بررسی تفاوتهای عقل و غریزه
فارسی 1363 نمایش |پیغمبر اکرم (ص) فرموده اند: «قوام الـــمرء عقـــلــه»، نظام زندگی و تکیه گاه بشر عقل او است. نظم و تربیت و نقطه اتکاء زندگی در عالم حیوانات غرائز است ولی بشر به اتکاء و مدد عقل به زندگی خود نظم و انضباط می دهد. عقل و عریزه از جهات متعددی با یکدیگر تفاوت دارند که در این بحث از چهار جهت درباره تفاوت این دو نیروی بزرگ الهی صحبت می کنم:
1- برنامه های عملی و روش های غریزی هر یک از انواع حیوانات بدون اختلاف و یکنواخت است، ولی نوع انسان در افکار و عمل، رویه های مختلف و روش های گوناگونی دارند. مثلا زنبور عسل در بسیاری از نقاط کره زمین زندگی می کند. هر کندوئی برای زنبور عسل ها به منزله یک کشور مستقلی است و هر کدام دارای تشکیلات و سازمان های اساسی یک کشور منظم است، ولی از این جهت که راهنما و هادی آن و به عبارت دیگر قانون اساسی و تشکیلات مملکتی آنها براساس هدایت تکوینی و غرائز خداداد استوار است همه دارای یک برنامه هستند. ملکه کشور در همه جا با شرائط یکسانی تعیین می شود، حدود وظائف هر دسته ای از زنبورها به موجب قانون غریزه تعیین شده است و خانه ها در همه کندوها شش گوشه ساخته می شود. ولی کشور های بشری با رژیم های مختلفی اداره می شوند و سازمان های گوناگونی دارند و هر مملکتی برای خود قوانین مخصوصی وضع نموده است، زیرا زندگی انسان متکی به غریزه نیست بلکه براساس تعقل و تفکر استوار است و هرکس یا هر ملتی طور مخصوصی فکر می کند. غریزه که عبارت از هدایت تکوینی خداوند عالم و حکیم است همیشه در کمال واقع بینی عمل می کند، خطا و اشتباه در حریم آن راه ندارد. ولی عقل باید بوسیله تنظیم مقدمات نتیجه بگیرد، گاهی در مقدمات اشتباه می کند و گاه در نتیجه گیری دچار خطا می گردد. شهوت و غضب، عادات اجتماعی و تربیت های خانوادگی و دهها عوامل دیگر روی فکر بشر اثر می گذارد و عقل را از مسیر واقعی خود خارج می کند و در نتیجه از واقع بینی و درک حقیقت محروم می گردد. چه بسیار بدی های واقعی که مضر به سعادت انسان است در نظر بعضی از ملل پسندیده تلقی شده است، و چه بسیار خوبی ها که به سعادت و کمال انسان کمک می کند، در نظر بعضی نامطلوب و بد وانمود گردیده است. اگر عقل به تنهائی در شناختن حقایق و ارائه راه خوشبختی و بدبختی رسا و کامل بود هرگز خداوند پیغمبران را برای هدایت مردم مبعوث نمی کرد و بشر را به اطاعت آنان موظف نمی نمود. حضرت موسی بن جعفر (ع) در ضمن حدیث مفصلی به هشام بن حکم فرمود: «یا هشام ان لله علی الناس حجــتین حـــجه ظاهــــره و حـــجه با طــنه فــامــا الظاهــره فالرسل و الانبـــیاء و الائـــمه و امـــا الباطـــنه فالعــــقول»، «خداوند در بشر دو حجت دارد یکی آشکار و دیگری پنهان. حجت آشکار، انبیاء هستند و حجت پنهان عقل است». نارسائی عقل بشر در طول قرن های متمادی باعث اختلاف مردم جهان در راه تعیین برنامه زندگی و شناختن راه سعادت