اصناف سه گانه انسانها در محشر با توجه به سوره واقعه
فارسی 1551 نمایش |«و کنتم أروجا ثلــثه» (سوره واقعه/ آیه 7)، «و شما در آن روز سه گروهید». اولین و آخرین که در محشر جمعند، بر سه گروهند. و این از مسلمات است و در قرآن مجید مکرر فرموده و سزاوار است هر فردی خودش را بسنجد که از کدام دسته است. در اصطلاح عرب، «صنف» را به «زوج» تعبیر می کنند، پس معنای ازواج، اصناف است؛ شما بر سه گروهید.
«فـــأ صحب المیمـــه مـــآ أ صحب المیمـــه» (سوره واقعه/ آیه8)، «ما» استفهامی و مبتدای دوم و اصحاب المیمنه، خبر دوم است یعنی چه چیز است مقام اصحاب یمین؟ برای تعظیم به طور استفهام بیان می فرماید. «میمنه» از «یمن» به معنای مبارکی و سعادت است و وجه نامیدن آنان به «اصحاب یمین» این است که در عالم، در طرف راست آدم ابوالبشر بودند یا در محشر، نامه شان را به دست راستشان می دهند. یا در یمین (سمت راست) عرش جای آنهاست. یا به واسطه یمن و مبارکی آنهاست که اسباب برکت خود و بستگان می باشند. همسر و فرزند و حتی همسایگان مومن نیز از او بهره می برند. چه بلاهایی که به برکت مومن، از محله یا شهری برطرف می گردد. یا برکت روحانی است. چه افراد معصیتکاری که به برکت برخورد با مومن، رو به تقوا کشانده شدند. پس «أصحب المیمـنــة» یعنی صاحبان برکت برای همسر و فرزندان و دیگران؛ چنانکه صریح قرآن مجید است که فرزندان مومن که در ایمان او را پیروی کردند، به مومن ملحق می شوند. هرچند دراتشان کمتر باشد. ضمنا وجوه مختلف مانعة الجمع نیست، همه این جهات صحیح است و همه هم باشد مانعی ندارد. «فـــأصحب المیمـــه مـــآ أصحب المیمـــه» به طور تجلیل و تعظیم می فرماید. در فارسی خودمان هم می گوییم: «زید چه زیدی!» برای اینکه عظمت شأن او را برساند.
شئامت و بدبختی برای مجرمین
«و أصحب المشــــئمه مـــآ أصحب المشــــئمه» (سوره واقعه/ آیه 9)، «اصحاب شمال و چپ؛ آنهایی که شئامت و بدبختی با آنهاست.» مقابل اصحاب یمین هستند. وجه نامیدنشان به «اصحاب شمال» هم به مقابله با یمین است، یا اینکه در عالم ذر، طرف چپ آدم ابوالبشر قرار گرفتند، یا در روز قیامت نامه عملشان را در دست چپشان می گذارند، یا در سمت چپ عرشند، یا برای این است که در دنیا و آخرت شومند، نکبت و بدبختی با آنهاست. گاهی شئامت او به زن و بچه اش هم می رسد. خودش اهل معصیت است، خانواده اش را نیز به گناه وا می دارد.
