شأن نزول آیه مربوط به قانون تقیه (106) سوره نحل

فارسی 1412 نمایش |

خداوند متعال در آیه 105 سوره مبارکه نحل، مستکبران لجوج معاند را به عنوان مفتری کذاب ارائه فرموده است: «انما یفتری الکذب الذین لایومنون بآیات الله واولئک هم الکاذبون»، «تنها افترابند کذاب کسانی هستند که براساس استکبار و عناد، ایمان به آیات خدا نمی آورند ]و رسول خدا را با ارائه ی آن همه دلایل روشن تکذیب می کنند و او را مفتری می نامند[ آری تنها آنانند که دروغگویان واقعی هستند».

با اینکه به یقین می دانند که رسول گرامی خدا، صادق در ادعای رسالت است مع الوصف او را دروغگو و افترابند به خدا معرفی می کنند. «ارتداد» یعنی کفر بعد از ایمان. کسی که مسلمان بوده و از اسلام برگشته و کافر شده است مرتد نامیده می شود و مرتد دو قسم است: مرتد فطری و مرتد ملی. مرتد فطری کسی است که از پدر یا مادر مسلمان تولد یافته و پس از قبول اسلام از اسلام  برگشته است. ولی مرتد ملی به کسی گفته می شود که مسلمان زاده نبوده، یعنی هیچکدام از پدر و مادرش به هنگام انعقاد نطفه ی او مسلمان نبوده اند و او بعدا مسلمان شده و بعد از اسلام برگشته است و هر کدام از این دو قسم مرتد در فقه ما احکام خاص به خود را دارند. خدا در آیه بعد می فرماید: خداوند متعال در آیات 106 سوره مبارکه نحل می فرماید: «من کفر بالله من ایمنه الا من اکره وقلبه مطمئن بالایمن ولکن من شرح بالکفرصدرا فعلیهم غضب من الله ولهم عذاب عظیم»، آنان که بعد از ایمان نسبت به خدا کفر می ورزند و دریچه های سینه و قلب خود را برای پذیرش کفر و بی ایمانی می گشایند، اینان مشمول غضب خدا و محکوم به عذاب عظیم او می باشند. ولی در وسط آیه، گروهی از آنها را که در چنگال دشمنان لجوج و عنود بی رحم افتاده و تحت فشار و شکنجه قرار می گرند و ناچار می شوند به زبان، اظهار بیزاری از اسلام  و گرایش به کفر بنمایند در حالی که قلبشان سرشار از ایمان است، این گروه را مورد استثنا قرار داده و آنها را در ردیف مرتدین به حساب نمی آورد و می فرماید: «الا من اکره و قلبه مطمئن»، مگر کسی که مورد اکراه و اجبار قرار گرفته که باید اظهار تبری از اسلام بنماید در حالی که قلبش استوار در اسلام و آرامش یافته به ایمان است و این همان قانون تقیه است که در فقه ما شیعه ی امامیه، تحت شرایط خاصی برای حفظ جان و ذخیره کردن نیروهای جسمی و روحی برای دفاع از حریم اسلام و قرآن تجویز شده است.

شأن نزول قانون تقیه

در شأن نزول این آیه ی شریفه در بعض تفاسیر آمده است: جمعی از مسلمانان که عمار، صحابی رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم و پدرش یاسر و مادرش سمیه در میانشان بودند گرفتار چنگال مشرکان شدند. آن قوم لجوج عنود آنها را تحت شکنجه و آزار و ادیت قرار داده مجبورشان نمودند که باید از اسلام تبری بجویند و کلمات شرک و کفر بر زبانشان جاری سازند تا آزاد شوند. پدر و مادر عمار پای حرف خود ایستادند و کشته شدند، اما عمار که جوان بود، از روی اکراه آنچه را که مشرکان می خواستند بر زبان جاری کرد و آزاد شد. این جریان در میان مسلمانان پخش شد و آنها از پیش خود به داوری نشستند و گفتند: عمار از اسلام برگشته و کافر شده است. رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرموده: نه، چنین نیست. «ان عمارا ملا ایمانا من قریه الی قدمه و اختلط الایمان بلحمه ودمه»، «حقیقت اینکه عمار از سر تا قدم سرشار از ایمان است و ایمان با گوشت و خون او آمیخته است». او ممکن نیست دست از اسلام بردارد و به مشرکان بپیوندد. در این موقع عمار در حالی که گریه می کرد به حضور رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم مشرف شد. رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: ای عمار، چرا گریه می کنی؟ عرض کرد: ای رسول خدا سخت ترسان و پریشان حالم، مشرکان ناگزیرم کردند که زبان به جسارت نسبت به ساحت قدس شما بگشایم و از بت های آنها به نیکی یاد کنم؛ اکنون از حضور خدا و شما  شرمنده ام. آن رسول گرامی در حالی که با دست مبارکش اشک از چشمان عمار پاک می کرد فرمود: تو کار بدی نکرده ای، بازهم اگر چنین جریانی پیش آمد و تحت فشار آنها قرار گرفتی، آنچه می خواهند بگو و جان خود را حفظ کن. در آیه ی شریفه، کلمه «غضب» با تنوین تنکیر آمده که دلالت بر شدت دارد، آن هم بر کسی که: « شرح بالکفر صدرا» کفر و بی ایمانی را با شرح صدر و آغوش باز استقبال می کند و آن را از دل و جان می پذیرد، همانگونه که درباره ی مسلمان به معنای واقعی نیز فرموده است: «فکن یرد الله ان یهدیه یشرح صدره للاسلام» (انعام/125«کسی را که خدا بخواهد هدایت کند، سینه اش را برای پذیرش اسلام منشرح می سازد». آنگونه که او اسلام را با آغوش باز استقبال می کند و آن را در دل و جانش می نشاند، یعنی آنچه که از نظر قرآن مورد توجه است و اثرگذار، موضوع شرح صدر است و پذیرش از عمق جان، اعم از اینکه راجع به کفر باشد یا راجع به اسلام. همانگونه که تظاهر به اسلام و ایمان، خالی از پذیرش جان ارزش معنوی ندارد و نجات بخش انسان نخواهد بود! تظاهر به کفر، توأم با ایمان در عمق جان نیز در صورتی که مورد اکراه و اجبار از ناحیه ی کافران قرار گرفته باشد، ضرری به روح ایمانی انسان نخواهد داشت و او در زمره ی مرتدین و برگشتگان از اسلام محسوب نخواهد شد؛ بلکه از کسانی به حساب خواهد آمد که عمل به وظیفه ی تقیه کرده اند. در مذهب ما شیعه ی امامیه این دستور هست که اگر از حیث زمان و مکان در شرایطی قرار گرفتیم که اگر عقاید حقه ی خود را اظهار کنیم و یا عملی از اعمال خاصه ی مذهبی را انجام بدهیم مورد تعرض از ناحیه ی دشمن قرار می گیریم و احیانا صدمه ی جانی یا مالی یا عرضی به ما می رسد در حالی که تحمل این صدمات نه اثر ارشادی و هدایتی نسبت به کسی یا کسانی خواهد داشت و نه نسبت به ترویج و دفاع از حریم دین موثر خواهد شد؛ در این صورت است که موظف به پیمودن راه تقیه می باشیم و طبق خواسته ی دشمن تظاهر به کفر و حتی تبری از اولیای دین می نماییم. آیه ی شریفه ی مورد بحث، اشاره به همین مطلب دارد که می فرماید: «من کفر بالله من بعد ایمانه.....فعلیهم غضب من الله ولهم عذاب عظیم»، «کسانی که بعد از ایمانشان نسبت به خدا کفر بورزند... استحقاق غضبی شدید از جانب خدا و عذابی بزرگ خواهند داشت»، آنگاه اصحاب تقیه را استثنا کرده و می فرماید:

«الا من اکره وقلبه مطمئن بالایمان»، «مگر آن کسانی که مجبور به اظهار کفر شده اند، درحالی که قلبشان بدون هرگونه شک و تردید دارای اطمینان و استواری در ایمان است».

«ولکن من شرح بالکفرصدرا»، «تنها کسانی محکوم به خشم خدا و عذاب عظیمند که قلبا نسبت به کفر اظهار اشتیاق کرده و آن را با جان و دل پذیرفته اند».

جناب عمار یاسر (رض) از مصادیق اولیه ی این آیه ی کریمه ی گردید که از طرف دشمن مجبور به اظهار کفر شد، در حالی که قلبش مطمئن به ایمان بود و از طرف رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم مورد تقدیر و تحسین قرار گرفت.

منـابـع

سیدمحمد ضیاء آبادی – تفسیر سوره نحل – از صفحه 417 تا 420

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها