گناهان همانند بیماریهای گوناگونند؛ مادام که بیماری به مراکز اصلی بدن حمله ور نشده و آنها را از کار نینداخته است نیروی دفاعی تن امید بهبودی را همراه دارد اما اگر فی المثل بیماری، مرکز اصلی بدن یعنی مغز را مورد هجوم قرار داد و فلج ساخت درهای امید بسته خواهد شد و مرگ حتمی به دنبال آن فرا می رسد.
"شرک" چیزی است که مرکز حساس روح آدمی را از کار می اندازد، و تاریکی و ظلمت در جان او می پاشد و با وجود آن هیچگونه امید نجات نیست، اما اگر حقیقت توحید و یکتاپرستی که سرچشمه هر گونه فضیلت و جنبش و حرکت است، زنده باشد امید بخشش در مورد بقیه گناهان وجود دارد. در قرآن کریم کلمه ی "مشرک" بر غیر اهل کتاب اطلاق شده و اطلاق آن بر اهل کتاب ثابت و معلوم نیست.
علاوه بر اینکه این معنا به روشنی معلوم نشده، که قرآن کریم کلمه مشرک را بر اهل کتاب هم اطلاق کرده باشد، به خلاف لفظ کافرین، بلکه تا آنجا که می دانیم این کلمه بر غیر اهل کتاب اطلاق شده، مثلا فرموده: «لم یکن الذین کفروا من أهل الکتاب، و المشرکین منفکین، حتی تأتیهم البینة؛ آنهایی که از اهل کتاب کفر ورزیدند، و نیز مشرکین هرگز جدا نمی شدند تا آنکه بلیه ای ببینند.» (بینه/ 1)
و یا فرموده: «إنما المشرکون نجس، فلا یقربوا المسجدالحرام؛ جز این نیست که مشرکین نجسند، پس نباید به مسجدالحرام نزدیک شوند.» (توبه/ 29) و یا فرموده: «کیف یکون للمشرکین عهد؛ چگونه پیمان مشرکین احترام دارد.» (توبه/ 7) و نیز می فرماید: «و قاتلوا المشرکین کافة؛ مشرکین را با همگیشان قتال کنید.» (توبه/ 27) و باز می فرماید: «فاقتلوا المشرکین حیث وجدتموهم؛ مشرکین را هر جا یافتید بکشید.» (توبه/ 6) و مواردی دیگر.
اما اینکه فرمود: «و قالوا کونوا هودا أو نصاری تهتدوا، قل بل ملة إبراهیم حنیفا، و ما کان من المشرکین؛ و گفتند یهودی و یا مسیحی باشید، تا راه یافته باشید، بگو: نه، بلکه باید به کیش ابراهیم حنیف بود، و او از مشرکان نبود.» (بقره/ 135) منظورش از مشرکین یهود و نصاری نیست، تا تعریضی بر اهل کتاب باشد، و در نتیجه با گفته ما منافات داشته باشد، بلکه ظاهرا منظور غیر اهل کتاب است، به قرینه اینکه در آیه ای دیگر فرموده: «ما کان إبراهیم یهودیا و لا نصرانیا و لکن کان حنیفا مسلما و ما کان من المشرکین؛ ابراهيم نه يهودى بود و نه نصرانى بلكه حق گرايى فرمانبردار بود و از مشركان نبود.» (آل عمران/ 67)
چون از این آیه استفاده می شود کلمه (حنیف) تعریضی بر یهود و نصاری است، نه جمله (و ما کان من المشرکین)، چون حنیف به معنای بری ء بودن ساحت ابراهیم از انحراف از وسط به طرف افراط و تفریط است، به طرف مادیت محضه یهود، و معنویت محضه نصارا، و کلمه (مسلما) تعریض بر مشرکین است، چون می فهماند که ابراهیم تنها تسلیم خدا بود، و چون بت پرستان برای او شریکی نمی گرفت.
همچنین آیات زیر که در آنها کلمه مشرکین آمده، با گفتار ما منافاتی ندارد چون در اینها منظور از این کلمه معنای وصفی و اسمی آن نیست، بلکه منظور کسانی است که گاهگاهی شرک از آنان سر می زند، و آن آیات این است: «و ما یؤمن أکثرهم بالله إلا و هم مشرکون؛ و بیشترشان به خدا ایمان نمی آورند جز این که همچنان مشرکند.» (یوسف/ 106)
«إنما سلطانه علی الذین یتولونه و الذین هم به مشرکون؛ تسلط او تنها بر کسانی است که او را سرپرست می گیرند و بر کسانی است که به خدا شرک می ورزند.» (نحل/ 100) چون می دانیم مؤمنین هم که احیانا گناه می کنند، در حال گناه در تحت تسلط شیطانند پس این شرک شرک مشرکین اصطلاحی نیست، شرکی است که بعضی از مؤمنین و بلکه همه آنان سوای افرادی انگشت شمار یعنی اولیای مقرب و عباد صالحین گرفتار آن می شوند.
این بتانی که به جای خدای تعالی پرستیده می شوند، و بت پرستان می پندارند که از آنان رفع مسئولیت می کنند، به زودی هیزم دوزخ شوند و خوار و زبون بمانند. ای انسان! چگونه بتانی را می پرستی که در جهنم اندازند و بسوزند و آیا می پنداری که آنها تو را در زندگی یاری خواهند کرد؟
«إنکم و ما تعبدون من دون الله حصب جهنم أنتم لها واردون* لو کان هؤلاء الهة ما وردوها و کل فیها خالدون* لهم فیها زفیر و هم فیها لایسمعون؛ در حقیقت شما و آنچه غیر از خدا می پرستید. مواد سوختی دوزخید، شما در آن وارد خواهید شد. اگر این ها که می پرستید خدایانی واقعی بودند در دوزخ وارد نمی شدند و حال آن که جملگی در آن ماندگارند، و در دوزخ ناله های دردناک دارند و در آن جا چیزی نمی شنوند.» (انبیاء/ 98- 100)
"حصب" در اصل به معنی پرتاب کردن است، مخصوصا به قطعات هیزم که در تنور پرتاب می کنند حصب گفته می شود. بعضی گفته اند "حطب" (بر وزن سبب) که به معنی هیزم می باشد در لغات مختلف عرب، تلفظهای متفاوتی دارد، بعضی از قبائل آن را "حصب" و بعضی دیگر "خضب" می نامند و از آنجا که قرآن برای جمع بین قبائل و طوائف و دلها بوده، گاه لغات مختلف آنها را به کار می گیرد تا از این راه، جمع قلوب شود، از جمله همین کلمه حصب است که تلفظی است از قبائل اهل یمن در واژه "حطب".
واژه ی "حصب" به معنای هیزم دوزخ است و معنای ژرفی دارد؛ زیرا هیزم نخست خود را می سوزاند و سپس شیء دیگر را. انسان تبهکار نیز نخست هستی خود را به آتش می کشد و از خود تهی می شود و شخصیتش نابود می گردد و سپس دیگران را تباه می سازد. از این رو در حدیث آمده: «حسد ایمان را می خورد و نابود می سازد، آن سان که آتش هیزم را.» بنابراین، دوزخیان هم می سوزند و هم می سوزانند، و از اینجاست که قرآن از آنان گاهی به عنوان "وقود" و آتشزنه نام می برد؛ چنان که بدان اشارت رفت. و گاهی به "حطب" و زمانی به "حصب"؛ زیرا گنهکار چه هیزم باشد و چه سنگ ریزه سوختی باشد در این جهت که یاد شد مشترکند.
به هر حال آیه فوق به مشرکان می گوید: آتشگیره جهنم و هیزمی که شعله های آن را تشکیل می دهد خود شما و خدایان ساختگی شما است، و همچون قطعه های هیزم بی ارزش یکی پس از دیگری در جهنم پرتاب می شوید! سپس اضافه می کند: «أنتم لها واردون؛ شما وارد بر آن می شوید.» این جمله یا به عنوان تاکید مطلب گذشته است، و یا اشاره به نکته جدیدی است و آن اینکه اول بتها را در آتش می افکنند، سپس شما بر آنها وارد می شوید، گویی خدایانتان با آتشی که از وجودشان برمی خیزد از شما پذیرایی می کنند.
ظاهرا آیات مورد بحث از خطابهای روز قیامت به کفار است، که در آنها حکم شده به اینکه باید داخل آتش شوند، و در جهنم جاودانه به سر برند، نه اینکه خطابی، دنیایی باشد و از آینده کفار خبر دهد و بخواهد به این وسیله بر بطلان عبادت بتها، و خدا گرفتن آنها استدلال کند.
حرف "لام" در "لها" یا برای تاکید تعدی، و یا به معنای "الی" است، و از ظاهر سیاق بر می آید که خطاب مزبور هم شامل کفار می شود و هم آلهه آنان، یعنی "شما و آلهه شما وارد جهنم خواهید شد" یا "شما و الهه شما به سوی جهنم بر می گردید".
اگر سؤال شود که انداختن بتها در جهنم چه فلسفه ای دارد، در پاسخ باید گفت: این خود یک نوع عذاب و مجازات است برای بت پرستان که ببینند در آتشی که از بتهایشان زبانه می کشد می سوزند، از این گذشته تحقیری است برای افکار آنها که به چنین موجودات بی ارزشی پناه می بردند.
البته این در صورتی است که "ما تعبدون" به معنی معبودهای بی جان و بتهای سنگی و چوبی باشد (همانگونه که از کلمه "ما" استفاده می شود، زیرا "ما" غالبا برای موجود غیر عاقل است) ولی اگر مفهوم آن را عام بگیریم و شامل شیاطینی که معبود واقع شدند بشود نکته ورود این معبودها در جهنم کاملا واضح است چرا که خود شریک جرمند.
سپس به عنوان نتیجه گیری کلی می فرماید: «لو کان هؤلاء آلهة ما وردوها؛ اگر این بتها، خدایانی بودند هرگز وارد آتش دوزخ نمی شدند.» ولی بدانید نه تنها وارد دوزخ می شوند بلکه «و کل فیها خالدون؛ جاودانه در آن خواهند بود.»
و این جالب است که این بت پرستان جاودانه گرفتار خدایان خود باشند همان خدایانی که همیشه آنها را پرستش می کردند و سپر بلاها می شمردند و حل مشکلاتشان را از آنها می خواستند! برای توضیح بیشتر پیرامون وضع دردناک، این "عابدان گمراه"، در برابر آن "معبودان بی ارزش" می گوید: «لهم فیها زفیر؛ آنها در دوزخ، فریادها و ناله های دردناک دارند.»
"زفیر" صدایی است که در اثر نفس کشیدن به داخل ایجاد می شود، و بعضی گفته اند فریاد نفرت انگیز الاغ در آغاز "زفیر" و در پایانش "شهیق" نامیده می شود، و به هر حال در اینجا اشاره به فریاد و ناله ای است که از غم و اندوه برمی خیزد. این احتمال نیز وجود دارد که این زفیر و ناله غم انگیز تنها مربوط به عابدان نباشد بلکه شیاطینی که معبودشان بودند نیز در این امر با آنها شریکند.
در این آیه از خطاب به کفار عدول کرده، و خطاب را متوجه رسول خود نموده، تا به این وسیله به دیگران بفهماند که ایشان لایق خطاب نیستند. و بنابراین توجیه، دیگر ضمایر جمعی که در آن است تنها به کفار بر می گردد، نه به کفار و آلهه، هر دو. جمله بعد، یکی دیگر از مجازاتهای دردناک آنها را بازگو می کند و آن اینکه «و هم فیها لا یسمعون؛ آنها در دوزخ چیزی نمی شنوند.» این جمله ممکن است اشاره به این باشد که آنها سخنی که مایه سرور و خوشحالیشان باشد مطلقا نمی شنوند، و تنها مستمع ناله های جانکاه دوزخیان، و فریادهای فرشتگان عذاب هستند.
آنها بر اثر شدت سوزش در آتش جهنم نعره و فریاد می زنند و هیچ صدایی که آنها را خوشحال کند و برای آنها سودمند باشد، نمی شنوند. تنها صدای ناله گرفتار شدگان در عذاب به گوششان می خورد و تنها صدای فرشتگان عذاب و صداهای ناگوار می شنوند.
بعضی می گویند اگر فرموده: صدای آن را نمی شنوند، به خاطر این است که در دنیا صدای کلمه حق را نمی شنیدند. هم چنان که اگر در آخرت نمی بینند، سزای اعراضشان از دیدن و نظر افکندن به آیات خدا است. بعضی گفته اند منظور این است که اینها را در تابوتهای آتشین می گذارند آن چنان که صدای هیچکس را مطلقا نمی شنوند گویی تنها آنها در عذابند و این خود مایه مجازات بیشتری است چرا که اگر انسان، گروهی را هم زندان خود ببیند مایه ی تسلی خاطر او است که «البلیة اذا عمت طابت؛ بلا چو عام بود دلکش است و مستحسن!»
ممکن است گفته شود: عیسی و فرشتگان هم به عنوان بت پرستیده شده اند: حضرت عیسی (ع) و ملائکه و امیرالمؤمنین که نصاری و مشرکین و غلات عبادت می کردند مشمول این آیه می شوند، پس آنها هم سنگریزه جهنم هستند؟!
در پاسخ می گوییم به سه علت آیه شامل آنها نمی شود. زیرا نخست؛ لفظ «ما» شامل اولوالعقل نمی شود و «من» برای عاقل است. علی هذا حضرت عیسی با ملائکه و نظائر آنها که معبود واقع شده اند مشمول این آیه نیستند
دوم؛ علاوه بر این خطاب به اهل مکه است و آنها بت بیجان می پرستیدند. لفظ ما وردوها نیز که به اصنام برمی گردد دلیل این سخن است نظیر وقودها الناس و الحجارة که مراد از حجاره اصنام است.
سوم؛ خلاصه روایت علی بن ابراهیم از حضرت باقر (ع): «وقتی این آیه نازل شد، اهل مکه بسیار خوشحال شدند. پس ابن الزبعراء وارد و گفت: "آیا محمد به آن تکلم نموده؟" گفتند: "بلی." گفت: "اعتراف کند من البته با او مخاصمه کنم،" و با قریش خدمت حضرت و گفت: "این آیه در شأن ما و الهه ما خاصه است یا شامل امم سابقه هم باشد؟" فرمود: "بلکه در حق شما و امتان گذشته و الهه آنها است غیر کسانی را که خداوند استثنا فرموده." ابن الزبعراء گفت: "نصاری عیسی و مادرش را عبادت کردند و جمعی ملائکه را پرستیدند، آیا ایشان هم داخل آتش شوند؟" حضرت فرمود: "باطل گوئید، آیا من نگفتم مگر آنانکه استثناء شده" و هو قوله "إن الذین سبقت لهم منا الحسنی أولئک عنها مبعدون؛ آنها که وعده بهشت و سعادت داده شده اند، از آتش جهنم دورند." (انبیاء/ 101)»
اشکال و سؤال دیگری که به ذهن می رسد این است که، چه فایده ای برای ریختن بت های بی جان به جهنم تصور می شود؟
پاسخ: این کار برای این است که مشرکین از مشاهده سوخته شدن آنها بیشتر حسرت بخورند و رنج بکشند و ممکن است که به منظور توبیخ آنها باشد. چنان که در بالا آمد، "أنتم لها واردون" گفته اند: لام برای تأکید و یا به معنی «الی» است «انتم» ظاهرا شامل کفار و اصنام هر دو است، ورود در آیه به معنی دخول است.
آری حکمت در دخول بتان در جهنم، زیادی عذاب مشرکین است، زیرا به واسطه ی آنها آتش افروخته می شود و سوزش آنها زیاد می گردد. و نیز به جهت توبیخ ایشان، هر گاه معبودان خود را ببینند که با آنها می سوزند، موجب مذلت ایشان گردد. و نیز چون تصور می نمودند که بتان شفیعان آنها شوند، وقتی امر را به عکس ببینند، هیچ چیز در نظرشان دشمن تر از بتان نباشد و این هم عذابی است.
برخی گویند: منظور از «و ما تعبدون من دون الله» شیاطین است که مشرکین را به پرستش غیر خدا دعوت کرده و اطاعت شده اند. چنان که ابراهیم فرمود: «یا أبت لا تعبد الشیطان؛ پدر، شیطان را پرستش نکن.» (مریم/ 44) أنتم لها واردون: خطاب به کفار است. یعنی شما داخل جهنم می شوید. برخی گویند: «لها» یعنی «الیها» مثل: «بأن ربک أوحی لها؛ [همان گونه] كه پروردگارت بدان وحى كرده است.» (زلزال/ 5) به معنی «الیها» آمده است.