از ابتدا شروع کردن، یکی از راهکارهای رسیدن هدف

فارسی 1160 نمایش |

فرض کنید می خواهید یک سفر طولانی بروید. اولین مرحله، تعیین مقصد و بعد نقشه راه و انتخاب بهترین مسیر است. هر روز، قبل از اینکه شروع به حرکت کنید، جای خود را روی نقشه پیدا کرده و برای چند ساعت آتی برنامه ریزی می کنید که به کجا بروید. زندگی هم همینطور است. وقتی شما یک بار بر مبنای ارزشها، بینش و اهداف خود تصمیم گرفتید، قدم بعدی این است که نقطه شروع را معین کنید. دقیقا مشخص کنید که الان کجا هستید و در بخشهای مهم زندگی که در ارتباط با اهداف شماست، چگونه عمل می کنید.

اصول واقعی را تمرین کنید

دیدن واقعیات پیش از تصمیم گیری. انسان باید با خودش کاملا صادق باشد. اگر شما می خواهید در زندگی بهترین باشید و تا آنجا که ممکن است موفقیت داشته باشید، باید کاملا درباره خودتان صادق باشید. شما باید بنشینید و همه جزئیات را تجزیه و تحلیل کنید تا دقیقا دریابید که هم اکنون در هر زمینه ای از زندگی کجا قرار دارید.

از اول شروع کنید

اگر تصمیم دارید وزن کم کنید، اولین قدم این است که خودتان را وزن کنید. بعد هم مرتب این کار را ادامه دهید تا بتوانید میزان پیشرفت تان را در این زمینه اندازه گیری کنید. اگر می خواهید برنامه ورزش روزانه داشته باشید، اولین قدم این است که تعیین کنید هر روز چقدر می خواهید ورزش کنید. می خواهید چه ورزشهایی را انجام دهید. جواب شما خیلی فرق نمی کند، مسأله مهم این است که شما تا آنجا که می توانید با دقت آن برنامه را انجام دهید. سپس بر مبنای اینکه می خواهید چه میزان و چه نوع ورزشهایی را انجام دهید برنامه روزانه خود را طراحی کنید.

ارزش خالص شما چقدر است؟

اگر اهداف مالی دراز مدت تعیین کرده اید، قدم بعدی این است که دقیقا مشخص کنید که شما امروز چقدر می ارزید و اگر هدف شما میلیونر شدن است، باید محاسبه کنید امروز شما چه میزان جمع کرده اید. خیلی از مردم در این محاسبه سر درگم هستند. ارزش مالی امروز شما اینگونه محاسبه می شود، میزان دارایی شما بعد از پرداخت همه بدهی ها. خیلی از مردم برای دارایی های خود قیمت بالایی را در نظر می گیرند. فکر می کنند که خانه و اثات و ماشین آنها خیلی می ارزد. ولی واقعیت این است که قیمت اصلی آنها همواره چیزی حدود ده تا بیست درصد آن چیزی است که آنها فکر می کنند.

برنامه مالی بلند مدت داشته باشید

برای یک برنامه مالی دقیق، دارایی های امروز خود را مشخص کنید و ببینید تا چیزی که می خواهید چقدر فاصله دارید، سپس آن را بر تعداد سالهایی که برای تحقق اهداف خود در نظر گرفته اید، تقسیم کنید. از این طریق، شما می دانید که هر سال، چقدر باید پس انداز و سرمایه گذاری نمایید تا بتوانید به آن برنامه ای که دارید برسید.

تمرین تفکر بر مبنای صفر

وقتی شما برای بلند مدت برنامه ریزی می کنید، یک تمرین خیلی خوب و موثر تفکر بر مبنای هیچ است. در این شیوه تفکر شما از خودتان سوال می کنید بر مبنای آن چیزی که امروز می دانم، اگر این کار را شروع نکرده بودم آیا این کار به نوع دیگری قابل اجرا بود و اگر من می خواستم بار دیگر این کار را انجام دهم باز هم به همین صورت عمل می کردم؟ فرقی نمی کند که شما چه کسی هستید یا چه کار می کنید. در زندگی شما روابط و فعالیتهایی هست که اگر شما نتایج آنها را می دانستید درگیر آن نمی شدید. این خیلی سخت و حتی غیرممکن است که شما در زندگی تان پیشرفتی بدست آورید. اگر بخواهید با تصمیاتی که در گذشته گرفته اید به عقب برگردید، اگر در زندگی تان چیزی هست که شما بهتر است درگیر آن نباشید، از خود بپرسید که چگونه می توانم آن را متوقف کنم.

ارزیابی هر بخش زندگی

در زندگی شغلی و شخصی شما، آیا روابطی هست که اگر نتایج آن را می دانستید درگیر آن نمی شدید؟ آیا کسی با شما کار می کند که شما نمی خواهید دوباره با او همکاری کنید؟ وقتی به این سوالات پاسخ می دهید با خودتان رو راست باشید. به هر جنبه ای از زندگی خود نگاه کنید. آیا کاری هست که اگر می دانستید اینگونه دیگر انجامش نمی دادید.. آیا عملی هست که شما اگر می خواستید آن را دوباره شروع کنید، اصلا آن را تکرار نمی کردید؟ بعد از آن، به سرمایه گذاریهای خود نگاه کنید. آیا بخشی هست که شما دیگر نمی خواهید دوباره انجامش دهید؟ اگر پاسخ شما مثبت است، چگونه می توانید از آن خلاصی یابید؟ برای تغییرات ضروری آماده باشید. شاید بیش از هفتاد درصد تصمیماتی که انسان می گیرد با گذر زمان دیگر موضوعیت ندشته باشند. وقتی شما این تصمیم را می گرفتید با شرایط آن زمان کاملا تصمیم خوبی بوده است، ولی حالا که شرایط تغییر کرده است دوباره باید به همان نقطه صفر برگشت، باید از خود بپرسید با توجه به شرایط فعلی، من باید باید چگونه عمل کنم؟ آیا اگر می دانستم که اینگونه می شود این تصمیم را می گرفتم؟ بعضی از مردم وقت زیادی را بر یک رابطه یا کار می گذارند که اگر آنها از خود سوال کنند، با توجه به این مسایل، آیا اگر در نقطه صفر بودن، باز هم این تصمیم را می گرفتم یا از موقعیت بیرون می آمدم؟ بهترین سوال این است که آیا من اشتباه می کنم؟ و اگر در حال انجام اشتباه هستید، قدمهای لازم برای اصلاح موقعیت را بردارید. اگر می خواهید مبلغ مشخصی پول داشته باشید، از خود بپرسید چرا من تا بحال پول را بدست نیاورده ام؟ چه چیزی مانع من بوده است؟ دلیل اصلی که درآمد فعلی من این است، چه می باشد؟ و دوباره از شما می خواهم که با خودتان صادق و رواست باشید. به اطرافتان نگاه کنید و مردمی که درآمد مورد نظر شما را دارند، شناسایی کنید. آنها چه کارهایی متفاوتی از شما انجام می دهند؟ چه توانایی ها و مهارتهایی دارند که شما فاقد آن هستید؟ شما چه مهارتهایی لازم دارید که به درآمد مورد نظر خود برسید؟ اگر مطمئن نیستید بروید و از آنها بپرسید. این مسأله مهم تر از آن است که انسان براساس حدس و گمان و شانس آن را پیش ببرد.

سطح قابلیتهای خود را مشخص کنید

فهرستی از مهارتهای خود تهیه کرده، سپس نتایج کلیدی کار خود را شناسایی کنید. اینها وظایف شماست که لازم است آنها را بطور کامل انجام دهید تا بتوانید کارهای خود را به خوبی به اتمام برسانید. در هر کاری تقریبا پنج تا هفت منطقه کلیدی وجود دارد. آنها وظایف مهمی هستند. شما باید در هر زمینه ای از آن عالی باشید. برای انجام کاری، حتی اگر در یک زمینه مهارت نداشته باشید، همان یک مسأله می تواند شما را به عقب ببرد. چه مهارتهایی برای رسیدن به موفقیت مورد نظرتان لازم دارید؟ در چه زمینه هایی خیلی عالی و بالا هستید؟ سعی کنید در آیینه از خودتان سوال کنید که در چه مسایلی ضعیف هستند که لازم است خود را تقویت کنید. دیگران چه کارهایی را بهتر از شما انجام می دهند؟ چه مهارتهای اساسی و کلیدی برای رسیدن به اهدافتان هست که شما به آن مجهز نیستید؟ لازم است صادقانه نقاط ضعف خود را شناسایی کرده و با طرح و برنامه به سمت بهبود آن حرکت کنید. وقتی شما به سمت هدف مورد نظر خود حرکت کردید، همواره باید آمادگی داشته باشید که بارها و بارها از ابتدا شروع کنید. اجازه ندهید به خاطر تصمیمی که قبلا گرفته ای در دام بیفتید. بر آینده تمرکز داشته باشید. خیلی از مردم امروزه از آموزش، تجربه و کارهایی که سالها در آن مهارت داشته اند دور شده و امور تازه ای را شروع کرده اند. آنها آنقدر صادق هستند که تشخیص داده اند با جهتی که داشته اند فرصتهای کمی برای آینده آنها وجود دارد، و آنها به سمتی می روند که احتمالات بیشتری پیش روی شان باشد. برای ارزیابی زندگی باید با حقایق هرچه که هستند، روبه رو شد. آنها به انسان دروغ نمی گویند. بگردید و حقایق مسلم را پیدا کنید، نه آنها که آرزویشان را دارید و خیالی هستند. حقایق همان چیزهایی است که شما برای تصمیم گیری به آن احتیاج دارید.

دوباره خود را بسازید

به کاری که هم اکنون انجام می دهید با دقت نگاه کنید، ببینید چه چیزهایی در این شغل لازم است که شما اکنون به وجود آن پی برده اید. فرض کنید شرکت شما یک شبه از بین برود. حالا شما می خواهید یک شغل جدید داشته باشید، با توجه به استعدادها و مهارتهایی که دارید چه کاری را متفاوت از الان انتخاب می کردید؟

ارزشمندترین دارایی شما

ارزشمندترین دارایی مالی شما، توانایی پول درآوردن است. استعداد و مهارتی که به بازار عرضه می کنید در واقعیت، شما خانه و ماشین و حساب بانکی تان را از دست می دهید و هیچ چیز برایتان باقی نمی ماند، اما تا زمانی که شما توانایی و مهارت پول درآوردن را دارید می توانید دوباره شروع کنید و زندگی تازه ای برای خود بسازید. این توانایی بسیار با ارزش است. اگر در حال توسعه و رشد آن باشید و از سوی دیگر اگر قرار باشید که فقط از آن استفاده کنید و در پی شکوفایی آن نباشید به مرور ارزش خود را از دست می دهد. شما مجموعه ای از منابع هستید که می توانید کارهای مختلفی انجام دهید. شما دامنه وسیعی مهارت، استعداد، معلومات و تجزیه و دانش دارید. خیلی کارها هست که شما می توانید خیلی خوب انجام دهید. هرگز به خود اجازه ندهید که در یک بخش خاص گیر بیفتید، مخصوصا اگر از کاری که انجام می هید، راضی نیستید. از نظر ذهنی فکر کنید که یک کار جدید را شروع کرده اید. به خودتان عمیقا بپردازید، چه عادات و ویژگی هایی دارید که شما را در رسیدن به اهدافتان کمک می کند؟ چه عادات بدی شما را عقب نگه می دارد؟ بهترین ویژگی شخصی شما چیست؟ نقطه ضعف شما کدام است؟ برای رسیدن به هدفهایتان چه عادات جدیدی احتیاج دارید؟ برنامه شما برای کسب و گسترش این عادات جدید چیست؟ چه عادات بدی دارید که باید از آنها خلاص شوید؟

از خوب به سوی بهترین

شما باید برای حرکت از خوب به سمت بهترین از خود چهار سوال اساسی بپرسید: اول اینکه ما کجا هستیم؟ باید کلیه اطلاعات لازم را جمع کنیم تا یک تصویر شفاف و روشن از موقعیت فعلی خودمان بدست آوردیم. سوال دوم این است که دوست داریم در آینده کجا باشیم؟ ما تصویر سازی می کنیم که می خواهیم به چه دستاوردهایی در آینده برسیم. یک تصویر بی نظیر از آنچه می خواهیم می سازیم و جنبه های مختلف را در آن لحاظ می کنیم. سوال سوم اینکه ما چگونه به اینجایی که امروز هستیم، رسیدیم؟ کدام کارهای ما درست و کدامیک اشتباه؟ چه کارهایی را دفعه بعد متفاوت انجام می دهیم؟ بزرگترین موفقیت ما چه بوده است؟ در چه زمینه هایی شکست خوردیم و دلایل آن چیست؟ هرکس نتواند گذشته را به یاد بیاورد، مستحق است که آن را تکرار کند. چهارمین سوال که باید همیشه از خودمان بپرسیم، این است که در حال حاضر باید چه کار کنیم تا به نقطه ای که می خواهیم برسیم؟ براساس تجربه هایی که کسب کردده ایم باید چه کارهایی را بیشتر و چه کارهایی را کمتر انجام دهیم؟ انجام چه کارهایی را باید از همین امروز متوقف کنیم؟

طرح استراتژیک

اگر ما سه سوال بالا را به دقت پاسخ دهیم، برنامه استراتژیک ما به راحتی به دست آمده است. یک سخن قدیمی می گوید: «شروع خوب، نصف عمل است». دکترها هم معتقذند که تشخیص درست، نصف معالجه است. برای ارزیابی دقیق هر بخش زندگی، باید قبل از حرکت به سمت هدف وقت گذاشت. در این صورت است که  در وقت صرفه جویی کرده و استفاده بهتری از آن می کنیم. در خیلی موارد شما خیلی ناچار از تجدید نظر می شوید، چون معلومات جدید بدست می آورید. چنین ارزیابی هایی به طور عجیبی سرعت شما را افزایش می دهد.

منـابـع

برایان تریسی – هدف – از صفحه 104 تا 105 و صفحه 107 تا 114

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها