برخاستن جسم
امکان به هم پیوستن اجزاى پراکنده کالبد مردگان و برخاستن و زنده شدن دوباره آنان، موضوع مهمى در آخرت شناسى دو دین اسلام و زرتشت است.
الف: معاد جسمانى
در قرآن، آیات زیادى وجود دارد که محتواى هر یک، به قطعى بودن معاد جسمانى، تعبیر مى شود.در قرآن اشاره شده: «و یاد کن، آنگاه که ابراهیم (ع) گفت: پروردگارا، به من نشان ده؛ چگونه مردگان را زنده مى کنى؟ فرمود: مگر ایمان نیاورده اى؟ گفت: چرا، ولى تا دلم آرامش یابد. فرمود: پس، چهار پرنده برگیر، و آنها را پیش خود، ریز ریز گردان. سپس، بر هر کوهى، پاره اى از آنها را قرار ده؛ آنگاه، آنها را فرا خوان، شتابان به سوى تو مى آیند، و بدان که خداوند توانا و حکیم است.» (بقره/ 260) نیز: «در حالی که دیدگان خود را فروهشته اند، چون ملخ هاى پراکنده از گورهاى خود برمى آیند.» (قمر/ 7) و «چگونه خدا را منکرید با آنکه مردگانى بودید و شما را زنده کرد؛ باز شما را مى میراند و باز زنده مى کند و آنگاه، به سوى او، بازگردانده مى شوید.» (بقره/ 28) بى گمان، باور به «حشر اموات» که در قرآن، مکررا به آن تصریح شده است،حکایت از قدرت نمایى پروردگارى دارد که به رغم سانحه تکبر و طغیان، بر انجام هر کارى تواناست. در قرآن آمده: «این حشرى است که بر ما، آسان خواهد بود.» (ق/ 44) و «مگر ندانسته اند که آن خدایى که آسمان ها و زمین را آفریده و در آفریدن آنها درمانده نگردید، مى تواند مردگان را نیز زنده کند. آرى! اوست که بر همه چیز تواناست.» (احقاف/ 33)
ب: تن پسین
در چارچوب فرشگرد، بازسازى و عالى سازى اجزاى گیتى، و از جمله کالبد انسان ها، پاسخ منطقى به «سانحه ازلى» تازش اهریمن است.در متون دینی زرتشتی آمده: «سوشیانس پیروزگر برخواند که: برخیزید! داراى تن هستید، از آن زمان که درگذشتید، ایزدان، شما را نگهدارى کردند.» (زادسپرم/ 65) و «نخست، استخوان کیومرث را برانگیزد، سپس، آن مشى و مشیانه، و سپس، دیگر کسان را برانگیزد. به پنجاه و هفت سال، سوشیانس، مرده انگیزد، همه مردم را برانگیزد، چه پرهیزگار، چه دروند مردم. هر کس را از آن جاى برانگیزد که ایشان را جان بشد؛ یا نخست، بر زمین افتادند.... همه جهان مادى را، تن به تن، باز آراید.» (بندهش/ 146)
«در تن پسین، هر کس به کمال و به بى نیازى، از آنچه باید بدان کامل شود، مى رسد.» (روایت آذرفرنبغ فرخزادان/ 69) و «این را نیز گوید که مردمانى را که بالغ بودند، آنگاه، به سن چهل سالگى بازآرایند، و آنان که خرد و نارسید بودند، آنگاه، ایشان را به سن پانزده سالگى بازآفرینند.» (بندهش/ 147) به دیگر سخن، تن پسین در باور زرتشتى امرى طبیعى است؛ چه، بنا به باورهاى زرتشتى، مرگ به معناى جداشوندگى اجزاى تن و پراکندگى آنهاست که خود دستاوردى از جمله دستاوردهاى شوم اهریمن به شمار مى آید.
بنابراین، در چارچوب تفکر زرتشتى کاملا بدیهى است که در هنگامه فرشگرد که اهریمن و نیروهاى اهریمنى ناکار خواهد شد، اجزاى پراکنده تن مردگان، بار دیگر به هم بپیوندد. نکته مهم در باور زرتشتى این است که چون در فرجام جهان، با ناکار شدن اهریمن، دوره آمیختگى به پایان رسیده است، کالبدهایى که در فرشگرد بازآرایى مى شوند، پاک و عارى از هرگونه بدى بوده و از نظر گوهر درونى با کالبدهاى قبلى متفاوت خواهند بود. در دینکرد آمده: «آن کالبدهایى که دوباره آرایش مى پذیرند، از نظر اینکه از یک بن پاک و ناب، سرشتمند شده اند، از آن کالبدهایى که از بن آمیخته اهریمن زده سرشتمند شده اند، جدا گوهرى دارند.» (دینکرد سوم/ 2، 33- 334)
ج: مقایسه معاد جسمانى و تن پسین
شیوه استدلالى هر دو روایت اسلامى و زرتشتى درباره برانگیختن مردگان، بیش و کم مشابه است؛ از این رو که هر دو به آفرینش نخستین اشاره مى کنند و اینکه زنده کردن مردگان، سخت تر از آن آفرینش نخستین نتواند بود. در قرآن می فرماید: «پس خواهند گفت: چه کسى ما را بازمى گرداند؟ بگو: همان کس که نخستین بار، شما را پدید آورد.» (اسراء/ 15) و در متون زرتشتی آمده: «مرا در رستاخیز، یاری چون ایشان (آفریدهای پیشین) هست که چون ایشان را آفریدم، نبود. برنگر که چون آن نبود، آنگاه، من آنان را بساختم؛ آن را که بود، چرا بازنشاید ساختن؟» (بندهش/ 146) و نیز «اورمزد گفت: این آفریدگان را، آنگاه که نبودند، توانستم آفریدن، و اکنون که بودند اما آشفتند (متلاشى شدند)، دوباره ساختن، آسان تر است.» (زادسپرم/ 56)
از طرف دیگر، در باور اسلامى، تن آدمى، قطعه اى بس بى مقدار است که «الله»، بنا به مشیتى که ملائک مقرب هم از آن بى خبرند، به آن شکل بخشید و از روح خود در آن دمید. از همین رو است که رستاخیز تن، در چارچوب تفکر اسلامى، نشانه و آیتى است از قدرت بى انتهاى پروردگارى که بر انجام هر کار به ظاهر ناممکنى، البته بسیار تواناست. اما، در باور زرتشتى، رابطه میان تن و روان، در چارچوب آفرینش هدفمند، رابطه اى است بسیار نزدیک. آنچنان نزدیک که مرد واقعا نیک، علاوه بر سلامت روان، لزوما باید تندرست هم باشد.
در متن پهلوی اشاره می کند که: «پرسش: مردمان را اندر گیتى، چه چیز بایسته تر به نظر آید؟ پاسخ: کسى که تندرست است، کام انجامى (موفقیت در انجام امور)، و چون تن بیمار شود، تندرستى، و آنگاه که از تن، ناامیدى فرارسد، رستگارى روان.» (متون پهلوى/ یادگار بزرگمهر، 135) وانگهى، هدفى که موجب آفرینش انسان شد، تنها و تنها در بسترى مادى یا گیتیانه، معنا و مفهوم پیدا مى کند. در نتیجه، به تعبیرى: «تن براى روان ضرورى است؛ به همان اندازه که جامه براى تن ضرورت دارد؛ و اگر براى یک انسان، زشت است که عریان در میان مردمان حرکت کند، پس تا چه اندازه باید براى روان شرم آور باشد که مقابل خالق خود، بدون تن ظاهر شود؟ بنابراین، تنها شایسته است که روان، در واپسین روزها، ملبس به تنى زیبا و عالى به زندگانى جاودانى خود وارد شود.» این گونه، گرچه در باور زرتشتى، روان، جوهره انسان انگاشته مى شود، اما، تن، در همه حال، جامه اى ضرورى براى آن محسوب مى شود که تنها در برهه میان مرگ و فرشگرد، موقتا، از آن جدا مى شود.
به روایت داتستان دینیک: «جان، مینوى زنده کننده میان روان و تن است. تا روان همنشین تن است، تن زندگى دارد. چون تن درگذشت، زندگى از آن روان است.» تفاوت دیگر، این است که روایت زرتشتى، بنا به دغدغه اى که نسبت به «آمیختگى نیک و بد» دارد، تن پسین را عارى از حضور بدى هاى اهریمنى مى داند و لذا، آن را از جنسى متفاوت محسوب مى کند؛ در حالی که در مجموعه باورهاى اسلامى، چنین تمایزى به چشم نمى خورد.
دین زرتشتی اسلام معاد جسمانی رستاخیز باورها باورها در قرآن انسان