گریختن حضرت مسیح علیه السلام از انسان احمق
راستی اصحاب شمال احمق اند! کسانی که با اینکه راهنمایی انبیا و اولیا و عقلی که خدا داده است باز کج می روند. شنیده اید حضرت عیسی علیه السلام فرار می کرد؟ پرسیدند: چرا فرار می کنی؟ فرمود: «از دست احمق! من مرده را زنده و کور را به اذن خدا شفا دادم اما چاره احمق را نکردم. احمقها اصحاب شمالند که خود و خانواده و معاشرین را در خطر می اندازند. مال و آبروی یکدیگر را می برند، لذا با احمق نباید همنشین و مجاور شد. حضرت فرمود: «ایاکم و مجالسه الموتی»، مبادا با مرده بنشینید!» عرض کردند: «مرده کیست؟» حضرت فرمود: «هرکس از ایمان به خدا و دستورات اسلام برکنار است.» و در روایت دیگر فرمود: «هر ثروتمندی که خوشگذران و اسراف کننده است.» ظاهرش را نگاه نکن که می جنبد. جنبش انسانی غیر حیوانی است. از حیات طیبه انسانیت بهره نبرده است. در یکی از تذکره ها در حالات مردی بزرگ نوشته شده است: «هنگام مرگش شاگردانش- که مدتها از او بهره می بردند- جمع بودند. به او گفتند: استاد بزرگوار! عمری از تو بهره می بردیم، امروز نیز بهره ای به ما عنایت فرما. فرمود: من در عمرم خیلی پرهیز کردم از مجالستی که نکبتش مرا نگیرد؛ ولی دو مرتبه به مجالست مرده دل مبتلا شدم. یکی را بیست سال، دعاها و توسلات کردم تا لکه اش از دلم پاک شد ولی آثار دومی هنوز هنگام مردنم در دل من هست.» شاید برای خود شما هم پیش آمده باشد ساعتی که نزد اهل یمین بگذرانی روحت در راحت است و آثارش تا چندی بعد می ماند و ساعتی که نزد اهل شمال بنشینی، نکبت و شئامتش تو را می گیرد و رغبتی به نماز و قرآن و دعا نداری. نور را کم می کند. اگر استمرار پیدا کند شک و ریب نیز در شخص ایجاد می نماید. آنچه گذشت درباره نکبت در دنیا بود، اما در آخرت: «و أصحب المشــــئمه مـــآ أصحب المشــــئمه». در قیامت اینها به اندازه ای شومند که نزدیکترین اشخاص به آنها دشمنترین به آنهایند. زن و فرزند و بستگان و دوستان از او متنفرند. در دوزخ که قرار می گیرد، مجاورینش نیز از او در اذیتند. این نسبت به خصوص درباره زناکاران رسیده که از بوی چرک عورت آنان، اهل دوزخ ناله می کنند. دوزخیان به یکدیگر فحش می دهند، مثل وقتی که در دنیا بودند. ملکات همینطور باقی است. «و أصحب المشــــئمه مـــآ أصحب المشــــئمه»، «یاران شئامت! چه یاران شئامتی! سراسر تاریکی و روسیاهی.»
کسانی که بی حساب به بهشت می روند
«و السبقون السبقون * أولئک المقـــر بون» (سوره واقعه/ آیات 10- 11). احتمال اول این است که «السبقون» اول مبتدا و «السبقون» دوم خبرش باشد و احتمال دارد «السبقون» دوم تاکید برای «السبقون» اول باشد و جمله: «أولئک المقـــربون» خبر برای «السبقون» اول باشد «السبقون السبقون» یعنی «پیشی گیرندگان که پیشی گیرندگانند.» اصحاب یمین و شمال کسانی بودند که به حسابشان رسیدگی می شد و اگر نیکیهایشان می چربید، اصحاب یمین وگر نه اصحاب شمال بودند؛ اما سابقین کسانی هستند که بی حساب داخل بهشت می شوند. ایشان در موقف حساب، معطلی ندارند.
معنای دیگر برای سابقین
بیان دیگر برای سابقین آن است که ایشان کسانی هستند که از اول تا آخر عمر از جاده بندگی تجاوز نکردند و در دلشان هرگز شک و ریبی راه نیافته است و در مقام عمل، تنها راه بندگی را پیموده اند. ایشانند که مقربان درگاه خدایند. اصحاب یمین، گاهگاهی هوای نفس بر آنها چیره می شد و لغزشهایی داشتند و لیکن با ایمان مرده اند. یا به آب توبه شستشو شدند. یا رحمت خدا و دوستی اهل بیت به فریادشان رسید و بالاخره در سختی مواقف، مرگ و برزخ و حساب قیامت پاک شدند. اصحاب شمال نیز کسانی هستند که یا بی ایمان مرده اند، یا گناهانشان بر نیکیهایشان چربیده و جهنمی شده اند و البته مراتب دارد و اگر با ایمان باشند نجات می یابند، هر چند پس از صدها هزار سال عقوبت باشد. لیکن کسی که از اول تا آخر یکنواخت بوده و هرگز آلوده به شرک و شک و گناه نشد، در همه عمر استقامت ورزید، سابق است. در رأس همه سابقین، اسدالله الغالب علی بن ابی طالب علیه السلام است.
علی علیه السلام سرور سابقین امت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم
روایاتی که درباره سابق بودن علی علیه السلام از طریق شیعه و سنی رسیده بسیار است. در منهج الصادقین از تفسیر ثعلبی و از ابو حافظ و ابو نعیم و غیره روایاتی از پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم ذکر کرده اند که برای نمونه به یکی از آنها اشاره می کنیم: حضرت فرمود «سابقین سه نفرند: یکی مومن آل یاسین و دیگر مومن آل فرعون و سوم ایشان- که افضل آنهاست- علی بن ابی طالب علیه السلام است.» و در روایت دیگر، چهار نفر شمره شده و «هابیل» را نیز ضمیمه می فرماید. نخستین مرد مسلمان، علی علیه السلام است که در ده سالگی به پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم ایمان آورد و تا مدتی که از شش ماه تا هفت سال نقل شده، تنها مردی بود که پشت سر پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم نماز جماعت می خواند و دیگران در بت پرستی بودند. «علی علیه السلام سابق در ایمان، از مهاجرین و انصار بود، و سابق الی الخیرات بود».
علی علیه السلام و شیعیانش سابقین هستند
از طریق شیعه و سنی این روایت به مضمونهای مختلف رسیده است: «یا علی! انت و شیعتک هم السابقون؛ یا علی! تو و شیعیانت سابقونید». اما اگر راستی شیعه علی علیه السلام باشد، تابع علی علیه السلام شدن، پشت سر علی علیه السلام بودن، مهم و مشکل است، تقوای کامل می خواهد. جابر از روی دلسوزی به حضرت سجاد علیه السلام عرض کرد: «چرا خودتان را در عبادت به زحمت می اندازید؟ حضرت فرمود: صحیفه علی علیه السلام را بیاورید و بخوانید. شرح حال و عبادات علی علیه السلام را خواندند. آنگاه حضرت فرمود: کسی به حد علی علیه السلام می رسد؟» «أولئک المقـــربون»، «ایشانند اهل قرب رب العالمین». هیچ تعبیری برای عظمت شأن «سابقین» از این تعریف بالاتر نیست: «مقرب درگاه خدا» در مثال ظاهری برای افراد کوته نظر ملاحظه کنید، می گویند «فلانی به دربار شاه راه دارد». برای بیان بزرگی طرف، نزدیکی به شاه را ذکر می کنند. این مطلب درباره قرب حقیقی به رب العالمین واقعیت پیدا می کند یعنی عظمت حقیقی برای مقربین خداست.
منظور از قرب
بدیهی است خداوند عالم از ماده، منزه و مبراست. زمان و مکان در او راه ندارد بلکه او آفریننده زمان و مکان و محیط به آنهاست. و «قرب» در اینجا نیز به حسب مکانت و منزلت و مقام است نه به حسب مکان و جا، لذا یکی از مفسرین، نکته جالبی بیان فرموده است که آیه شریفه تعبیر به: «المقـــر بون» فرموده نه «المتقربون». قرب ایشان فعل خداست نه فعل خودشان. مقامی است که خدا به آنها عطا فرموده است، مقامی است که به بیان نمی آید، تنها به یک روایت که در جلد سوم بحارالانوار است اکتفا می شود: «مقربین- که در بهشت جا می گیرند- هفته ای یک مرتبه به مقام قرب دعوت می شوند؛ مثل اینکه مقام مکالمه است. بدون واسطه خداوند با آنان سخن می فرماید، به قدری منور می گردند که وقتی باز می گردند، بهشتیان می فهمند ایشان از سابقین هستند. وقنی نزد حوریان می آیند، می پرسند این نور تازه از چیست؟ از مکالمه رب العالمین است.»
منـابـع
شهید آیت الله سیدعبدالحسین دستغیب (ره)- سرای دیگر – از صفحه 91 تا 98 و صفحه 114 تا 117
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها