عالم، حکیم و جامع علوم معقول و منقول، از مجتهدان بزرگ محدث و از دانشمندان مبرز و روشنفکر جامعه تشیع در 2 قرن اخیر، و همین افتخار برای او بس که شیخ مرتضی انصاری شاگرد اوست. لقبش «فاضل نراقی» است.
پدرش ملا محمد مهدی (حاج مهدی)، از فقهای معظم و حکیم الهی که در کلمات بعضی از بزرگان، به «خاتم المجتهدین» و «لسان الفقهاء و المتکلمین» معروف می باشد. از این پدر و پسر تعبیر به «نراقیان» می شود.
اهلیت حاج ملا احمد از «نراق»، در 10 فرسخی کاشان، در استان مرکزی، ولی ساکن کاشان و معاصر شاهان قاجاریه بود. (کاشان شهر عجیبی است و خداوند در نهاد مردم این شهر کویری چه استعدادهایی که نهفته داشته و چه نوابغ کم نظیری که در علوم و فنون و ذوقیات از این دیار برخاسته اند.)
چون حاج ملامهدی از دنیا رحلت نمود، شاگردانش پسر او (ملا احمد) را به جای پدر نشاندند، در آن زمان ملا احمد علوم مقدماتی را در همان کاشان خوانده و قسمت عمده ی تحصیلاتش را در حوزه ی درسی پدرش شاگردی نموده بود و چندان مایه و پایه ی بسیاری در علم نداشت، «مقام و مطول» تدریس می کرد، لذا بعدا به عتبات رفته و مدتی هم از کابر علمای عراق چون بحرالعلوم و شاگردان «وحید بهبهانی» تحصیل علوم کرد.
بعدا به ایران مراجعت نمود و حوزه ی درسی او دایر و مرجع استفاده تمام طلاب شد. در حوزه ایشان علوم عقلیه و علوم نقلیه و بسیاری دیگر از علوم مختلف، به خاطر تبحر و مهارت او تدریس می شد. (ظاهرا علوم معقول در کاشان، توسط نراقی ها رواج یافته است.)
گویا حاج ملا احمد، مدتی هم در اصفهان بوده و بعد از طی درجات کمال به کاشان بر می گردد و در آنجا دیگر سالیانی به تدریس و ترویج شرع مبین پرداخته است.
وی مردی زاهد، بسیار متقی، دارای اخلاق فاضله و اوصاف حمیده و جمیع کمالات صوری و معنوی، و در نهایت شفقت و مهربانی، متحمل تمام مخارج و ضروریات اشخاص ناتوان و بی بضاعت از هر طبقه ای بود. همچنین زحمات حوزه ی علمیه بر دوش ایشان و در کمال صبر و آرامش انجام می داد.
ذکاوت و فطانت و زیرکی حاج ملااحمد، بسیار زیاد بود. آنچنان که معروف است:
ملا احمد، استاد کم دیده و درس نزد استاد کم خوانده، اما به جهت ذکاوت و ذوق فقاهت و نبوغ سرشار آن جناب تمام تحقیقات و تدقیقات را نموده و واجد شخصیت علمی ممتاز و حسن شهرت و مقام و موقعیت خاص شده است.
«میرزا ابوالحسن مستوفی (مؤلف تاریخ گلشن مراد) که معاصر مرحوم نراقی است، از او به فیلسوف به حق و حکیم مطلق، جامع معقول و منقول، المولی الاعظم والحبرالاعلم، استاد البشر و... تعبیر نموده و نوشته است در جمیع علوم ماهر و مبین دقایق افکار اوائل و اواخر بلکه خود مکمل علومند...!»
یکی دیگر از معاصران وی، «سید حسن زنوزی تبریزی، صاحب ریاض الجنة» می باشد که به خدمت نراقی رسیده است.
شیخ مرتضی انصاری از شاگردان این بزرگوار است که پس از تحصیل علم در عتبات وقتی که به ایران برگشت و تصمیم گرفت از محضر علماء ایران نیز استفاده کند، در کاشان با حاج ملا احمد ملاقات کرد و همین دیدار، تصمیم مراجعت شیخ مرتضی را به اقامت تبدیل کرد و تا سه سال در کاشان ماندگار شد تا کاملا از حوزه درس ملا احمد، استفاده و بهره مند گردید.
شاگرد بزرگ دیگرش «سید محمد شفیع جاپلقی» فقی، محدث، و عالم بزرگ قرن 13 هـ می باشد.
از آنجا که ملااحمد به مضمون «الولد سرابیه» بزرگترین اسباب شهرت و آوازه ی پدرش ملا مهدی و در وقت نظر و حسن تألیف تابع پدر و در تألیفاتش گام به گام از او پیروی کرد.
مثل اینکه:
1- پدر در فقه، معتمد الشیعه می نویسد و پسر (ملا احمد) مستند الشیعه.
2- پدر در علم اخلاق، جامع السادات به عربی، و پسر، «معراج السعاده» ترجمه ی آن به فارسی با اضافات
3- پدر دیوان اشعار به نام، طائر قدسی و پسر دیوان اشعار به نام طاقدیس
4-پدر، مشکلات العلوم، پسر خزائن و آن را تابع «مشکلات» به بیانی که در اول خزائن، آورده قرار داده است.
این دو کتاب (مشکلات و خزائن) هر یک مانند کشکول شیخ بهائی سفینه ای حامل مطالب و لطایف و محاورت متنوع و مختلف در هر باب هستند.
بدین سان به راه و روش پدر و آن را محکم و استوار ساخت: بقیه ی تألیفات عبارتند از:
5- عین الاصول (در اصول)
6- مفتاح الاحکام، (در اصول فقه)
7- مناهج الاحکام
8- اسرار الحج، به فارسی (در اعمال و آداب ظاهری حج و اسرار باطنی آن)
سیف الامة به فارسی در رد آقای «پادری نصرانی» که شبهات در دین اسلام کرده و به ایران آورده.
شرح تجرید الاصول، والد معظم خود که هفت جلد و حاوی تمام متعلقات این علم می باشد.
و کتب دیگری نیز تألیف دارد که باید به منابع مربوطه مراجعه شود.
ایشان، شاعر بود و شعر می سروده و به «صفائی» متخلص بوده و دیوان شعر بزرگ فارسی دارد.
اشعارش بیشتر اخلاقی و ذوقی و عرفانی بوده است.
ایشان از پدرش و سید بحرالعلوم و شیخ جعفر کاشف الغطاء، روایت کرده و به واسطه پدرش از شیخ یوسف برانی از ملا محمد رفیع گیلانی از ملا محمدباقر مجلسی نیز روایت نموده است.
سرانجام این بزرگمرد تاریخ اسلام، در بیست و سوم ماه ربیع الثانی سال 1245 یا 1244 هـ ق در زمانی که مریضی وبا عمومی شده بود، در نراق از دار فانی رحلت نمود.
جسد مطهرش به نجف اشرف منتقل و در سمت پشت سر و در جانب صحن مطهر امیرالمؤمنین علی (ع) مدفون است.
در پایان حکایتی را درباره ی حاج ملا احمد و مرد درویش نقل می کنیم:
گویند که او فرزندی داشت که به او علاقه مند بود، و او مریض شد به طوری که حاجی از سلامتیش مأیوس گشت و بی اختیار از خانه بیرون زد و در میان کوچه های کاشان راه می رفت که ناگهان درویشی نمایان شد و به حاجی سلام کرد و عرض کرد «چرا پریشانی؟» حاجی فرمود که «فرزندم مریض است و از او ناامید شده ام» درویش گفت: «این که مطلب آسانی است» پس عصای نیزه دارش را به زمین زد و سوره ی حمد را بدون قرائت و شرایطش خواند و نفسی دمید و گفت: «حاجی برو که پسرت شفا یافت.» چون او به خانه برگشت. دید که فرزندش عرق کرده و صحت یافته، بسیار تعجب نمود، کسی را دنبال درویش فرستاد، تمام خیابان ها و کوچه ها را گشتند، اما درویش را پیدا نکردند. بعد از هفت الی هشت ماه روزی در میان کوچه ای آن درویش را دید و به او فرمود: «ای درویش تو مردی هستی که در طریقت قدم زده ای و صاحب نفسی، اما آن روز سوره ی حمد را خوب تلاوت نکردی و قرائت تو صحیح نبود، البته در تعلیم و تعلم احکام شریعه ساعی باش!»
درویش به او گفت: «اکنون که حمد ما مورد پسند تو نشد آن را واپس می خوانیم.»
پس عصاش را به زمین کوبید و دوباره حمد را تلاوت کرد و نفسی زد و گفت: «برو!»
حاجی به خانه آمد، دید پسرش مریض شد و به همان مرض وفات یافت.
ملا احمد نراقی زندگینامه فقها علم اصول کتب فقهی داستان اخلاقی