ابراهیم (ع) زندگى و رسالت خویش را در میان قومى آغاز کرد که به رغم آشنایى با علم نجوم، در مسائل اعتقادى در اثر نادانى و ضعف فکرى، گرفتار انواع شرک شده، با تعصب جاهلى بر آن اصرار مى ورزیدند. آن چه از قرآن کریم در این زمینه استفاده مى شود در زیر می آید.
آیات قرآن نشان مى دهد که شرک (پرستش بت ها و اجرام آسمانى) در میان قوم ابراهیم به گونه اى رواج داشته که مردم، حتى توان تصور مخالفت با آن را نداشتند؛ از همین رو پس از آن که ابراهیم با آنان به مقابله برخاست، ابتدا سخن او را شوخى ساده اى تلقى کردند: «قالوا أجئتنا بالحق أم أنت من اللـعبین؛ گفتند: آیا [سخن] حق را براى ما آورده اى یا از بازیگرانى؟» (انبیاء/ 55) رأى عمومى مردم به سوزاندن ابراهیم، گواه تعصب شدید آنان به بت پرستى بوده، و پاسخ ابتهاج آمیز آنان به ابراهیم (ع): «قالوا نعبد أصناما فنظل لها عکفین؛ گفتند: بت هایى را مى پرستیم و همواره ملازم عبادت آنهاییم.» (شعراء/ 71) نشان مى دهد که تا چه حد به بت پرستى خویش افتخار مى کرده اند.
ظاهر آیات 76 تا 79 انعام بیان گر وجود گروه هاى گوناگون ستاره پرست، ماه پرست، و خورشید پرست در میان قوم ابراهیم است. برخى با استناد به آیه «فإنهم عدولى إلا رب العلمین؛ آن [معبود] ها دشمنان منند، مگر پروردگار جهانیان [که ولى من است].» (شعراء/ 77) و «إلا الذى فطرنى؛ مگر آن کس که مرا آفرید که البته او به زودى مرا هدایت خواهد کرد.» (زخرف/ 27) و برخى با استناد به آثار به جاى مانده از کلدانیان که در عراق کشف شده، بر این باورند که گروه هایى از مشرکان در کنار بت ها، خدا را نیز عبادت مى کرده اند و حتى گفته شده: پس از طرح توحید از سوى ابراهیم (ع) مشرکان به او گفته اند که مطلب جدیدى نیاورده و آن ها هم آفریدگار را عبادت مى کنند؛ ولى برخى از مفسران این مطلب را انکار مى کنند. روایات نیز به صراحت بیان داشته که پرستش غیر خداوند در همه جهان آن روز فراگیر بوده؛ به گونه اى که ابراهیم در ابتداى امر، یگانه خداپرست روى زمین به شمار مى آمده و خداوند به همین دلیل، او را امت نامیده است. صابئیه که اجرام آسمانى را مى پرستیدند، در آن زمان از ادیان مشهور جهان بوده است و تاریخ شیوع آن را در کنار شیوع بت پرستى در بابل ذکر کرده اند.
در لوحه هاى آیین حمورابى (ششمین پادشاه سلسله اول بابل و پدید آورنده قدیم ترین قانون مدون جهان) که از خرابه هاى بابل استخراج شده، از خداى خورشید و ماه یاد شده و مى دانیم که حمورابى به عصر ابراهیم (ع) نزدیک است؛ با وجود این به طور قاطع نمى توان گفت که ابراهیم در امر کواکب با صابئان روبرو بوده و با آن ها احتجاج کرده است؛ زیرا منابع تاریخى نشان مى دهد که بت پرستان همان گونه که بت هایى از خدایان و رب النوع ها را مى پرستیدند، بت هایى از کواکب و خورشید و ماه را نیز مى پرستیده، معابدى به نام این کواکب داشتند؛ همان طور که صابئان نیز از بت پرستى بیگانه نبوده و گاهى معابدى را براى عبادت غیر کواکب مانند علت اولى، عقل و نفس، ساخته، آن ها را عبادت مى کردند؛ بنابراین، احتجاج ابراهیم مى تواند با صابئان باشد؛ چنان که مى تواند با بت پرستانى باشد که کواکب و بت هاى منسوب به آن ها را مى پرستیدند.
بت پرستان، وجود خداوند را در جایگاه یگانه آفریدگار هستى قبول داشتند؛ ولى به نظر آنان، پرستش او بدون واسطه غیر ممکن بود؛ به گونه اى که اگر پرستش او ممکن مى بود، یگانه معبود به شمار مى رفت؛ به همین دلیل در آیه 16 عنکبوت «و إبرهیم إذ قال لقومه أعبدوا الله؛ و ابراهیم را [فرستادیم] چون به قوم خویش گفت: خدا را بپرستید و از او پروا دارید.» که سخن ابراهیم را در دعوت به توحید بازگفته، ادات حصر به کار نرفته است. گفته مى شود کاهنان مذاهب بت پرستى، خودبه توحید معتقد بودند؛ ولى آن را از عامه مردم پنهان مى کردند. گرچه رهبران بت پرستى براى توجیه پرستش بت ها، استدلال هایى را ارائه مى دادند، آیات قرآن نشان مى دهد که بت پرستى مردم به دلیل پذیرش این استدلال ها نبوده؛ بلکه در این زمینه سه عامل وجود داشته است: یکى پیوندهاى متقابل اجتماعى میان افراد مجتمع در مقام قوم یا ملت واحد، براى حفظ غرور ملى و قومى در برابر اقوام دیگر: «إنما اتخذتم من دون الله أوثـنا مودة بینکم فى الحیـوة الدنیا؛ و [ابراهیم] گفت: جز این نیست که شما به خاطر دوستى [و ارتباط] میان خودتان در زندگى دنیا به جاى خدا بت هایى را گرفته اید. ولى روز قیامت منکر یکدیگر مى شوید و همدیگر را لعنت مى کنید و جایگاهتان آتش است و براى شما هیچ یاورى نخواهد بود.» (عنکبوت/ 25)
دیگر، ترس از خدایان خیالى، زیرا ابراهیم (ع) را به انتقام خدایان تهدید کردند که روشن مى شود خود، به علت ترس از خدایان، آن ها را عبادت مى کردند: «و کیف أخاف ما أشرکتم؛ و چگونه از آنچه شریک خدا کرده اید بترسم، در صورتى که شما از این کارتان نمى ترسید که براى خدا چیزى را شریک مى کنید که خدا درباره آن حجتى براى شما نازل نکرده است. پس کدام یک از ما دو گروه به ایمنى سزاوارتر است اگر مى دانید؟» (انعام/ 81) و سوم، امید رسیدن خیر از سوى خدایان به آنها: «إن الذین تعبدون من دون الله لایملکون لکم رزقا؛ در حقیقت، آنها را که جز خدا مى پرستید، مالک روزى شما نیستند.» (عنکبوت/ 17)
همان گونه که آیه 25 عنکبوت گواهى مى دهد، یکى از بارزترین ویژگى هاى قوم ابراهیم، تعصب قومى و زیر بنا بودن این تعصب در پدیده هاى اجتماعى بوده است؛ بلکه بر اساس یکى از وجوه در ترکیب آیه مزبور، سخن ابراهیم آن است که معبود شما همان دوستى هاى متقابل درون قومى است.
قوم ابراهیم پیش تازان تمدن مادى در عصر خویش بوده اند. وجود تمدن باستانى در بابل مورد پذیرش همه بوده، نیازى به اثبات ندارد؛ با وجود این، انحطاط در ابعاد معرفتى و انسانى، از مشخصات عمومى قوم ابراهیم است تا آن جا که طبق برداشتى از آیه 258 بقره حتى ابراهیم (ع) این درجه از انحطاط فکرى و آشفتگى تعقل را از آنان باور نداشت. در ماجراى احتجاج با نمرود که در حضور گروهى انجام شد، ابراهیم مى کوشید برهان خود را به صورتى ساده اقامه کند تا عوام فریبى نمرود نتواند احتجاج او را در نظر مردم عقیم سازد؛ به همین دلیل، پایه برهان را نیاز مجموعه آفرینش به صانع قرار نداد؛ زیرا مى دانست سطح تعقل مردم پایین تر از آن است که حتى این امر فطرى را به شایستگى دریابند؛ بلکه احتجاج خویش را بر محور زنده کردن و میراندن قرار داد؛ با این حال، نمرود به سادگى توانست آنان را به دام مغالطه خویش گرفتار آورد و ابراهیم به ناچار حجتى آشکارتر برگزید. امیر مؤمنان (ع) نیز در دعایى به این ویژگى قوم ابراهیم اشاره کرده است: «یا من نجى ابراهیم من القوم الجاهلین»
از دیگر ویژگى هاى قوم ابراهیم، دستیابى آنان به علم نجوم است. آنان از این علم، هم براى محاسبات فلکى جهت تعیین امورى مانند کسوف و خسوف، و هم به منظور آگاهى از حوادث آینده استفاده مى کردند. یعقوبى از مردى به نام «لـلـطق» (در اصل منبع بدون نقطه ضبط شده) نام مى برد که این علم را به نمرود آموخته بود. گفته مى شود صابئان در زمینه آگاهى از حوادث با استفاده از نجوم، بسیار کوشا بوده اند و بخشى از جایگاه رفیع آزر در حکومت نمرود، به دلیل تبحر وى در این زمینه بوده است. اقدام هاى پیش گیرانه اى که نمرود در پى پیش بینى آزر، براى جلوگیرى از تکون ابراهیم (ع) به عمل آورد، شاهد توجه فراوان به این علم در عصر ابراهیم است. یکى از وجوهى که در تفسیر آیه 88 صافات «فنظر نظرة فى النجوم؛ پس نظرى به ستارگان افکند.» ذکر شده، آن است که چون قوم ابراهیم اهل نجوم بودند، ابراهیم به آسمان نگریست و وانمود کرد که به محاسبات نجومى مشغول است.