در قرآن از گروهى نامبرده شده، که براى نشر دین اسلام و حفظ شئون مسلمانان فداکارى نموده، به این که از سرزمین شرک بیرون رفته، و یا براى تحصیل معارف و احکام دینى از وطن مألوف خود هجرت نموده، و یا به طور اجبار وطن خود را ترک کرده، و یا در برابر ناگواریها بردبارى نموده، تا در دین و عقیده خود استقامت نمایند، و یا آنان که براى حفظ نفوس و اعراض مسلمانان، با کفار به جنگ و ستیز برخاسته، چه در صورتى که بکشند و یا کشته شوند، پروردگار به سپاس فداکارى آنان، بهشت را که در آن نهرها از هر سو جاریست، براى آنها آماده فرماید: «فاستجاب لهم ربهم؛ پروردگارشان، بلافاصله درخواستهاى آنها را اجابت می کند.» و تعبیر به "ربهم" (پروردگارشان) حکایت از نهایت لطف و مرحمت پروردگار نسبت به آنان دارد. سپس اضافه مى کند: «أنی لا أضیع عمل عامل منکم؛ من هرگز عمل هیچ عمل کننده اى از شما را ضایع نمی کنم.» براى اینکه اشتباه نشود و ارتباط پیروزى و نجات آدمى با اعمال و کردار او قطع نگردد. بلافاصله می فرماید: من هرگز عمل هیچ عمل کننده اى از شما را ضایع نمی کنم، که در این جمله هم اشاره به اصل عمل شده و هم اشاره به عامل و کننده کار، تا معلوم شود که محور اصلى پذیرش و استجابت دعا، اعمال صالح ناشى از ایمان است و درخواستهایى فورا به اجابت مى رسد که بدرقه آن عمل صالح بوده باشد. و براى اینکه تصور نشود که این وعده الهى اختصاص به دسته معینى دارد صریحا می فرماید: این عمل کننده خواه مرد باشد یا زن تفاوتى نمی کند زیرا همه شما در آفرینش به یکدگر بستگى دارید بعضى از شما از بعض دیگر تولد یافته اید؛ «من ذکر أو أنثى بعضکم من بعض؛ عمل هيچ صاحب عملى از شما را از مرد يا زن كه همه از يكديگريد تباه نمى كنم.» (آل عمران/ 195) زنان از مردان و مردان از زنان. جمله ی "بعضکم من بعض"، ممکن است اشاره به این باشد که شما همه پیروان یک آئین و طرفدار یک حقیقت هستید و با یکدگر همکارى دارید بنابراین دلیلى ندارد که خداوند، در میان شما تبعیض قائل شود.
سپس نتیجه گیرى می شود که بنابراین تمام کسانى که در راه خدا هجرت کرده اند و از خانه و وطن خود بیرون رانده شده اند و در راه خدا آزار دیده اند و جهاد کردند و کشته دادند نخستین احسانى که از طرف خداوند در حق آنان خواهد شد این است که خداوند، قسم یاد کرده که گناهان آنها را خواهد بخشید و تحمل این شدائد و رنجها را کفاره گناهانشان قرار می دهد تا به کلى از گناه پاک شوند؛ «فالذین هاجروا و أخرجوا من دیارهم و أوذوا فی سبیلی و قاتلوا و قتلوا لأکفرن عنهم سیئاتهم؛ پس كسانى كه هجرت كرده و از خانه هاى خود رانده شده و در راه من آزار ديده و جنگيده و كشته شده اند بديهايشان را از آنان مى زدايم.» آنگاه مى فرماید: «و لأدخلنهم جنات تجری من تحتها الأنهار؛ آنان را در باغهايى كه از زير [درختان] آن نهرها روان است درمى آورم.» علاوه بر اینکه گناهان آنها را مى بخشم به طور مسلم آنها را در بهشتى جاى مى دهم که از زیر درختان آن، نهرها در جریان است و مملو از انواع نعمتها است. «ثوابا من عند الله و الله عنده حسن الثواب؛ این پاداشى است که به پاس فداکارى آنها از ناحیه خداوند، به آنها داده می شود و بهترین پاداشها و اجرها در نزد پروردگار است.» (آل عمران/ 195)
اشاره به اینکه پاداشهاى الهى براى مردم این جهان به طور کامل قابل توصیف نیست همین اندازه باید بدانند که از هر پاداشى بالاتر است. از آیه فوق به خوبى استفاده می شود که نخست باید در پرتو اعمال صالح از گناهان پاک شد سپس وارد بساط قرب پروردگار و بهشت و نعمتهاى او گردید، زیرا در آغاز می فرماید: "لأکفرن عنهم سیئاتهم" و سپس "و لأدخلنهم جنات..." به عبارت دیگر بهشت جاى پاکان است و تا کسى پاک نشود در آن راه نخواهد یافت.
استعمال کلمه هجرت در دورى گزیدن از گناه
هر عمل از نیکوکاران که نیروى ایمان در آن به کار برده شود، پروردگار آن را باقى و زنده بدارد، و به صورت نعمتهاى جاوید در آورد. سعادت و نعمتها در برابر اعمال پسندیده است، زیرا ایمان صفت نفسانى به منزله اصل، و اعمال صالحه ثمره و ظهور آن است، و سعادت و نعمتها وابسته به ظهور ایمان است، و بدون انجام کارهاى شایسته و اداء وظایف، اجر و ثواب مورد ندارد، و در پیشگاه آفریدگار تنها ایمان و عمل صالح سبب تقرب است.
تعبیر به کلمه ى "رب" و اضافه کردن آن بر ضمیر صاحبان مناجات، دلالت بر ثوران و فوران رحمت الهى دارد، و نیز دلالت دارد بر اینکه خداى سبحان در اثر فوران رحمتش رحمت خود را عمومیت داده، مى فرماید: به طور کلى عمل هیچ عاملى از شما را ضایع نمى گرداند، پس در درگاه خدا فرقى نیست بین عملى و عمل دیگر، و عاملى و عامل دیگر. بنابراین پس اینکه در مقام تفریع فرمود: "فالذین هاجروا و أخرجوا من دیارهم و أوذوا..."، خواست تا در مقام تفصیل اعمال صالحه بر آید و ثواب هر یک را تثبیت کند، و کلمه "واو" در فواصل آیه براى همین تفصیل است، نه اینکه بخواهد فاصله ها را جمع کند، (کلمه واو گاهى براى تفصیل استعمال مى شود و گاهى براى جمع) تا کسى خیال کند که آیه شریفه فقط در مقام شمردن ثواب شهیدان از مهاجرین است. و این آیه شریفه با این حال تنها اعمال نیکى را که در این سوره به آن ترغیب نموده نام مى برد، یعنى ایثار دین بر وطن، تحمل اذیت در راه خدا و جهاد در راه او. و ظاهرا مراد از "مهاجرین" در جمله ى "فالذین هاجروا" معنایى است عمومى که شامل مهاجرت و دورى از شرک و هم دورى از فامیل و هم دورى از گناه مى شود، چون اولا کلمه ى "هاجروا" را مطلق آورده و ثانیا در مقابل آن مساله اخراج از دیار را ذکر کرده که همان هجرت به معناى اخص است و ثالثا دنبال مساله هجرت فرموده: "لأکفرن عنهم سیئاتهم..."، و کلمه سیئات در اصطلاح قرآن کریم به معناى گناهان صغیره است، پس معلوم مى شود که مراد از مهاجرین کسانى هستند که از گناهان کبیره اجتناب و یا توبه مى کنند، و خدا هم از گناهان صغیره آنان صرفنظر مى کند.
پس به طور کلی کارهای خوب و شایسته ای که در این آیه به عنوان عوامل تکفیر ذکر شده است، عبارتند از:
الف. هجرت در راه خدا؛
ب. دوری از زادگاه و وطن به وسیله ستمگران؛
ج. تحمل شداید و ناملایمات در راه خدا؛
د. جهاد در راه خدا؛
ه. نیل به درجه ی رفیع شهادت؛
موارد یاد شده با کلمه ی «واو» بر یکدیگر عطف شده اند. در این صورت، دو احتمال مطرح است:
1- معنای عطف به «واو» جمع میان امور یاد شده است. و در نتیجه همه ی آنها به یک عامل بازمی گردند، و آن شهادت در راه خدا است. و مصداق آن مهاجرانی هستند که در زمان رسول خدا (ص) به شهادت رسیدند، زیرا آنان صفات مذکور در آیه را دارا بودند.
2- ممکن است مقصود از عطف به «واو» این باشد که هر یک از کارهای شایسته ی مذکور در آیه از چنان ارزشی در پیشگاه الهی برخوردار است که مایه ی بخشش و کفاره ی گناهان می گردد، و به اصطلاح «واو» به معنای «جمع» نیست، بلکه به معنی «شرح» و تفصیل مطلب است.
از آنجا که کلمه ی «واو» در هر دو مورد یاد شده به کار می رود، تعیین یکی از آن دو نیاز به قرینه دارد. قرینه ای که بر مطلب دوم گواهی می دهد، این است که این آیه در حقیقت پاسخ خداوند است نسبت به درخواست گروهی از بندگان مؤمن خدا که از آنان با کلمه ی "أولی الألباب" تعبیر شده است. این گروه، از خداوند درخواست کرده اند که آنان را مورد عفو و بخشش خود قرار دهد. درخواست آنان مورد قبول واقع شده، و آیه ی یاد شده پاسخ خداوند نسبت به درخواست آنان است. بنابراین منحصر نمودن آیه به مهاجرانی که در زمان رسول خدا (ص) به شهادت رسیده اند، بر خلاف ظاهر این آیات است، زیرا قرآن، از آیه 191 تا 193 سوره ی آل عمران نشانه های افراد خردمند را به عنوان "أولی الألباب" یادآور می شود، و می فرماید: «الذین یذکرون الله قیما و قعودا و على جنوبهم و یتفکرون فى خلق السماوات و الأرض ربنا ما خلقت هاذا باطلا سبحانک فقنا عذاب النار* ربنا إنک من تدخل النار فقد أخزیته و ما للظلمین من أنصار* ربنا إننا سمعنا منادیا ینادى للایمن أن ءامنوا بربکم فامنا ربنا فاغفر لنا ذنوبنا و کفر عنا سیاتنا و توفنا مع الأبرار؛ آنان که خدا را ایستاده و نشسته و به پهلو خفته، یاد مى کنند و در آفرینش آسمانها و زمین مى اندیشند: اى پروردگار ما، این جهان را به بیهوده نیافریده اى، تو منزهى، ما را از عذاب آتش بازدار. اى پروردگار ما، هر کس را که به آتش افکنى رسوایش کرده اى و ظالمان را هیچ یاورى نیست. اى پروردگار ما، شنیدیم که منادیى به ایمان فرا مى خواند که به پروردگارتان ایمان بیاورید. و ما ایمان آوردیم. پس، اى پروردگار ما، گناهان ما را بیامرز و بدیهاى ما را از ما بزداى و ما را با نیکان بمیران.»
بنابراین با توجه به اینکه صفات یاد شده در این آیات، مربوط به زمان خاصی نیست و آیه مورد بحث نیز پاسخ خداوند به درخواست این گروه "اولی الالباب" است، مطالب مطرح شده در آیه مورد بحث نیز، اختصاص به زمان پیامبر و گروه خاصی از مجاهدان راه خدا نداشته، بلکه کسانی را که در آن زمان و یا زمانهای بعد به شهادت نرسیدند، ولی از مؤمنان و مجاهدان را خدا بوده اند، نیز شامل می گردد.