حاخام ها در این متون، دیدگاه الاهیاتى خود را به وسیله سرگذشت، افسانه، تمثیل و پندهاى مبتنى بر کتاب مقدس بیان مى کردند. وحدت خدا از نظر حکیمان میدراش و تلمود داراى اهمیت چشم گیرى بود. آنان به دفعات خاطرنشان مى ساختند که هرچند خدا داراى نام هاى عبرى مختلفى در کتاب مقدس است، اما همواره او یکى است. بر اساس این عقیده، نوشته هاى حاخامى بت پرستى را حتى شدیدتر از خود کتاب مقدس محکوم مى کردند. به عنوان مثال، از همین رو است که یکى از میدراش هاى سفر اعداد بیان مى کند کسى که از بت پرستى دست بردارد گویا به کل شریعت ایمان آورده است.
در نظر حاخام ها خدا خالق متعال است، ولى در عین حال در دنیاى محسوسات نیز حاضر است. همان طور که تلمود بیان مى کند، او به هر کسى که او را بخواند نزدیک است: «خدا بعید است در عین نزدیکى... زیرا شخص وارد کنیسایى مى شود و پشت ستونى مى ایستد و در نماز با خدا نجوا مى کند، و خدا صداى او را مى شنود; به همین گونه او به هر مخلوق دیگرى نیز نزدیک است. آیا خدایى نزیکتر از این مى تواند باشد؟ نزدیکى او به مخلوقاتش مثل نزدیکى گوش به دهان است.» دیدگاه حاخام ها درباره قدرت مطلق الاهى و اراده آزاد انسان را مى توان در جمله اى از عقیوا در قرن دوم میلادى خلاصه کرد: «همه چیز از قبل پیش بینى مى شود، اما آزادى انتخاب داده شده است و جهان با خوبى داورى مى شود، و همه مسئول اعمالشان هستند.»
در این عبارت تأکید شده که هرچند خدا عالم به همه چیز است، اما در عین حال به انسان ها اراده آزاد اعطا شده است، و در نتیجه بر اساس اعمالشان مورد داورى قرار مى گیرند. اما چنین داورى اى با لطف تعدیل مى شود، همان طور که در میدراش سفر لاویان بیان شده است: «در آن وقت که اسرائیلیان شاخ هاى قوچ خود را برگرفته، و نزد خداوند در آن دمیدند، او از تخت داورى برخاست و بر تخت لطف نشست و براى آنها سرشار از مهربانى شد، و صفت داورى را به صفت لطف تبدیل کرد.»
به نظر حاخام ها خدا به همه انسان ها علاقه مند است، اما قوم یهود نقش خاصى در طرح الاهى ایفا مى کنند. جواب محبت اسرائیل نسبت به خدا، علاقه مشفقانه و عاشقانه خدا نسبت به آنان است. به قول شمعون بر یوحاى (قرن دوم میلادى): «مانند پادشاهى که پسرش را به مربى مى سپارد و همیشه از احوال او جویا است: آیا پسرم چیزى مى خورد، آیا چیزى مى نوشد، آیا به مکتب رفته است، آیا از مکتب بازگشته است؟» همین گونه خدا مشتاق است از قوم اسرائیل در هر ساعتى یاد کند. به سبب این عشق است که خدا تورات را نزد قوم برگزیده خود به امانت سپرد; هدف از برگزیدگى اسرائیل تقدیس نام خداست و این که قوم مقدس خود را وقف خدمت و عبادت او کنند. همان طور که یکى از میدراش ها بیان مى کند: «و در سفرلاویان باب یازدهم آیه چهل و پنجم بیان شده است: "زیرا من ادوناى هستم که شما را از زمین مصر بیرون آوردم تا خداى شما باشم، پس مقدس باشید; زیرا من قدوس هستم." این بدین معناست که من شما را از مصر بیرون آوردم به شرطى که شما یوغ دستورات مرا بر گردن گذارید.»
همچنین تورات در شرح و توصیفى که حاخام ها از زندگى پس از مرگ ارائه کرده اند نقش اصلى ایفا کرده است. این دریافت تحول بارزى در یهودیت مبتنى بر کتاب مقدس بود; چرا که نظریه صریحى درباره رستاخیز و نجات ابدى در کتاب مقدس وجود نداشت. طبق نظر منابع و مراجع حاخامى، جهانى که پیش رو داریم به چندین مرحله تقسیم مى شود. دوره نخست، دوره رهایى مسیحایى است که بعد از یک دوره انحطاط و بیچارگى در زمین به وقوع مى پیوندد. نتیجه این دوره، تحقق کامل آرزوهاى انسان است. صلح در طبیعت حکمفرما مى شود; اورشلیم از نو ساخته مى شود، و در پایان این دوران مردگان زنده مى شوند و دوباره روحشان به کالبد مى پیوندد و داورى نهایى در مورد همه انسان ها انجام خواهد شد. آن دسته از یهودیانى که احکام شریعت را انجام داده اند و به همین سبب حکم به عدالت آنان مى شود، وارد بهشت (گن عدن) مى شوند. همین گونه اند غیر یهودیانى که بر طبق قوانین هفت گانه نوح زندگى کرده اند. (یعنى قوانینى که نوح و پیامبران بعدى بدان التزام داشته اند)
موضوعات دینى بسیار متنوع
این مضامین محورى موجود در الاهیات حاخامى تمام گستره تفکرات حاخامى نیست. علاوه بر اینها، شخصیت هاى برجسته حاخامى اولیه از موضوعات دینى بسیار متنوعى بحث کرده اند که شامل شهادت، نماز، صدقه و خیرات، کفاره، عفو و بخشش، توبه و صلح است. حکیمان، در لا به لاى منابع حاخامى، اندیشه هاى عمیق خود را درباره حیات انسانى، و ذات و فعل خدا در جهان بیان کرده اند. بر خلاف دستورات شرعى تورات و شرح و تفسیر حاخامى بر دستورات کتاب مقدس، این دیدگاه هاى الاهیاتى براى جامعه یهودى الزامى نبود، بلکه در عوض آنها بیان و صورت بندى شدند تا مخاطبان خود را آموزش دهند، اخلاق بیاموزند و الهام بخشند. مطالعه تورات کار عشق بود و پایان نداشت; وظیفه اى که هدفش خدمت به خواست و اراده الاهى بود.
حاخام ها علاوه بر این تفکرات الاهیاتى، شیفته موضوعات اخلاقى نیز بودند. از نظر آنان، احکام اخلاقى مطابق خواست الاهى وضع مى شوند; از این رو تورات به منزله طرح و نقشه اعمال اخلاقى است. آنچه باعث تشویق قوم یهود شد تا تعالیم شریعت را در زندگى روزمره خویش به کار گیرند پندهایى بود که از حاخام ها در نوشته هاى میدراشى و تلمودى مطرح مى شد. در چنین حال و هوایى بود که شمارى از ویژگى هاى بارز اخلاق یهودیت در سنت یهود تبیین شد.
رفتار به عدالت با افراد
ویژگى نخست اخلاق حاخامى آن است که با هر فردى به عدالت رفتار شود. منابع حاخامى پیوسته در فکر آنند که تمایزات دلبخواهى میان افراد را محو کنند تا تعادل مناسبى میان دعاوى متعارض به وجود آید. حاخام ها بر اساس این دیدگاه کتاب مقدس که هر شخص به صورت خدا خلق شده است، اظهار کرده اند که براى سلب صلاحیت افراد از حق عدالت نباید تمایزات نادرست و نامربوط ارائه شود.
اهمیت انگیزه و نیت
تأکید بر انگیزه و نیت آدمى ویژگى دوم اخلاق یهودیت است. دین یهود نه تنها دغدعه اعمال و نتایج آنها را دارد، که نیت خالص و صحیح را نیز مى طلبد. حاخام ها مى گویند: «آن خداى رحمان دل مى خواهد.» درست است که یهودیت بر اهمیت و ارزش عمل تأکید مى کند، اما علاوه بر آن، حاخام ها توجه خویش را بر صداقت و راستى نیز معطوف داشته اند; تجربه هاى درونى (انگیزه ها، احساسات، تمایلات و نگرش ها) بیشترین اهمیت اخلاقى را دارند. به این دلیل حاخام ها یک دسته از نهى هاى مربوط به اندیشه را در تورات تشخیص دادند. مثال هاى ذیل نمونه هاى گویایى هستند: «از ابناى قوم خود انتقام نگیرید و کینه نورزید.» (لاویان، 19:18) «شش چیز است که خداوند از آنها نفرت دارد... فکرى که نقشه هاى پلید مى کشد.» (امثال سلیمان، 6:16ـ18); و «متوجه باش مبادا در دل تو فکر پلید باشد.» (تثنیه، 15:9) در میشنا حاخام ها در رابطه با قلب انسانى سخن بسیار گفته اند، در قرن دوم میلادى الیعزر گفته است: «به راحتى خشمگین نشوید.» و یوشع گفت: «چشم بد، میل بد، و نفرت از مخلوقات هم نوع، آدمى را از جهان دور مى کند.» لویتاس از اهالى یونه گفته است: «بسیار فروتن و متواضع باشید.»
ویژگى سوم اخلاق یهودى تأکیدى است که در کنار اندیشه درست بر گفتار درست شده است. منابع حاخامى تأکید دارند اشخاص از نظر اخلاقى مسئول گفته هاى خویشند. شخصى که از دیگرى بدگویى مى کند نفرت و کینه طرف مقابل را بر مى انگیزاند و روابط انسانى را مختل مى سازد. حاخام ها تهمت را گناه ویژه مى دانند: «هر کس تهمت بزند همانند کسى است که اصل اساسى (وجود خدا) را منکر شده است.» یکتاى مقدس، که متبارک است، درباره شخصى که تهمت مى زند، مى گوید: «من و او نمى توانیم در جهان با هم جمع شویم.» تأکید بر راستى گفتار انسان جنبه اى اثباتى نیز دارد. دقیقا همان طور که حاخام ها کلام دروغ را محکوم مى کردند، شاگردان خود را نیز وا مى داشتند با دیگران سلام و احوالپرسى گرمى داشته باشند. سخن نرم مى تواند خشم را فرو نشاند و صلح و دوستى به بار آورد.
نگرش سنت نسبت به حیوانات
ویژگى چهارم اخلاق یهودى مربوط به نگرش سنت نسبت به حیوانات است. به نظر حاخام ها، انسان ها از نظر اخلاقى مسئولند از رنج دادن حیوانات خوددارى کنند; براى مثال، درباره یهودا ناسى (قرن دوم میلادى) چنین گفته اند: «یهودا در جلو کنیساى بابلى صفوریه مى نشست و تورات را مطالعه مى کرد. زمانى گوساله اى را از جلوى او به سوى سلاخ خانه مى بردند، در حالى که سر و صداى بلندى راه انداخته بود و گویى مى گفت: "مرا نجات دهید." یهودا به گوساله گفت: "چه کارى مى توانم برایت انجام دهم؟ تو براى همین کار خلق شده اى." وى به سزاى این بى رحمى مدت سیزده سال به دندان درد مبتلا گردید. روزى موشى از دست دختر یهودا که قصد کشتن آن را داشت گریخت. یهودا به دخترش گفت: "دخترم، آزادش بگذار" به همین جهت نوشته شده است "رحم و دلسوزى او بالاتر از همه کارهایش مى باشد" یهودا به سبب ممانعت از این عمل ظالمانه سلامت خود را باز یافت.»
اهمیت شأن و مقام انسان
آخرین ویژگى اخلاق یهودى مربوط به شأن و مقام انسان است; حاخام ها احترام گذاشتن به همه انسان ها را بسیار مورد تأکید قرار مى دادند. نگرانى که تورات نسبت به شأن آدمى دارد، شامل دزدان نیز مى شود. یوحنان بن زکاى در قرن اول میلادى خاطرنشان مى سازد که بر اساس شریعت، هر کس گوسفندى را بدزدد باید چهار برابر ارزش آن را بپردازد; هر کس گاوى را بدزدد پنج برابر ارزش آن را باید بپردازد. (علت این تمایز آن است که) کسى که گوسفندى را بدزدد، باید رنج حمل گوسفند را در آغوش خود تحمل کند و تورات در واقع این تحقیر را جبران کرده است، اما آن کس که گاو بدزدد، از چنین عذابى بر کنار است; زیرا وى فقط کافى است با گرفتن افسار گاو آن را به دنبال خود ببرد.
این ویژگى هاى خاص اخلاق یهودى، گرایش و جهت گیرى انسانى آن نسبت به همه مخلوقات الاهى را روشن مى سازد. یهودیان از طریق نوشته هاى حاخامى تشویق مى شدند براى بهترین نوع زندگى، که در آن حقیقت، عدالت و تقدس باید در میان انسان ها حاکم شود، تلاش کنند. چنین آرزویى، یعنى در واقع آرزو و اشتیاق به آمدن ملکوت خدا، امید همیشگى قوم خدا بوده است. آمدن حکومت خدا نیازمند مبارزه براى استقرار حکومت عدالت و راستى در زمین است. ملکوت خدا مفهومى باطنى، روحانى و غیر این جهانى نیست، بلکه مستلزم کار و فعالیت آدمى در صحنه تاریخ نیز است.
پیدایش جامعه یهودى قرون وسطا با فرا رسیدن قرن ششم، یهودیان عمدتا به صورت قومى پراکنده در آمده بودند. با آنکه سرزمین خود را از دست داده بودند، اما میراث مشترکشان به آنان وحدت مى بخشید: شریعت، آیین نماز و سنت هاى مشترک، جماعت هاى پراکنده اى را که از اسپانیا تا ایران و از لهستان تا آفریقا گسترش داشت، متحد و یکپارچه مى کرد. جنبش هاى مسیحایى در قرن نهم میلادى در میان جامعه یهود ایران پدید آمد و منجر به شورش بر مقامات اسلامى گردید; این شورش ها کاملا به شکست انجامید. تهدید جدى ترى براى حیات سنتى یهودى از سوى فرقه قرائیم به وجود آمد. این گروه در دهه 760 در بابل توسط عنان ابن داود به وجود آمد; همو که پیش از این از رسیدن به مقام ریاست جامعه یهودیان تبعیدى بازمانده بود. به نظر برخى از دانشمندان، عنان عناصرى از سنت غیر تلمودى و نیز آموزه هایى از اسلام را اقتباس کرد.
از اصول تفسیرى روشن گرى که عنان به وجود آورد، این است که «در تمام زوایاى کتاب مقدس جستجو کنید و بر دیدگاه هاى من تکیه نکنید.» و با این بیان مى خواهد بگوید فقط خود کتاب مقدس منبع موثق شریعت محسوب مى شود. فرقه قرائیم تأکید مى کردند که آداب و مناسک یهودى باید مطابق قوانین کتاب مقدس باشد، نه دستورات حاخام ها. در همان دوره اى که قرائیم شروع به نزاع با یهودیت حاخامى کرد، امپراتورى اسلامى در معرض فروپاشى بود. هنگامى که خلفاى عباسى در سال 750 بنى امیه را شکست دادند، اسپانیا تحت حاکمیت یکى از خلفاى بنى امیه مستقل باقى ماند. در سال هاى بعدى آن قرن، عباسیان به تدریج کنترل سرزمین هاى دوردست را از کف دادند. پس از سال 850 نیروهاى ترک توانستند بر عباسیان تسلط یابند و خلیفه در اصل دست نشانده اى بیش نبود و فرماندهان ترک از پشت صحنه اعمال قدرت مى کردند. در سال 909 مسلمانان شیعى کنترل شمال آفریقا را به دست گرفتند، و در سال 969 آنها مصر و اسرائیل را فتح کردند. جهان اسلام تا پایان قرن دهم به چند دولت مختلف تقسیم شد که با هم در حال کشمکش بودند. نابودى اتحاد سیاسى امپراتورى اسلامى با از دست رفتن محوریت یهودیت حاخامى همراه شد.
پیدایش یشیواها (مدرسه هاى حاخامى) در قرن نهم و دهم
آموزشگاه هاى حاخامى بابل جایگاه خود را نزد آموزشگاه هاى مختلف جهان یهودیت به تدریج از دست دادند; در بسیارى از جاها یشیواها (مدرسه هاى حاخامى) به وجود آمدند که در آنها منابع حاخامى تفسیر مى شد. گسترش این مراکز آموزشى محلى، معلمان منفرد را قادر ساخت تا مستقل از آموزشگاه هاى سورا و پمبدتیا در تعالیم یهودى اعمال نفوذ کنند. مکانى که جامعه حاخامى محلى هنوز در آن اظهار وجود مى کرد، سرزمین مقدسى بود. طبریه محل آموزشگاه حاخامى و نیز مرکز عالمان ماسورایى بود; ماسورایى ها کسانى همچون خاندان بن اشر و بن نفتالى بودند که ماسورا یا قرائت معیار کتاب مقدس را با اضافه کردن صدادارهاى مختلف و علایم نشانه گذار به متن عبرى کتاب مقدس به وجود آوردند. آموزشگاه هاى حاخامى در قرن نهم به رامله و سپس به اورشلیم انتقال یافت; این نهاد از سوى جوامع ترک مصر، یمن و سوریه تقویت مى شد، اما در نتیجه کشمکش هاى ترک ها و مسیحیان در قرن یازدهم تاثیر آن کمرنگ گردید.
همچنین در این دوره جامعه یهودى مصر دست خوش تغییر شد. در زمان حاکمیت فاطمیان زندگى یهودیان در مصر رونق گرفت و در پایان قرن دهم در قاهره یک یشیوا تاسیس شد و قیروان نیز از مراکز علمى شد. در این دوره تلمودیان برجسته و خاندان هاى یهودى مرفه، که دانشمندان و فلاسفه یهودى را پشتیبانى مى کردند، آموزشگاه هایى تأسیس کردند. همچنین شهر فاس شهرتى کسب کرد، و یکى از مهم ترین عالمان حاخامى این دوره، یعنى اسحاق فاسى را به خود دید که مجمع القوانین موثرى در شریعت یهود تدوین کرد. اما فقط در اسپانیا بود که جامعه یهود به اوج خود رسید.