شده است. گاهی این اختلاف باعث خونریزی های عظیمی شده و مفاسد غیرقابل جبرانی به بار آورده است. دنیای امروز نیز با تمام ترقیات علمی و عملی از این بدبختی بر کنار نمانده و اکنون در آتش اختلاف عقیده می سوزد و هر لحظه ممکن است امنیت و آرامش جهان در معرض خطر قرار گیرد. در جهان کنونی مرام کمونیسم منشأ بزرگترین و خطرناکترین اختلاف بشر شده است. میلیون ها مردم عاقل و عالم و تحصیل کرده و دانشگاه دیده عقیده دارند تنها راه سعادت انسان پیروی از رژیم کمونیستی است، اگر روزی این مرام سراسر جهان را بگیرد و تمام ملل و اقوام عالم از آن پیروی کنند بشریت به اوج اعلای خود رسیده، سعادت و کمال لایق آدمی از این راه تامین شده است. برای وصول به این هدف باید با کلیه قوا کوشید، موانع را یکی پس از دیگری از سر راه برداشت، با تمام وسائل تبلیغی فعالیت کرد شاید روزی این فیض بزرگ نصیب جهان انسانیت شود و در نتیجه سعادت و خوشبختی واقعی سراسر عالم را بگیرد. در مقابل، میلیو ن ها مردم عاقل و عالم و تحصیل کرده و دانشگاه دیده عقیده دارند بزرگترین عامل بدبختی سقوط بشریت رژیم کمونیستی است. به هر نسبتی که این مرام خطرناک پیشروی کند به همان نسبت بدبختی و بلا در حریم بشریت پیش رفته است. کمونیستی یعنی هلاک انسانیت، کمونیستی یعنی مرگ آزادی و حریت، کمونیستی یعنی کشتار اخلاق و فضیلت. برای مبارزه با این فکر خطرناک باید با کلیه قوا کوشید و عوامل اشاعه این ناخوشی انسانیت کش و آزادی بر باد ده را ریشه کن کرد، باید با تمام وسائل تبلیغی فعالیت نمود شاید روزی این مرام بدتر از وبا و طاعون از صفحه گیتی ریشه کن شود و بشر برای همیشه از شر این فکر شوم و پلید مستخلص گردد، آن روز است که می توان به سعادت و خوشبختی بشر امیدوار بود. بدون تردید این اختلاف عقیده در جهان امروزه بین عقلاء بشر وجود دارد و منشأ آن کوتاهی و نارسائی عقل بشر است. اگر عقل در انسان مانند غریزه در حیوانات، واقع بینی و قاطیت می داشت هرگز بشر دچار این همه اختلاف و اشتباه نمی شد. انبیا به منظور بیان واقع، و جبران نارسائی عقل بشر، آمده اند تا در مواقع اختلاف، واقع را بگویند و بشر را از نادانی و حیرت نجات دهند. «کان الناس امـــه واحــده فـــبعث الله النــــبیـــین مبــــشرین و منـــذرین و انــزل معــهم الکتاب بالحق لــیحکم بین الناس فیما اختـــلفوا فیه» (سوره بقره/ آیه 213)، «خداوند پیغمبران را برانگیخت و برای آنان کتاب آسمانی براساس حق و واقع فرستاد تا در موارد اختلاف بشر، آئین الهی، بین مردم حکومت کند و حقیقت را بیان نماید.» حیوانات در برنامه زندگی طبیعی، خود از راه غرائز که هدایت تکوینی خداوند است واقع بین هستند، ولی بشر از راه عقل همیشه و همه جا قادر نیست واقعیت های سعادت خود را درک کند و باید از هدایت تشریعی خداوند یعنی تعالیم انبیا کمک بگیرد تا راه واقعی و برنامه حقیقی خوشبختی را بشناسد و این اولین تفاوت بین عقل و غریزه است.
2- تفاوت دیگر غریزه و عقل این است که غریزه به طور جبر عملی می شود و صاحب غریزه در اجراء آن از خود اراده و اختیاری ندارد. زنبور عسل مجبور است خانه های خود را مسدس بسازد و ماده ساختمانی آن نیز باید از موم باشد و در این کار حق ندارد کوچکترین تغییری بدهد مثل اینکه انسان به حکم غریزه در موقع معینی بالغ می شود و بدون اراده و اختیار تمایل جنسی در او ظاهر می گردد. برای آدمی نیز در پیدایش این حالت غریزی، اراده و اختیاری نیست ولی احکام عقلی به اختیار و اراده بشر اجرا می شود، آدمی در اجراء اوامر عقل با مخالفت با آنها آزاد است و این آزادی بزرگترین امتیاز بشر نسبت به تمام جهان موجودات زنده است. قرآن کریم در موارد متعددی به آزادی بشر اشاره کرده و آن را از ودایع سرشتی و فطری در ساختمان انسان معرفی فرموده است. در اینجا به چند آیه از آیات قرآن مجید استشهاد می کنم: «انا خـــلقنــا الانسان من نطفه امشاج نـــبتلیه»، (سوره انسان/ آیه 2)، «آدمی را از نطفه مخلوط زن و مرد آفریده ایم و امتحانش می کنیم». حیوانات از مخلوط نطفه نر و ماده بوجود آمده اند، سلول اولیه نسل گرگ یا گوسفند امشاج و مخلوط است. آدمی نیز از نطفه امشاج آفریده شده است ولی خداوند درباره انسان بعد از کلمه امشاج «نبتلیه» آورده است، یعنی امتحانش می کنیم. این جمله به منزله فصل ممیز انسان و حیوان است و لازمه آن آزادی است زیرا آزمایش و امتحان وقتی صحیح و به موقع است که امتحان شده دارای آزادی عمل و اختیار باشد مثلا کسی که در زندان انفرادی محبوس شده و زندانبان ها مراقبتش می کنند تا قدمی برندارد نمی شود به او گفت شما را در این زندان امتحان می کنیم تا معلوم شود دزدی می کنی یا نه، زیرا او در زندان قدرت دزدی ندارد، باید از محیط محدود زندان خارج شود و آزادانه در اجتماع رفت و آمد کند تا معلوم شود دزد است یا نه. گرگ و گوسفند از نطفه امشاج آفریده شده اند ولی برای آنها امتحانی نیست زیرا در زندان غرائز محصور و گرفتارند و از خود اراده و اختیاری ندارند. این بشر است که نطفه اصلی و سلول اولیه اش در لحظه ترکیب در رحم مادر بر اساس صلاحیت امتحان یعنی آزادی تکوین شده و با دارا بودن اختیار و اراده بوجود آمده است. بنابراین آنکه بشر از نظر اراده و اختیار وضع مخصوصی دارد. حیوانات مطیع و فرمانبردار بی قید وشرط هدایت تکویتی خود هستند و مجبورند اوامر غرائز بدون چون و چرا به کار بندند و کوچکترین آزادی و اختیاری از خود ندارند ولی بشر در اجراء اوامر عقل خود آزاد است، می تواند آن را به کار بندد و عملی کند و می تواند سر باز زند و مخالفت نماید. ولی یک نکته را نباید فراموش کرد که جسم و جان بشر، صورت و معنای انسان، عقل و اراده آدمی و خلاصه خودش و تمام صفاتش در قبضه قدرت حضرت حق است. مخلوقی است که با اراده توانای خالق خلق شده، موجودی است که با اراده موجد جامه هستی پوشیده و بوجود او قائم است. آزادی حقیقی و اختیار واقعی برای خداوندی است که ذات مقدس و کلیه صفات کمالیه اش قائم به ذات لایزال خود او است، از همه بی نیاز است و همه نیازمند و محتاج او هستند. به این بیان انسان در اعمال خود مجبور و دست بسته نیست زیرا اعمالش متکی به عقل و اراده است و مانند حیوانات اسیر و گرفتار غرائز نیست و همچنین بشر، مختار مطلق و آزاد بی قید و شرط نیست زیرا خودش و حیاتش و تمام صفاتش قائم به ذات خدوند است.
3- تفاوت دیگر غریزه و عقل این است که تعداد غرائز محدود است و کمالات ناشی از غرائز در حد ثابت خود باقی و لایتغیر است و هرگز از اندازه مقرر خود تجاوز نمی کند ولی بشر در اثر دارا بودن عقل و آزادی، لایق ترقی و تکامل نامحدودی است، هر قدر پیشروی کند باز هم میدان پیشروی در مقابلش باز است. به همین جهت جامعه بشر پیوسته در پرتو تعقل و تفکر به سوی تعالی قدم برداشته و در هر فنی هزارها تحول و تطور تکاملی در شئون مختلف زندگی او پدید آمده است، ولی حیوانات که در قلعه غرائز محصور و زندانی هستند در همان حد معین دهها قرن قبل باقی مانده و یک قدم به سوی ترقی و تعالی جدیدی پیش نرفته اند. گرچه حیوانات با راهنمائی غرائز از انحراف و خطا محفوظند و برعکس، عقل انسان مکرر دستخوش اشتباه و خطا می گردد، گرچه غرائز بهترین و دقیق ترین نظم را در زندگی حیوانات بوجود آورد و بشر تاکنون به نظم و انضباطی شبیه غرائز در حیات اجتماعی و عقلی خود نائل نشده است ولی با تمام این نواقص ارزش عقل قابل مقایسه با غریزه نیست. ماشین حساب خیلی درست و سریع و منظم به مسائل ریاضی جواب می دهد و هرگز یک نفر انسان نمی تواند به آن جامعیت و سرعت جواب مسائل را بدهد ولی از ماشین حساب جز همان چند عمل کار دیگری برنمی آید. غرائز حیوانات در نظم و سرعت و محدودیت مانند ماشین حساب است. برتری عقل بشر بر غرائز حیوانات به اندازه برتری عقل مهندس مبتکر سازنده ماشین حساب بر همان دستگاه است. جواب های ماشین حساب ناشی از فکر و رویه نیست، حیوانات نیز اعمال خود را روی تفکر و تعقل انجام نمی دهند.
