پایه و اساس اصلاح طلبى
قرآن در داستان شعیب، شیوه اى را که باید یک فرد اصلاح طلب طى کند، تا در اصلاح جامعه خویش مؤثر واقع شود، به ما مى آموزد، خداى متعال از زبان شعیب (ع) مى فرماید: «و ما أرید أن أخالفکم إلى ما أنهاکم عنه إن أرید إلا الإصلاح ما استطعت وما توفیقى إلا بالله علیه توکلت وإلیه أنیب؛ من نمى خواهم در آنچه شما را از آن باز مى دارم خود خلاف آن کنم و تا آن جا که بتوانم جز اصلاح نمى خواهم و توفیق من منحصرا با خداست، بر او توکل کرده ام و به سوى او روى مى آورم.» (هود/ 88) حضرت شعیب (ع) در این سخن براى قوم خود «و ما أرید أن أخالقکم فیها أنهاکم عنه» تأکید مى کند که وى کارهایى را که خداوند آنها را از عمل به آن نهى فرموده، انجام نخواهد داد، اینجا درسى است براى یک اصلاح طلب، که باید در سیر و سلوک و رفتار خویش در هر کلمه اى که مى گوید و هر کارى که از او سر مى زند، به شدت مراقب باشد، چه این که عمل و رفتار، بیش از گفتار تأثیر دارد. بنابراین، هر اندازه از فرد مصلح، کار مهم و یا حکمى صادر شود و از پند و اندرزهاى ارزشمندى برخوردار باشد که بتواند اندیشه ها را مسخر کرده و شیفته خود سازد، تا زمانى که خود گوینده، نخستین فرد عمل کننده به آنها و تابع امر و نهى آنها نباشد، تأثیر سازنده چندانى در شنوندگان نخواهد داشت، به همین دلیل خداوند کسانى که مردم رابه انجام عمل نیک و درستکارى دستور مى دهند، ولى خودشان به آنها پاى بند نیستند، مورد ملامت و نکوهش قرار داده و مى فرماید: «أتأمرون الناس بالبر وتنسون أنفسکم؛ آیا مردم را به خیر و نیکى فرمان مى دهید و خود را فراموش مى کنید با این که شما کتاب آسمانى را تلاوت مى کنید؟ پس چرا نمى اندیشید؟» (بقره/ 44) شعیب مى فرماید: «إن أرید إلا الإصلاح ما استطعت» علاقه شعیب به اصلاح طلبى، علاقه اى خاص و براى خدا بوده و از هر گونه هدف مادى و یا سود و منفعت شخصى به دور بوده است. اهداف پیامبران در طول تاریخ چنین بوده و همین سبب موفقیت آنها تلقى مى شده است. این راهى است که باید هر فرد اصلاح طلب براى دستیابى به پیروزى و موفقیت، آن را بپیماید و از آن الگو و سرمشق بگیرد. اصلاحى که از هرگونه هدف غیر صحیح و هواى نفس برکنار باشد، قطعا به پیروزى و موفقیت دست خواهد یافت. حق، همیشه پیروز است، ولى اهداف و هواهاى خاص بسیار اتفاق مى افتد که خود را رسوا ساخته و دست خوش تغییر و تحول مى شوند و سرانجامى زیانبار دارند. چرا حقیقت، پیروز نشود، در حالى که منبع و مدبر آن آفریدگار هستى است؟ و این مطلبى است که آیه شریفه در پایان بدان اشاره کرده است: «و ما توفیقى إلا بالله علیه توکلت و إلیه أنیب»
تأثیر نماز
بیان تأثیر نماز در رفتار انسان، در سرگذشت حضرت شعیب (ع) و گفته قوم او آمده است: «قالوا یا شعیب أصلاتک تأمرک أن نترک ما یعبد آباؤنا أو أن نفعل فى أموالنا ما نشاء؛ گفتند: اى شعیب! آیا نمازت تو را بر آن مى دارد که آنچه را پدرانمان مى پرستیدند رها کنیم یا در اموال خود هر طور که بخواهیم عمل نکنیم؟ همانا تو مردى بردبار و فرزانه اى پس چرا ما را محدود مى کنى.» (هود/ 87) قوم شعیب ملاحظه کرده بودند که نماز، چگونه بر شعیب و پیروانش تأثیر گذارده و چگونه اوضاع آنها را دگرگون ساخته است و از پرستش غیر خدا آزاد و به ترک غش و تقلب در معامله و کم فروشى وا داشته است، از این رو، با این گفته ها به وى اهانت روا داشتند؛ زیرا آنها در باطن خود خواستار تغییر وضعیت موجود خود نبودند. آرى، نماز روح و روان پیروان شعیب (ع) را دگرگون ساخته بود، چه این که هدف نماز این است که انسان را پاکیزه گردانده و انگیزه هاى تقوا و دورى از گناه را در او زنده و تقویت کند و پیوسته او را به روز قیامت یادآورى نماید: «یوم تجد کل نفس ما عملت من خیر محضرا وما عملت من سوء تود لو أن بینها و بینه أمدا بعیدا؛ روزى که هر کس هر آنچه از نیک و بد کرده است حاضر مى یابد و آرزو مى کند کاش میان او و کار بدش فاصله اى دور بود و خدا شما را از (کیفر) خود بر حذر مى دارد، و خدا به بندگان رئوف است.» (آل عمران/ 30) به همین دلیل نماز انسان را از گناهان و فحشا و منکرات حفظ و او را از این جهان پر از فتنه و آشوب و سرشار از جنایت ها، به ساحت قدس الهى منتقل مى سازد از این رو، قرآن تأثیر نماز را با این فرموده خداى متعال روشن ساخته است: «إن الصلاة تنهى عن الفحشاء والمنکر؛ نماز (آدمى را) از زشتکارى و ناشایست باز مى دارد.» (عنکبوت/ 45) امروزه جوامع بشرى به نمازى نیاز دارند که انسان به واسطه آن، به پرستش خداى یگانه روى آورد و از کلیه معبودهاى پوچ و باطل و قدرت هاى ستمگر و از هر فسادى که با انتشار آن، علاجش دشوار باشد نجات و رهایى یابد.
تشویق امانت دارى
از جمله رهنمودهایى که از داستان حضرت شعیب (ع) مى گیریم، دعوت به امانت دارى و درستکارى در خرید و فروش و دست بردارى از تقلب در کیل و وزن و از تبهکارى در زمین است؛ زیرا این گونه امور، خدا را به خشم آورده و انسان را سزاوار کیفر شدید الهى قرار مى دهد، هم چنان که خداوند در ازاى فساد و تبهکارى قوم شعیب، با آنها این گونه برخورد کرد. شعیب (ع) قوم خویش را با این گفته از این کارها بر حذر داشت: «و لا تنقصوا المکیال والمیزان إنى أراکم بخیر وإنى أخاف علیکم عذاب یوم محیط * ویا قوم أوفوا المکیال والمیزان بالقسط ولا تبخسوا الناس أشیاءهم و لا تعثوا فى الأرض مفسدین؛ گفت: اى قوم من! خداوند را بپرستید که براى شما جز او معبودى نیست و پیمانه و ترازو را مکاهید، به راستى شما را در نعمت و خوشى مى بینم، ولى از عذاب روزى فراگیر بر شما بیمناکم و اى قوم من! پیمانه و ترازو را به انصاف تمام دهید و از اجناس مردم نکاهید و در زمین سر به فساد بر مدارید.» (هود/ 84-85) قابل یادآورى است که بیشتر دولت هاى متمدن امروز بر کیل و وزن در معاملات مراقبت شدید داشته و براى مرتکبین آن کیفر شدیدى را در نظرگرفته اند و اسلام همیشه در ایجاد نظام و قوانین صحیح براى جوامع بشرى، پیشگام بوده، بلکه اسلام به این هم اکتفا ننموده و آن را در برترین سطح شرافت انسانى بیان داشته است و فرموده: «و لا تبخسوا الناس أشیاءهم» کلمه شىء در اینجا شامل انواع معاملات مردم که تحت عنوان کیل و وزن قرار مى گیرند، مى شود، همان گونه که مفاهیم معنوى را نیز در بر مى گیرد: احترام به مردم و تقدیر و سپاس از آنها به تناسب علم و دانش و کارهایى که انجام مى دهند و فداکارى هاى آنها براى جامعه و قرار دادن اشخاص در مقام و منصبى که به تناسب لیاقت ها و ویژگى هاى علمى خود، شایستگى آن را دارا باشند: «و لاتبخسوا الناس أشیاءهم» سفارشى است از ناحیه خداوند که جامع همه خیر و خوبى ها است و براى مثال ذکر شده است. چقدر مناسب است که ما پیوسته این مثال و الگو را بر زبان آوریم و طبق رهنمودهاى آن عمل کنیم، تا آنچه که خیر و صلاح جامعه را در بردارد، به ارمغان آوریم.
علاوه بر نکات فوق از سرگذشت شعیب و قوم او نکات زیر را نیز می توان به دست آورد:
1- قوم شعیب هرچند بت پرست بودند، ولی فشار تبلیغ او درباره انحرافات مالی بود که میان حلال و حرام فرقی نمی گذاشتند. این نشان می دهد که مبارزه با انحرافات مالی که موجب گسترش عدل و مبارزه با ظلم است، یکی از اهداف عالی پیامبران الهی است، چنان که می گوید: «لقد أرسلنا رسلنا بالبینات و أنزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط؛ به راستى (ما) پیامبران خود را با دلایل آشکار فرستادیم و با آنها کتاب و میزان (حق و باطل) نازل نمودیم تا مردم به عدل و انصاف برخیزند.» (حدید/ 25)
2- گروهی از مردم روابط قومی و اجتماعی را بر ارزش های الهی برتری می بخشند، و به یک معنی ضد ارزش را ارزش می دانند، چنان که قوم شعیب به او می گفتند: «و لو لا رهطک لرجمناک؛ و اگر (به احترام) عشیره ات نبود سنگسارت مى کردیم.» (هود/ 91) و او نیز در پاسخ خود گفت: «أرهطى أعز علیکم من الله؛ گفت: اى قوم من! آیا عشیره من در نزد شما عزیزتر از خداست.» (هود/ 92)
3- مصلحان الهی پیوسته در گفتار و رفتار همسو بودند و شعیب نیز به این نکته اشاره کرده می گوید: «وما أرید أن أخالفکم إلى ما أنهاکم عنه؛ من نمى خواهم در آنچه شما را از آن باز مى دارم خود خلاف آن کنم.» (هود/ 88)