تربیت عملی، یکی از اهداف بعثت انبیاء در منطق عقل
فارسی 1127 نمایش |مساله «تربیت انسان» بیش از آنچه جنبه علمی دارد دارای جنبه عملی است. مربی در صورتی در کار خود موفق می شود که علاوه بر آموزشهای لازم بتواند عملا الگوی کاملی برای تعلیمات خود باشد، و با صفات و اخلاق و اعمال خود، تمام مسائل تربیتی را نشان دهد، و این تنها در صورتی ممکن است که پیامبرانی از جنس بشر به صورت الگوها و اسوه هائی برگزیده شوند، و صفات و برنامه های یک انسان کامل را در عمل نشان دهند تا انسانها به آنها تأسی جویند، و قدم در جای قدهای آنهای نهند، و این مسیر پرپیچ و خم را به رهبری آنها بپیمایند.
به تعبیر دیگر: در وجود انسان چیزی به نام روحیه «محاکات» موجود است یعنی مسائلی را که در همجنسان خود می بیند، ناخودآگاه به سوی آن جلب و جذب می شود، البته این احساس در سر حد یک انگیزه جبری نیست بلکه زمینه ای است برای یک حرکت ارادی، همانند تشنگی برای انسان تشنه که او را مجبور به نوشیدن آب نمی کند ولی زمینه ساز است. هنگامی که پیامبران یا امامان معصوم (ع) از جنس بشر با دستورات جامع الهی به سوی او آیند، و این دستورات را در عمل ارائه دهند، و با تقوی و راستی و درستی خویش فضائل انسانی را آشکار سازند، دیگر انسانها زمینه های مستعدی برای جلب جذب این صفات پیدا می کنند، لذا قرآن مجید در مقابل کسانی که با اصرار می گفتند چرا پیامبر(ص) از جنس ملک نیست، و یا لااقل چرا فرشته ای او را همراهی نمی کند؟ تصریح می کند که پیامبر (ص) باید از جنس خود انسانها باشد، همانگونه که اگر در روی زمین فرشتگانی زندگی می کردند، باید پیامبرانی از جنس فرشتگان در میان آنها ظاهر شوند. «و ما منع الناس ان یومنوا اذ جائهم لهدی الا ان قالوا ابغث الله بشرا رسولا – قل لوکان فی الارض ملائکه یمشون مطمئین لنزلنا علیهم من السماء ماکا رسولا»، «تنها چیزی که مانع ایمان آوردن مردم بعد از آمدن هدایت شد این بود که گفتند: آیا خداوند بشری را به عنوان رسول مبعوث کرده است؟ بگو اگر در روی زمین فرشتگانی (زندگی می کردند و) با آرامش گام برمی داشتند، ما از آسمان فرشته ای به عنوان رسول بر آنها می فرستادیم» (چراکه رهبر گروهی باید از جنس خود آن گروه باشد) (اسراء/ 94 و 95).
تعبیر به «ملائکه یمشون مطئنین» ظاهرا اشاره به این نکته است که حتی اگر فرشتگان در زمین زندگی می کردند و هیچ تصادم و خصومتی باهم نداشتند باز هم فرشته ای از جنس خودشان به عنوان رهبر برای آنها می فرستادیم، زیرا هدف بعثت انبیاء تنها پایان دادن به خصومتها و اقامه قسط و عدالت اجتماعی نیست، بلکه همه اینها مقدمه ای است برای پیمودن راه، کمالات معنوی، قرب الی الله.
به هرحال شبیه همین معنی در لباس دیگری در آیه 9 سوره انعام آمده است، که در پاسخ بهانه مشرکان می فرماید: «ولو جعلناه ملکا لجعلناعه رجلا وللبسنا علیهم ما یلبسون»، «اگر پیامبر را فرشته ای قرار می دادیم، حتما او را به صورت انسانی در می آوردیم باز (به پندار آنان) کار را بر آنها مشتبه می ساختیم، همانگونه که آنها کار را بر دیگران مشتبه می ساختند»!
این نکته نیز قابل توجه است که قرآن روی اسوه و سرمشق بودن پیغمبر اسلام(ص) یا سایر پیامبران تکیه می کند و به مردم توصیه می نماید که از برنامه های عملی آنان سرمشق بگیرند. در یکجا می گوید: «لقدکان لکم فی رسول الله اسوه حسنه»، «برای شما در زندگی خدا سرمشق نیکوئی بود» (احزاب/ 21)، و در جای دیگر می فرماید: «قدکانت لکم اسوه حسنه فی ابراهیم و الذین معه»، «برای شما سرمشق نیکوئی در زندگی ابراهیم و کسانی که با او بودند وجود داشت» (ممتحنه/ 4)، همین معنی در آیه 6 همین سوره نیز تکرار شده است. به هرحال مساله تعلیم وتربیت از طریق سرمشق گرفتن از رهبران الهی چیزی است که هم تحلیهای منطقی آن را تایید می کند و هم آیات قرآنی.
منـابـع
سیدمحمد ضیاء آبادی - تفسیر سوره ابراهیم (ع) – از صفحه47 تا 49
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها