در یک جمله و به یک سخن می توان گفت: همه چیز، هم دنیا، هم آرمان های انسانی و هم مقاصد پست شرارت آمیز و خلاصه هر مقصدی برای هر کسی مطرح است، در گرو صبر و پایداری است. اگر بر این مطلب استدلالی هم لازم باشد و تجربیات بشر در طول تاریخ ممتد زندگی اش قانع کننده به نظر نیاید این فرمول قطعی و روشن بسنده است که: رسیدن به هر هدفی محتاج حرکت است و حرکت، مستلزم صبر و استقامت و هر کس در مدت عمر خود لااقل در چندین ماجرا، درستی این فرمول را آزموده است.
امیر المومنین علی (ع) در حدیثی می فرمایند: «من رکب موکب الصبر، اهتدی الی میدان النصر؛ هر که بر مرکب صبر سوار شود، به میدان پیروزی و نصرت راه خواهد یافت.» در هنگامه جنگ صفین نیز در خلال خطبهی مهیجی که برای دلگرمی و بسیج یارانش ایراد فرمود، چنین گفت: «واستعینوا بالصدق والصبر، فان بعدالصبر ینزل علیکم النصر...؛ به راستی و پایداری تکیه کنید، زیرا پس از پایداری است که پیروزی بر شما نازل خواهد شد.»
غیر از اثر سازنده اجتماعی صبر که همانا پیروزی و دست یافتن بر مقصد و مقصود و هدف است، این خصلت دارای آثار مثبت و بسیار مهمی در روحیه و روان شخص صابر نیز هست. منظور از آثار روانی، آن تأثیراتی است که صبر در روان شخص صابر به جای می گذارد و پیش از آنکه نتیجه خارجی و عینی از مقاومت وی عاید گردد، نتیجه شخصی آن به وی می رسد.
1- ایجاد روحیه شکست ناپذیری
نخستین تأثیر مثبت و سازنده صبر آن است که انسان صابر را ضد ضربه و شکست ناپذیر می سازد و همچون تمرین و ورزشی دشوار، او را مقاوم و نیرومند بار می آورد. مقدمه لازم برای کامیابی در هر هدف و خواسته ای -چه در جریان های مادی و چه در جریان های فکری و مسلکی و مذهبی- پیدایش چنین حالتی در انسان است. همه شکست ها و هزیمت هایی که در میدان های مبارزات اجتماعی و مذهبی و مسلکی پیش می آید، مقدمه اش یک شکست روحی است و ضربه ای که روحیه ضعیف و هزیمت پذیر، به ادامه یک مبارزه می زند چندین برابر ضربه ای است که نقص و نارسایی تجهیزات نظامی و کارآزمودگی و غیره وارد می سازد... سربازی که در میدان جنگ پشت به دشمن کرده و روی به گریز می نهد قبل از آنکه چشمش و بازویش از مقابله با دشمن عاجز مانده باشد روحیه و قدرت روانی اش شکست خورده و روحا منهزم گردیده است و تا این شکست روانی بر او وارد نیاید محال است سربازی پشت به دشمن کند و جبهه را ترک گوید. مردمی که در برابر حوادث معمولی زندگی: خسارت های مالی، بیماری ها، مطرود و منفور شدن ها، مرگ و میرها، صبر و مقاومت نورزیده تن به اظهار عجز و لابه و جزع می دهند، در پیشامدها و در هنگام بروز موانع راه نیز بسی زودتر شکست خورده پای گریز می گشایند و به عکس، کسانی که در هر حادثه ای صبر را همچون سلاح برنده ای مورد استفاده قرار داده و در هر مورد به صورت مناسب آن، صبر و استقامت پیشه می کنند، توان و قدرت بیشتری در مبارزه با مشکلات زندگی به دست آورده و دارای روح و روحیه ای شکست ناپذیر و مقاوم می گردند. شخص بی صبر را می توان به سربازی تشبیه کرد که در میدان جنگ، عریان و بدون زره می جنگد، چنین کسی با نخستین ضربات دشمن از پای درافتاده و از بین می رود. و انسان صبور را به همین قیاس، می توان در حکم جنگجویی دانست که از پای تا سر غرق زره و تجهیزات جنگی است، دست یافتن بر چنین کس البته به مراتب دشوار و از پای افکندن او کاری مشکل است.
با این بیان به روشنی می توان به ژرفای این آموزش و الهام عمیق اسلامی که از امام جعفر صادق (ع) صادر گشته است رسید: «قد عجز من لم یعد لکل بلاء صبر؛ آنکس که برای هر بلایی صبری آماده نکرده و تدارک ندیده باشد به عجز و ناتوانی در می افتد» یعنی رو به رو شدن با بلایا و مشکلات زندگی کسی را که پیش بینی آن را نکرده و روحیه صابر و مقاوم در خود به وجود نیاورده دست و پا بسته و درمانده می سازد.
راز استواری و پایمردی مردان بزرگ و سازندگان تاریخ بشر و در رأس آنان، پیامبران و رجال الهی که در آغاز دعوت، هر چه بیشتر مورد ایذاء (آزار و شکنجه) طغیانگران قرار می گرفتند پا بر جاتر و فعال تر می شدند در همین نکته است. آنان با پیش بینی تلخی ها و ناگواری های این راه و فراهم ساختن مایه وافری از صبر، امکان شکست روحی را در خویشتن از بین برده و به موجوداتی سرسخت و شکست ناپذیر تبدیل شده بودند. دشمنان و مخاصمانشان که در موارد بسیاری از همه گونه امکانات برخوردار بودند خسته و درمانده می شدند، ولی این بزرگمردان که از همه آن امکانات محروم بودند همچنان مجدانه به کار و کوشش مجاهدت خستگی ناپذیر خود ادامه می دادند. متوکل عباسی، امپراطور مقتدر عباسی می گفت: «لقد اتعبنی ابن الرضا؛ ابن الرضا مرا به ستوه آورد.» چگونه کسی مانند امام هادی (ع) که بیشتر ایام امامت خود را در زیر فشارهای ناشی از قدرت متوکل گذرانیده این حاکم مقتدر را خسته می کند؟
2- شناسایی نیروهای نهفته درونی
دومین اثر مهم صبر آن است که شخص صابر با مقاومتی که در میدان های زندگی در برابر حوادث و موانع از خود بروز می دهد به میزان نیروی خود و به خصوصیات آن و به خصال نیک و مهمی که در وجود او نهفته است و او در زندگی معمولی و بی دردسر خود هرگز با آن برخورد نکرده است، واقف می گردد. این مطلب را آن کسانی که فشارها و شدت های زندگی را چشیده و در راه هدف ها و ایده آل های شریف تن به بلا و محنت داده اند به خوبی درک می کنند، چنین کسانی به طور حتم در مواجهه با خطرات بزرگ، در ظلمت ها و فشارها، در هنگامه هایی که یک ناظر بیگانه و بی خبر، آنها را شکست خورده و نابود شده می پندارد بر اثر صبر و مقاومت، در خود فتوح و گشایشی احساس کرده اند، قدرتی بی سابقه و عظمتی شگفت آور دیده اند، چیزی را در وجود خود کشف کرده اند که قبلا از آن به هیچ وجه خبر نداشتند. پس صبر موجب آن است که آدمی خود را بیشتر بشناسد و به نقاط مثبت وجود خود بیشتر پی برد و نیروهایی را که در همه عمر در خود نیافته، کشف کند.
3- توجه و اتکاء بیشتر به خدا
سومین خاصیت سازنده صبر این است که آدمی را در هر مرحله و حدی باشد به خدا نزدیک تر و بدو متکی تر می سازد، بعضی ها می پندارند که اتکاء به خدا با اتکاء به نفس، سازگار نیست و کسی که به خدا متکی باشد نمی تواند به خود اتکاء داشته باشد. هنگامی که گفته می شود: به خدا متکی باشید! چنین کسانی زبان به اعتراض می گشایند که: بگذارید مردم به خود تکیه کنند و چشم امید به سوی خود بدوزند! گویی کسی که مردم را به اتکاء به خدا دعوت می کند می خواهد و می گوید که به خود متکی نباشد! حال آنکه برای شخص معتقد به خدا، میان تکیه داشتن یک نوع تلازم و توافق هست و حتی بدین اعتبار که اتکاء به نفس یکی از ابعاد صبر محسوب می گردد، در واقع وسیله و موجبی برای اتکاء به خدا نیز هست. زیرا بی صبری در برابر حوادث تلخ زندگی و دهشتزدگی از مقابله با مصائب اختیاری، که نموداری از عدم اتکاء به نفس است موجب دوری و فراموشی از خدا نیز می گردد. در آن هنگام که آدمی در برابر شدائد و مصائب روزگار قرار می گیرد و سنگ آسیای آزمایش های زندگی او را به شدت می فشارد و می کوبد، اگر وی به لابه و بی صبری دست نزند و جزع و شیون نکند روزنه های ارتباط او با خدا گشوده تر و آزادتر می گردد و دل و جانش به نور حضور خدا روشن و روشن تر می شود و به عکس، اظهار ضعف و جزع او را از خدا نیز همچنان که از خویشتن، بیگانه و بی خبر و منقطع می سازد.