خداوند نعمتها را بر اهل بهشت تمام کرده است، و همه چیز به آنها داده، از جمله پذیرائی کنندگان خدمتکارانی است که از آنها به عالیترین کیفیت پذیرائی می کنند، و ساقیانی که گرادگرد آنها می گردند، و آنها را از شرابهای طهور بهشتی سیراب می سازند. حسن ظاهر و لطف باطن آنها و خلق و خوی نیکوی آنان، چنان بهشتیان را مجذوب خود می سازند که همه درد و رنجهائی را که در دنیا در مسیر اطاعت حق دیدند و کشیدند فراموش می کنند. قرآن مجید در آیات بسیاری از آنها سخن گفته و چنان توصیف جالبی از آنان نموده که هر خواننده ای را تحت تاثیر خود قرار می دهد.
تعبیرات قرآن در این زمینه همانند تعبیراتی که پیرامون سایر مواهب بهشتی است متنواع و گوناگون است. در یک مورد از آنها تعبیر به «غلمان» کرده و می فرماید: «و یطوف علیهم غلمان لهم کأنهم لؤلؤ مکنون؛ و پسرانی مانند مروارید نهفته در صدف، برای خدمت گردشان می گردند.» (طور/ 24) مروارید در درون صدف به قدرى تازه و شفاف و زیبا است که حد ندارد هر چند در بیرون صدف نیز قسمت زیادى از زیبایى خود را حفظ مى کند ولى گرد و غبار هوا و آلودگى دستها هر چه باشد از صفاى آن مى کاهد، خدمتگزاران بهشتى آن قدر زیبا و سفید چهره و باصفا هستند که گویى مرواریدهایى در صدفند!
تعبیر به "یطوف علیهم" (بر آنها طواف مى کنند) اشاره به آمادگى دائمى آنها براى خدمت است. بعضى از مفسرین گفته اند: اینکه به طور نکره فرمود: غلمان لهم؛ غلمانى که دارند و نفرمود: غلمانهم؛ غلمانشان، براى این است که شنونده توهم نکند مراد از آن غلمان همان خدمتکارانى هستند که در دنیا داشتند، و بفهماند که غلمان نیز مانند حور از مخلوقات بهشتیند، که از شدت زیبایى و صفا و حسن مانند لؤلؤیى هستند که از ترس دستبرد اجانب در گنجینه اش جاى مى دهند. گرچه در بهشت نیازى به خدمتکار نیست، و هر چه بخواهند در اختیار آنها قرار مى گیرد، ولى این خود احترام و اکرام بیشترى براى بهشتیان است. تعبیر به لهم نشان مى دهد که هر یک از مؤمنان خدمتگزارانى مخصوص به خود دارد. و از آنجا که بهشت جاى غم و اندوه نیست آن خدمتگزاران نیز از خدمت مؤمنان نهایت لذت را مى برند.
آخرین نعمت در این سلسله همان نعمت آرامش کامل و اطمینان خاطر از هرگونه عذاب و کیفر است، چنان که در آیه بعد مى فرماید: «و أقبل بعضهم على بعض یتساءلون؛ در این حال که آنها در کنار هم قرار دارند از وضع گذشته از یکدیگر سؤال مى کنند و آن را با وضع بهشت مقایسه کرده لذت مى برند.» (طور/ 25) «قالوا إنا کنا قبل فی أهلنا مشفقین؛ مى گویند ما قبل از این در میان خانواده خود خائف و ترسان بودیم.» (طور/ 26) با اینکه در میان خانواده خود زندگى مى کردیم و باید احساس امنیت کنیم باز ترسان بودیم، از این بیم داشتیم که حوادث ناگوار زندگى و عذاب الهى هر لحظه فرا رسد، و دامن ما را فرو گیرد. از این بیم داشتیم که فرزندان و خانواده ما راه خطا پیش گیرند، و در وادى ضلالت گمراه و سرگردان شوند.
از این بیم داشتیم که دشمنان سنگدل، ما را غافلگیر سازند و عرصه را بر ما تنگ کنند. اما «فمن الله علینا و وقانا عذاب السموم؛ خداوند منت بر ما گذارد، و رحمت واسعه او شامل حال ما شد، و از عذاب کشنده ما را حفظ کرد.» (طور/ 27)
آرى پروردگار مهربان، ما را از زندان دنیا با تمام وحشتهایش نجات بخشید، و در کانون نعمتهایش، یعنى بهشت، جاى داد. آنها هنگامى که گذشته خود را به خاطر مى آورند، و جزئیات آن را متذکر مى شوند، و با وضعى که در آن قرار دارند مقایسه مى کنند، به ارزش نعمتهاى بزرگ الهى و مواهب او بیشتر پى مى برند، و طبعا براى آنها لذتبخش تر و دلچسب تر خواهد بود، چرا که در این مقایسه ارزشها بهتر روشن مى شود.
قرآن در این جا به دو صفت مهم اشاره مى کند که صاحب خانه از غلام و خادم خواستار آن است: یکى از آنها اطاعت و فرمانبردارى است که غلمان بهشتى در هر چیز از متقیان اطاعت مى کنند و هیچ وقت بر ضد ایشان نیستند و پیوسته در صدد سود رساندن به ایشانند، و دیگرى شکل و شمایل نیکو و جمال است که فطرت انسان به آن تمایل دارد، و امید خیر در صاحب آن جمال مى رود، و رسول خدا (ص) گفته است: «خیر را در نزد خوبرویان جستجو کنید که افعال ایشان شایسته تر براى نیکو و زیبا بودن است.»
در این شک نیست که زیبایى تنها در اسلام اعتبارى ندارد، بلکه در آن صورت پسندیده است که با پاکى قلب و نیکى سیرت توأم باشد. و امام على (ع) گفته است: «زیبایى بدون نجابت فایده اى ندارد.» و خدا این هر دو را در غلمان بهشت با هم جمع کرده است. در اختصاص شیخ مفید به سند خود روایت نموده از حضرت صادق (ع) فرمود: نیست احدى که داخل بهشت شود مگر آنکه براى او باشد از ازواج پانصد حوراء و با هر حورائى باشد هفتاد غلام و هفتاد جاریه گویا که لؤلؤ مکنونند، مس ننموده باشد به او دستها.
از حسن روایت شده است که از رسول اکرم (ص) سؤال کردند: یا رسول الله وقتى در بهشت خادمان بهشتیان مانند لؤلؤ زیبا و درخشان و مانند مراورید در صدف باشند، خود بهشتیان چه حالتى خواهند داشت؟ حضرت فرمودند: «و الذى نفسى بیده فضل المخدوم على الخادم کفضل القمر لیلة البدر على سائر الکواکب؛ سوگند به آن خداوندى که جان من در کف قدرت او است برترى زیبایى بهشتیان بر غلامانشان مانند برترى ماه در شب چهاردهم است. بر ستارگان.» عایشه روایت کرد که کمترین کس از اهل بهشت چون خدمتگارى را آواز دهد هزار خادم جوابش دهند به: لبیک لبیک. عبدالله بن عمر گفت: هیچ کس نباشد از اهل بهشت و الا او را هزار غلام باشد [بر هزار] کار که هیچ یک عمل آن دیگر نکند.
آسایش جاودانى در آن روزها پاداش کوشش و تلاشى است که در دنیا خود را وقف آن کرده بودند، و چه بسیار که تنهاى خود را در طاعت خدا به رنج انداختند، و چه خوب با فشارهاى زندگى رو به رو شدند و مقاومت ورزیدند، و به مواجهه با گردنکشان و مترفان پرداختند، و چه اندازه آزار روانى و تنى را تحمل کردند؟! برترین خدمت در میان دوستان خدمتگزارى غلامان است، مخصوصا در آن صورت که تر و تازگى جوانى آنان ابدى بوده باشد، و به هیچ وجه درشتى و زبرى مردان بر سیماى ایشان آشکار نشود، و گذشت روزگار و آمد و شد پیاپى شب و روز هیچ تأثیرى در زیبایى باطن و ظاهر ایشان نداشته باشد.
قرآن در تعبیر دیگری از آنها به عنوان «ولدان: نوجوانان» یاد کرده و می فرماید: «یطوف علیهم ولدان مخلدون؛ این پسران در جمال و زیبایی جاویدانند و برای خدمت کمر بسته اند.» (واقعه/ 17) گفتنی است، این گروه خدمتکاران غیر از حوران خدمتگزارند. مفسران درباره این پسران اختلاف دارند؛ برخی گفته اند اینان همان پسران دنیایی هستند که در دنیا نه کار نیکی داشتند تا پاداش ببینند و نه گناهی مرتکب شده تا به عذاب مبتلا گردند. از این رو حق تعالی درجه و مقامشان را خدمت به اهل بهشت قرار داده است. این تفسیر از علی بن ابی طالب (ع) نقل شده است.
کلمه ی ولدان جمع ولد (فرزند) است، و طواف کردن پسرانى بهشتى بر پیرامون مقربین کنایه است از حسن خدمتگزارى آنان، و کلمه مخلدون اسم مفعول از باب تفعیل از ماده خلود است، که به معناى دوام است، یعنى پسرانى بهشتى به آنان خدمت مى کنند که تا ابد به همان قیافه پسرى و جوانى باقیند، و گذشت زمان اثرى در آنان نمى گذارد. مجاهد گوید: یعنى کودکانى که ابدى هستند نمى میرند و نه پیر می شوند و نه تغییر می کنند. سعید بن جبیر گوید: کودکانى که گوشواره در گوش دارند، و خلد به معناى قرط و گوشواره است، می گویند، خلد جاریه وقتى که او را مزین به گوشواره کند. بعضى از مفسرین گفته اند: مخلدون از ماده ی خلد (به فتحه خاء و لام) است که به معناى گوشواره است و مراد این است که خدمتکاران نامبرده گوشواره بگوشند. و بعضی نیز گفته اند: ولدان همیشه نوجوان هستند و پیر نمى شوند.
و مفسرین درباره این ولدان اختلاف کرده اند. حضرت امیرالمؤمنین على (ع) گویند که ایشان اولاد اهل دنیا هستند که در کودکى مرده اند نه حسناتى دارند که بر آن ثوابشان دهند و نه گناهى مرتکب شده اند که عذاب شوند، پس به این مقام رسیده اند که خدمت اهل بهشت کنند و از پیامبر (ص) روایت شده که از اطفال مشرکین پرسیدند فرمود آنها خدمتکاران اهل بهشتند. و بعضى گویند: بلکه ایشان از خدام بهشت می باشند بر صورت کودکان آفریده شده اند براى خدمت اهل بهشت. از سلمان نقل شده که ایشان اطفال مشرکانند که به خدمت اهل بهشت نامزد باشند.
در جائی دیگر همین تعبیر را می فرماید که: «و یطوف علیهم ولدان مخلدون إذا رأیتهم حسبتهم لؤلؤا منثورا؛ و پیرامونشان نوجوانانى جاودانی [براى پذیرایى از آنان] مى گردند، که چون آنان را ببینى پندارى مرواریدى پراکنده اند.» (انسان/ 19) این ولدان همان غلمان هستند که جزو خدمه بهشت هستند و به زبان ما پیشخدمت که در دربار سلاطین دارند در کمال زیبایى و خرمى و جوانى که اینها حاضر به خدمت هستند در مقابل اهل بهشت که هر چه طالب باشند براى آنها حاضر کنند چه از اطعمه باشد و و چه از فواکه و چه از اشربه و چه از البسه و سایر آنچه مایل باشند و طلب کنند. همیشه به حالت جوانى باقى هستند و به حالت زیبایى پیرى و شکستگى در آنها نیست. چنانچه در مزاح هاى پیغمبر (ص) نقل کردند که روزى فرمود: پیر مردان بهشت نمی روند و سیاهپوستان بهشت نمی روند و کوران بهشت نمی روند این باعث نگرانى جمعى شد. فرمودند پیران جوان می شوند و سیاهپوستان سفید پوست می شوند و کوران بینا می شوند و بهشت می روند، حتى اطعمه و فواکه و اشربه بهشتى تمام به حالت اولى باقى هستند تغییر پیدا نمی کنند. حتى حوریان بهشت همیشه باکره و جوان هستند، حتى عمارتها و قصرها و فرشهاى بهشتى و البسه اهل بهشت کهنه گى و خرابى و افسردگى ندارند دنیا دار تغییر است آخرت تغییر پذیر نیست.
به هر روی، این گروه از پسران با شادابی و شادمانی «بأکواب وأباریق وکأس من معین؛ با قدح ها، کوزه ها و جام هایی سرشار از شراب های بهشتی در خدمت بهشتیان هستند.» (واقعه/ 18)
آرامش قیامت بهشت نتیجه اعمال پاداش الهی نعمت های الهی باورها در قرآن