در الدرالمنثور چنین آمده که خیثمة بن سلیمان طرابلسی در کتاب خود که در فضائل صحابه نوشته و نیز ابن عساکر از علی بن ابیطالب روایت کرده اند که فرمود: خدای تعالی همه مردم معاصر رسول خدا (ص) را مذمت کرده و تنها ابوبکر را مدح نموده و فرمود: «إلا تنصروه فقد نصره الله إذ أخرجه الذین کفروا ثانی اثنین إذ هما فی الغار إذ یقول لصاحبه لا تحزن إن الله معنا؛ اگر او را یاری نکنید، البته خدا یاریش کرد، آن دم که کافران او را [از مکه] بیرون کردند [که یک همراه بیشتر نداشت و او] دومین دو نفر بود، آن گاه که آنها در غار بودند، وقتی به همراه خود [أبوبکر] می گفت: اندوه مدار که خدا با ماست.» (توبه/ 40)
نقد این بحث، در مضامین آیاتی که در بر دارنده این قضیه اند و همچنین روایات صحیحی که درباره داستان مذکور وارد شده، نسبت به روایت فوق سوء ظن می آورد، برای اینکه آیاتی که در مقام مذمت مؤمنین (و یا به تعبیر این روایت در مقام مذمت عموم مردم) است، و آیه غار هم در جمله "إلا تنصروه" بدان اشاره دارد و اول همه آنها آیه «یا أیها الذین آمنوا ما لکم إذا قیل لکم انفروا فی سبیل الله اثاقلتم إلی الأرض؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! شما را چه شده است که وقتی به شما گفته می شود: در راه خدا بسیج شوید، به زمین می چسبید؟» (توبه/ 38) می باشد و نیز نقل قطعی، ثابت می کنند که تثاقل از عموم مؤمنین نبود، بلکه پاره ای از مؤمنین دعوت و امر رسول خدا (ص) را نسبت به کوچ کردن برای جهاد پذیرفته و بی درنگ حرکت کردند، و عده ای از مردم مؤمن و منافق تثاقل ورزیدند.
به همین دلیل خطاب در "یا أیها الذین آمنوا" هم، که تمامی مؤمنین را شامل است و همچنین مذمتی که دنبال آن است مخصوص عده ای از مؤمنین خواهد بود، و خطاب عمومی آن از قبیل خطابات عمومی دیگری است که مربوط به بعضی از مخاطبین است، مانند خطابی که در آیه «فلم تقتلون أنبیاء الله؛ پس چرا انبیاء خدا را می کشید.» (بقره/ 91) به عموم یهود شده، در حالی که همه افراد یهود انبیاء را نکشتند و همچنین امثال آن در قرآن بسیار آمده است. و بنابر این بیان، دلالت آیه بر اینکه در روز غار جز خدا کسی پیغمبر را یاری نکرده دلالتی است قطعی. و این معنا خود بهترین شاهد است بر اینکه ضمیرهایی که در بقیه جملات آیه یعنی در جملات:
«فأنزل الله سکینته علیه و أیده بجنود لم تروها و جعل کلمة الذین کفروا السفلی و کلمة الله هی العلیا؛ پس خدا آرامش خود را بر او نازل کرد و او را با سپاهیانی که نمی دیدید تأیید کرد، و سخن کافران را پست ترین قرار داد و سخن خداست که برترین [سخنان] است.» (توبه/ 40) هست همه به پیغمبر برمی گردد، و جملات مذکور در مقام بیان این جهتند که خدای تعالی به تنهایی قائم است به نصرت او، نصرتی عزیز و غیبی، نصرتی که احدی از مردم در آن دخالت ندارد، و آن عبارتست از فرستادن سکینت بر وی و تایید او به جنودی غایب از دیدگان، و بالا دست قرار دادن کلمه حق و زیر دست کردن کلمه باطل، و اینکه خدا مقتدری است شایسته کار.
از مسأله نصرت و یاری که بگذریم فضیلت دیگری که ممکن است فضیلت شمرده شود و انگشت روی آن گذاشته شود این است که بگویند کلمه ی "ثانی اثنین" و همچنین کلمه "لصاحبه" دلالت دارد بر اینکه وی رفیق راه و یار غار رسول خدا (ص) بوده. و ما نخست تسلیم می شویم که بودن دو نفر که یکی از آن دو رسول خدا (ص) است و همچنین همنشین بودن با آن جناب خود یکی از مفاخر و فضائل است. ولیکن می گوییم به فرضی هم که ما آن را افتخار حساب کنیم، یکی از افتخارات اجتماعی است، و این اجتماع است که برای اینگونه امور ارزش و نفاستی قائل است، و اما قرآن کریم در منطق خود برای نفاست و قیمت ملاک دیگری و برای فضیلت و شرافت معنای دیگری دارد که متکی بر حقیقتی است اعلا و بلندتر از مقاصد مادی و اعتباری، اجتماعی، و آن حقیقت عبارت است از کرامت و حرمت عبودیت و درجات تقرب به خدا.
آری، در نظر قرآن مصاحبت جسمی و یکی از صحابه رسول به شمار رفتن به هیچ وجه دلالتی بر احترام و شرافت ندارد. این صریح قرآن است که مکرر خاطرنشان ساخته که اسم گذاری به اسماء مختلف و داشتن مزایایی که مردم عامی آن را ارجمند و نظر اجتماعی آن را نفیس و بزرگ می شمارد در نزد خدای سبحان کمترین ارزشی ندارد، و در نزد خدای تعالی حساب و ارزیابی همه بر روی دلها است، نه بر آنچه که از ظاهر اعمال دیده می شود و نه بر تقدم از حیث حسب و نسب.
مخصوصا همین معنا را درباره اصحاب رسول خدا (ص) و ملازمین آن جناب با صریح ترین بیان خاطرنشان ساخته و فرموده: «محمد رسول الله و الذین معه أشداء علی الکفار رحماء بینهم تراهم رکعا سجدا... وعد الله الذین آمنوا و عملوا الصالحات منهم مغفرة و أجرا عظیما؛ محمد (ص) فرستاده ی خداست و کسانی که با او هستند، بر کافران سختگیر [و] با همدیگر مهربانند. [همواره] آنها را در رکوع و سجود می بینی... خدا به کسانی از آنها که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، آمرزش و پاداش بزرگی وعده داده است.» (فتح/ 29) اگر تدبر کنیم می بینیم که با همه مدحی که در صدر آیه است، در ذیل آن چه قیودی را ذکر کرده است.
این بود مختصری بحث پیرامون آیه غار و روایات وارده در آن، اگر بخواهیم بیش از این بحث کنیم بحث تفسیری ما مبدل به بحثی کلامی خواهد شد که از غرض ما بیرون است.
تاریخ اسلام پیامبر اکرم زندگینامه فضیلت ابوبکر باورها در قرآن