آگاه باشند و تنها میدان محدود همان نظریه را مورد مطالعه و تحقیق قرار بدهند، ممکن است آن اندیشه نوظهور را مردود بشمارند.
خلاصه، شرط «آگاهی» به این جهت است که بررسی کنندگان و تحقیق کنندگان، با اشراف و احاطه فراگیرتر، درباره آن اندیشه به کار بپردازند. ضرورت این شرط، با توجه به این اصل بسیار مهم که بعضی از فلاسفه گفته اند، روشن می شود: در علوم انسانی، برخلاف هندسه اقلیدسی، ممکن است خط مستقیم، طولانی ترین و پر پیچ و خم ترین خطوط بین دو نقطه باشد، در صورتی که در هندسة اقلیدسی، خط مستقیم میان دو نقطه، کوتاه ترین خطوط است. به عنوان مثال، ممکن است برای شناخت صحیح یک قاعده حقوقی، گذار محقق راستین به مسائل از فرهنگ و روان شناسی و علوم سیاسی بیفتد که اگر حقوق دان از آن مسائل آگاهی نداشته باشد و بگوید: «من درباره یک قاعده حقوقی تحقیق می کنم و نیازی به آگاهی های فرهنگی و روان شناسی و سیاسی ندارم»، از فهم آن قاعده حقوقی ناتوان بماند.
دلیل لزوم شرط تخصص، روشن تر از آن است که نیازی به تذکر داشته باشد، زیرا بدیهی است شخص غیر متخصص، از علم و معرفت نسبت به اندیشه نوظهور بیگانه است و اظهار نظر چنین شخصی، چه بسا جرم محسوب می شود. اما دلیل لزوم شرط عدالت- که منشأ آن، احساس جدی تعهد می باشد – این است: اگر عدالت نباشد، از یک سو در هر اندیشه نوظهوری اظهار نظر می کند، اگر چه شایسته آن نباشد. ضرر اینگونه اظهار نظرهای ناشایست درباره بیان آزادی آن اندیشه در عرصه اجتماع، بدون تجویز محققان آگاه و متخصص و عادل، قطعا بیشتر خواهد بود، زیرا اظهار نظر مقام مربوط، ارزش و سرنوشت آن اندیشه را به طور حتم تعیین می نماید. از سوی دیگر، اگر محقق غیر عادل، آن اندیشه نوظهور را- با این که صحیح بوده است- محکوم کند، به خود صاحب اندیشه و جامعه خیانت کرده است و چون شخصیت محکوم کننده به عنوان مقام باصلاحیت تلقی شده، آن خیانت، امانت تجلی خواهد کرد، و اگر اندیشه نوظهوری را که باطل بوده، تصدیق نماید، باز قیافه امانت، به جامعه خیانت کرده، و اگر اندیشه نوظهور صحیح بوده و او هم صحت آن را تصدیق کرده باشد، اگر چه این تصدیق ضرری مستقیم به صاحب اندیشه و جامعه نمی رساند، ولی می تواند در موقعیتی مناسب دستاویز محقق غیر عادل باشد و بگوید: «من همواره اندیشه های صحیح را تصدیق و بیان آزاد را ترویج کرده ام»! در صورتی که تصدیق مزبور، مستند به عدالت و تعهد او نبوده است. آیا با این نظریه چاره جویانه، رقابت ها در تکاپوی معرفتی به رکود نمی گراید؟ پاسخ این سوال منفی است زیرا:
اولا، مگر تحقیقات پزشکی و داروشناسی و دارو سازی و لزوم بررسی های متنوع برای تجویز و به رسمیت شناختن نتایج آن تحقیقات پزشکی و دارویی، رقابت های علمی سازنده را در دانشکده ها و مراکز آموزشی و آزمایشگاه ها دچار رکود کرده است؟!
ثانیا، با نظریه ای که مطرح کردیم، رقابت های سودجویانه و مبتنی بر غرض های غیر انسانی که معمول است، از بین می رود و رقابت های سازنده و اعلا جانشین آن ها می شود زیرا علاوه بر این که شخصیت های کاملا آگاه و متخصص و عادلی که تحقیق و بررسی اندیشه های نوظهور در علوم انسانی و کلیات هستی را برعهده دارند- و دائما در حال تحقیق مطالعه و تلاش فکری پیرامون اندیشه ها و موضوعات مربوط به سرمی برند- خود، طرف رقابت ها و مسابقه های فکری قرار می گیرند. به جهت آزادی اندیشه و تحقیق، دیگران نیز در تکاپوی فکری در حال رقابت و مسابقه اند، زیرا آن هیأت متخصصان آگاه و عادل، دائما جامعه را در جریان قضایا خواهد گذاشت که مثلا: «دانش پژوهان و محققان محترم! اگر پیرامون فلان مسأله یا مسائل انسانی نظریاتی دارید، مطرح کنید، زیرا اندیشه های جدیدی درباره آن مسأله یا مسائل مطرح شده و در جریان تحقیق و پژوهش قرار گرفته است». بدین ترتیب، نه تنها رقابت های علمی سازنده راکد نخواهد ماند، بلکه شدیدا به جریان معقول خواهد افتاد.
منـابـع
محمدتقی جعفری- حقوق جهانی بشر – از صفحه294 تا 300
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها