از شیعه و سنی نقل شده است وقتی آیه شریفه «وانذر عشیرتک الاقربین» (شعرا/ 214) نازل شد پیامبر به سبب نزول این آیه موظف گردید خویشاوندان نزدیک خود را به اسلام دعوت نماید. این واقعه بنابه برخی نقل ها یک سال پس از بعثت و بنا به نقل های دیگری شش سال پس از بعثت، یعنی بعد از علنی شدن دعوت رخ داد. نبی اکرم (ص) برای دعوت و انذار نزدیکان خویش، حدود چهل نفر از ایشان را که همه گی از نوادگان عبدالمطلب بودند به منزل خود (و بنا به نقلی دیگر به منزل ابوطالب) دعوت نمود. هر چهل نفر از مردان قریش و بنا به برخی نقل ها به گونه ای بودند که به تنهایی یک بره را خورده و ظرف لبریزی از نوشیدنی را سر می کشیدند. وقتی به منزل پیامبر (ص) آمدند با کمال تعجب دیدند ایشان برای پذیرائی از آنها فقط یک ران گوسفند و یک ظرف از شیر یا دوغ تهیه نموده اند! پیامبر (ص) به ایشان فرمود: به نام خدا بخورید. آنقدر خوردند تا همه گی سیر شدند؛ وقتی از غذا خوردن فارغ شدند ظرف غذا طوری بود که انگار به آن دست نزده اند. بعد از آن پیامبر (ص) فرمود که ظرف بزرگی از شیر یا دوغ را بیاورند، ابتدا خودشان جرعه ای از آن نوشیدند و سپس فرمودند: بفرمائید بنوشید به نام خدا. میهمانان آنقدر نوشیدند تا سیراب شدند. ناگهان ابولهب گفت: این مرد شما را جادو کرده و اگر نه چطور ممکن است تمام ما با یک ران گوسفند سیر و با یک ظرف نوشیدنی سیراب شویم پیامبر (ص) ساکت بود و چیزی نفرمود؛ ابوطالب خطاب به ابولهب گفت: «به خداسوگند که ما او را یاری می کنیم و...» سپس رو به پیامبر نمود و عرضه داشت: ای پسر برادرم اگر می خواهی که ما را به پروردگارت بخوانی پس ما را آگاه کن تا به همراه تو باشیم و با سلاح به همراهت بیرون آئیم.
پس از رد و بدل شدن این سخنان؛ نبی اکرم (ص) فرمایش خویش را آغاز نمود در برخی نقل ها آمده است بعد از سخن گفتن ابولهب، جمعیت متفرق شد و پیامبر (ص) روز دیگر از حضرت علی (ع) خواست تا مجددا همان مجلس را تشکیل دهد و این بار بود که بعد از غذا خوردن و نوشیدن نوشیدنی، پیامبر اکرم (ص) شروع به سخن گفتن نمود. و برخی از نقل ها دلالت دارد که این میهمانی سه شب سه مرتبه رخ داده و در شب سوم پیامبر سخنان خود را گفته است پیامبر فرمود: «ای فرزندان عبدالمطلب من در میان عرب کسی را سراغ ندارم که برای قوم خود بهتر از آنچه من برای شما آورده ام را آورده باشد. من خیر و سعادت دنیا و آخرت را برای شما آورده ام و آن چیزی است که خدای عزوجل مرا به آن مامور فرموده و مرا به رسالت آن مبعوث کرده. و بدانید هر یک از شما که به من ایمان آورد و در کارم یاری ام کند؛ او برادر و وصی و وزیر من و حانشین پس از من در میان مردمان خواهد بود».
در یکی از نقل ها آمده است پیش از این سخنان یا بعد آنها؛ آن حضرت فرمود: «نشانه صدق گفتار من نیز همین ماجرایی بود که مشاهده کردید و دیدید چگونه با غذایی کم و اندک همه شما سیر شدید، اکنون که این آیت و معجزه را دیدید، دعوتم را بپذیرید و سخنم را بشنوید که اگر فرمانبردار شوید رستگار و سعادتمند خواهید شد و..»
سخنان حضرت تمام شد اما کسی جز امام علی ابن ابی طالب (ع) برای اعلام حمایت از آن حضرت، برنخاست، علی (ع) پیش آمد و عرض داشت: «ای رسول خدا، من به تو ایمان آورده و آماده یاری تو در انجام این ماموریت هستم». در بسیاری از روایات آمده است که این جریان سه بار تکرار شد اما در بار اول و دوم بعد از اعلام آماده گی از سوی امام علی (ع) پیامبر (ص) از او می خواست که بنشیند، در مرتبه سوم بود که پس از سخنان علی (ع) پیامبر (ص) فرمود: «ای ابوالحسن، تو به این مقام برگزیده شدی و قضای الهی بر این امر تعلق گرفته است. ای علی، خداوند تو را به عنوان اولین وصی برای آخرین پیامبر قرار داده است» احتمالا خطاب «ای ابوالحسن» از راوی باشد.
ممکن است علت آنکه دربار اول و دوم پیامبر (ص)، حضرت علی (ع) را به عنوان خلیفه بعد از خود معرفی نکرد آن باشد که بعدها عذری برای کسی نماند و نگویند علی (ع) پیش دستی کرد، و اگر نه ما نیز اراده ی بیعت با آن حضرت را داشتیم. این چنین شد که سالها پیش از وفات پیامبر خلیفه و جانشینش معلوم شد؛ اما همچنان که کسی بعد از رحلت آن حضرت به این فرمایشات نبی (ص) توجهی ننمود، در همین مجلس هم بعد از مشخص شدن علی (ع) به عنوان جانشین پیامبر، برخی او را تمسخر نموده و به ابوطالب می گفتند: محمد تو را مامور کرد تا از فرزندت پس از او تبعیت کنی! و بعد از آن جمعیت پراکنده شدند. برخی از اهل تفسیر گفته اند، وقتی آیه «و انذر عشیرتک الاقربین» نازل شد پیامبر بالای کوه صفا رفته و با آواز بلند مردم قریش را به سوی خود خواند، قریش نزد آن حضرت جمع شده و گفتند چه می گویی؟ فرمود: اگر من به شما بگویم دشمن صبحگاه و یا هنگام شب به شما حمله خواهد کرد آیا مرا تصدیق می کنید و گفته ام را باور می نمائید؟ گفتند: آری. فرمود: من شما را از عذابی سخت که در پیش است می ترسانم، ابولهب گفت: تبالک نابودی برتو و گفتار پیامبر را تکذیب کرد اینجا بود که آیه «تبت یدا ابی لهب وتب» نازل شد.
در تحلیل این خبر باید بگوئیم این قول نمی تواند صحیح باشد چرا که در آیه ی انذار فرموده است: (انذار کن خویشاوندان نزدیک خود را)، در حالیکه قریش همه گی شان از خویشاوندان نزدیک آن حضرت نبودند پس مورد خطاب قرار دادن همه قریش که در حدیث بالا گفته شده صحیح نیست. در روایت دیگری آمده در آن زمان که آیه «فاصدع بما تومر و اعرض عن المشرکین» (حجر/ 94) نازل شد، آن حضرت مامور به اعلان عمومی من جمله دعوت قریش شدند نه در هنگام نزول «و انذر عشیرتک الاقربین» یعنی ماجرای سوره «تبت یدا» مربوط به نزول آیه «فاصدع بما تومر» است نه ماجرای انذار خویشاوندان.
در روایتی دیگر از قول ابوهریره آمده است وقتی آیه «وانذر عشیرتک» نازل شد پیامبر قریش را جمع کرده و تک تک اقوام را انذار نمود و کلماتی فرمود (که در روایت هست) تا آنجا که به دختر خود فاطمه فرمود: ای فاطمه! خود را از آتش نجات بده که من مالک هیچ سود و ضرری برای تو نیستم الا اینکه شما از ارحام من هستید و من به صله رحم عمل خواهم کرد!
تحلیل:
این روایت ضمن آنکه مقطوع السند است، مضمون صحیحی هم ندارد چرا که در آن زمان دختر پیامبر یا به دنیا نیامده بوده یا حدود یک ساله بوده؛ پس انذار او به این کیفیت صحیح به نظر نمی آید. در برخی منقولات دیگر هم آمده زمانی که این آیه نازل شد پیامبر بنی هاشم را جمع کرد و سپس پیامبر رو به خانواده اش کرد و گفت: ای عایشه دختر ابوبکر و ای حفصه دختر عمر و ای ام سلمه و ای فاطمه دختر محمد و ای ام زبیر، عمه رسول خدا، جان هایتان را بخرید از آتش جهنم و...
این روایت نیز صحیح نیست چرا که آیه «انذر عشرتک» در مکه نازل شده و احدی قائل به نزول آن در مدینه نشده لاجرم، این سخنان که علی القاعده در مدینه باید گفته شده باشد زیرا ازدواج با عایشه در ابتدای هجرت یا کمی پیش از آن رخ داده با نزول آیه در مکه سازگار نیست، در نتیجه معلوم می شود روایت ساخته گی بوده و احتمالا با اغراض قومی و مذهبی تنظیم شده است.
تاریخ اسلام احادیث ساختگی اسلام امام علی (ع) حدیث پیامبر اکرم