4- تفاوت دیگر عقل و غریزه این است که غرائز با رشد طبیعی حیوانات خود به خود از قوه به فعلیت می آیند و احتیاج به ترتیب و تعلیم ندارند ولی عقل با مراقبت های صحیح تعلیم و تربیت رشد می کند و تدریجا کمال درونی خود را ظاهر می سازد و از قوه به فعلیت می رسد و به عبارت دیگر عقل در پرتو مراقبت های لازم، حیات شایسته خود را بدست می آورد و اگر پرورش صحیح نداشته باشد و در مسیر تفکر قرار نگیرد می میرد و بی اثر می شود. بزرگترین هدف پیغمبران الهی بخصوص پیغمبر گرامی اسلام احیای عقل و پرورش افکار مردم بود. «یا ایها الذین امنوا استجیبوا لله و لـلـرسول اذا دعاکم لما یحییکم» (سوره انفال/ آیه 24). قرآن می گوید وقتی خدا و پیغمبر، شما را به حیات روحانی و زندگی عقلی و انسانی دعوت می کنند لبیک گوئید و تعالیم آنها را به کار بندید. تمام شرک ها و بت پرستی ها و کلیه جنایت ها و دختر زنده به گور کردن ها معلول کشتن خرد و خاموش کردن چراغ عقل است. علی (ع) می فرمود: جسم آدمی شش حالت دارد: سلامت و مرض، مرگ و حیات، خواب و بیداری. جان آدمی نیز دارای این شش حالت است: حیات جان علم است و مرگش جهل، مرض جان شک و تردید است و سلامتش یقین، خواب جان غفلت و بی خبری است و بیداریش حفظ و مراقبت است. سعادت و خوشبختی نصیب کسی است که جانش به علم زنده و با یقین سالم و با مراقبت بیدار باشد. اسلام تفکر و به کار انداختن عقل و مطالعه کتاب خلقت را بهترین و بزرگترین عبادت شناخته است و در این باره آیات و اخباری بسیاری رسیده است. علی (ع) به فرزندش حضرت حسن سفارش کرد: «ارزش هیچ عبادتی به قدر تفکر در آثار صنع خداوند نیست.» در کتاب دقیق خلقت که به قلم توانای حضرت احدیت نوشته شده است مطالعه کند و از این راه به اوج انسانیت و مقام شایسته خود برسد. نتیجه آنکه راهنمای حیوان در زندگی غریزه است و راهنمای بر عقل. تکامل ناشی از غریزه برای همیشه ثابت و یکنواخت و محدود است ولی عقل پیوسته بشر را به سوی کمالات و ترقیات تازه ای رهبری می کند. غرائز احتیاج به پرورش و تربیت ندارند و خود بخود ظهور می کنند ولی عقل باید از راه پرورش صحیح از قوه به فعلیت بیاید. آنچه لازم به ذکر است، این است که تمام سعادت بشر به تنهائی تکامل عقل نیست بلکه در آدمی علاوه بر عقل سرمایه مهم دیگری وجود دارد به نام عواطف و احساسات و بدون تردید لازم است عواطف نیز مانند عقل با مراقبت و پرورش صحیح احیا شود و عقل و عاطفه دوش به دوش یکدیگر راه تعالی و تکامل را بپیمایند و در پرتو این دو قدرت عظیم و این دو نیروی خداداد، بشر به مقام شایسته خویش نائل گردد.
منـابـع
محمدتقی فلسفی – کودک از نظر وراثت و تربیت، جلد 1 – از صفحه 197 تا 202 و صفحه 208 تا 211 و صفحه 214 تا 216
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها