سید عبدالعزیز فرزند محمد فرزند حسن فرزند ابى نصر حسینى سریجى اوالى علامه سماوى ترجمه و بیوگرافى او را در (الطلیعة من شعراء الشیعة) آورده و گوید: «او فاضلى بود ادیب جامع و شاعرى بود ظریف و ماهر در بصره وفات نمود در سال 750 تقریبا.» قصیده او اینگونه است:
إن لم أفض فی المغانی ماء أجفانی *** فما أفظ إذن قلبی و أجفانی
و کیف لا یهمل الدمع الهتون فتى *** أمسى أسیر صبابات و أحزان
یا ربة السجف هلا کنت قاضیة *** دینا و أقلعت عن مطل ولیان
لو کنت فی عصر بلقیس لما خلبت *** بلقیس قلب ابن داود سلیمان
یا قلب کم بالحسان البیض تجعلنی *** مستهترا و النهى عن ذاک ینهانی
و لی بود أمیر النحل «حیدرة» *** شغل عن اللهو و الإطراب ألهانی
هات الحدیث سمیری عن مناقبه *** و دع حدیث ربى نجد و نعمان
مردی الکماة و فتاک العتاة و *** هطال الهبات و أمن الخائف الجانی
بنى بصارمه الإسلام إذ هدم ال *** أصنام أکرم به من هادم بان
سائل به یوم أحد و القلیب و فی *** بدر و خیبر یا من فیه یلحانی
و یوم صفین و الألباب طائشة *** و فی حنین إذا التف الفریقان
و یوم عمرو بن ود حین جلله *** عضبا به قربت آجال أقران
و فی «الغدیر» و قد أبدى النبی له *** مناقبا أرغمت ذا البغضة الشانی
إذ قال من کنت مولاه فأنت له *** مولى به الله یهدی کل حیران
أنزلت منی کما هارون أنزل من *** موسى و لم یک بعدی مرسل ثانی
و آیة الشمس إذ ردت مبادرة *** غراء أقصر عنها کل إنسان
و إن فی قصة الأفعى و مکمنه *** فی الخف هدیا لذی بغض و إرعان
و قصة الطائر المشوی بینة *** لکل من حاد عن عمد و شنآن
و اسأل به یوم وافى ظهر منبره *** و الناس قد فزعوا من شخص ثعبان
فقال خلوا له نهجا و لا تجدوا *** بأسا بتمکینه قصدی و إتیانی
فجاء حتى رقى أعواد منبره *** مهمهما بلسان الخاضع الجانی
من غیره بطن العلم الخفی و من *** سواه قال اسألونی قبل فقدانی
و من وقت نفسه نفس الرسول و قد *** وافى الفراش ذوو کفر و طغیان
و من تصدق فی حال الرکوع و لم *** یسجد کما سجدت قوم لأوثان
من کان فی حرم الرحمن مولده *** و حاطه الله من باس و عدوان
من غیره خاطب الرحمن و اعتضدت *** به النبوة فی سر و إعلان
من أعطی الرایة الغراء إذ ربدت *** نار الوغى فتحاماها الخمیسان
من ردت الکف إذ بانت بدعوته *** و العین بعد ذهاب المنظر الفانی
من أنزل الوحی فی أن لا یسد له *** باب و قد سد أبواب لإخوان
و من به بلغت من بعد أوبتها *** براءة لأولی شرک و کفران
و من تظلم طفلا و ارتقى کتف ال *** - مختار خیر ذوی شیب و شبان
و من یقول خذی یا نار ذا و ذری *** هذا و بالکأس یسقی کل ظمآن
من غسل المصطفى من سال فی یده *** أجل نفس نأت عن خیر جثمان
و من تورک متن الریح طائعة *** تجری بأمر ملیک الخلق رحمان
حتى أتى فتیة الکهف الذین جرت *** على مراقدهم أعصار أزمان
فاستیقظوا ثم قالوا بعد یقظتهم *** أنت الوصی على علم و إیقان
«اگر نریزم آب مژگانم را چه اندازه قلب و مژگانم سخت و قسى است. پس چگونه اشک زیاد نریزد جوانمردی که گرفتار عشق و اندوه شده باشد. اى بانوى پرده نشین کاش دین خود را ادا کرده بودى و دست برمی داشتى از خلف وعده و خشونتت. اگر در زمان بلقیس بودى هر آینه بلقیس دلربائى نمی کرد براى سلیمان بن داود (ع). اى دل تا کى به خوبرویان مرا گرفتار می کنى و حال آنکه خرد مرا از این منع می کند. و دوستى امیرالمؤمنین حیدر مرا بازداشته از لهو طرب. اى شب نشین من از مناقب او بگو و رها کن صحبت تل و خاک و نعمان را. هلاک کننده دلیران و کشنده سرکشان بخشنده عطایا و امان گناهکار ترسو. به شمشیر او اسلام استوار شد وقتى که بتها شکسته و فرو ریخت و چه بزرگست ریزنده بتها و بنا کننده اسلام. بپرس روز احد و چاه و در روز بدر و خیبر اى کسی که مرا سرزنش می کنى. و روز صفین در حالی که دلها همه بیمناک و حیران بود در چنین هنگامی که دو گروه به هم افتادند و روز عمرو بن عبدود (روز خندق) موقعی که شمشیرى بر شمشیر او زد که نزدیک کرد مگر دلیران را.
در روز غدیر که پیامبر (ص) اظهار فرمود براى او مناقبى را که ناراحت کرد کینه توز بدگو را. وقتی که گفت هر کس من مولاى اویم پس تو براى او مولائى که به تو هدایت می کند خدا وهم و سرگردانى را. تو براى من به منزله هارون از موسائى و بعد از من دیگر پیامبرى نخواهد آمد. برگشت خورشید به سرعت نشانه درخشنده اى است که از آوردن آن هر انسانى عاجز و قاصر است. و به راستى که در داستان افعى و رفتن او در کفش و پاپوش شما راهنمائى براى کینه توز و احمق است. و داستان مرغ بریان و برهانیت براى هر کسیکه از روى تعمد و دشمنى از خط شما منحرف باشد. و سئوال کن از او روزى که بالاى منبر بوده مردم می ترسیدند از اژدهائى پس فرمود: «راه را بر او باز گذارید که زیانى نخواهید دید از آمدن او به سوى من.» پس اژدها آمد تا آنکه از پله هاى منبرش بالا رفت در حالى که همهمه می کرد به زبان نرم گنهکارى. کیست جز او که درونش پر از دانش نهائى باشد و کیست غیر از او که بگوید از من بپرسید پیش از مفقود شدن من. و کیست که جان خود را فداى جان پیامبر کرد در حالی که اطراف فراش پیامبر را کفار و طاغیان گرفته بودند. و کیست که در حال رکوع تصدق داد و سجده به بت نکرد چنانچه آن مردم سجده به بتها می کردند. کیست که در خانه خدا زادگاه او بوده و خداوند او را مصون داشت از زیان و دشمنى دشمنان. کیست جز او که با خدا سخن گفت و پیامبرى به او تقویت یافت در نهان و آشکارا.
کیست که پرچم در روز (خیبر) به او داده شده هنگامی که آتش جنگ شعله ور گشته و دو لشگر از جنگ پرهیز می کردند. کیست که به برکت دعاء او دست بریده به جاى خود برگشت و چشم نابینا بینا شد. کیست که وحى نازل شد در اینکه درب خانه او به مسجد بسته نشود و حال آنکه تمام درهاى خانه دیگران که به سوى مسجد بود بسته شد. و کیست که به او سوره برائت ابلاغ شد به صاحبان شرک و ناسپاسان (مکه معظمه). و کیست که ز کودکى بر ظلم تحمل نمود و کیست که بالا رفت بر کتف برگزیده حق بهترین پیران و جوانان. و کیست که می گوید اى آتش بگیر این را و واگذار آن را و با کاسه اى سیراب می کند هر تشنه کامى را. چه کسى غسل داد پیامبر را و کى در دستش روان شد، گرامى ترین جان از بهترین بدنها. و کیست که نشست بر پشت باد در حالی که به فرمان او جارى بود به امر خداى بخشنده آفریده ها. تا آنکه آمد پیش اصحاب کهفى که زمانها و مدتها از خواب آنها گذشته بود. پس بیدار شدند سپس بعد از بیداریشان گفتند تو وصى و جانشین پیامبرى براى داشتن علم و یقین.
در این قصیده اشاره اى به جمعى از فضائل مولاى ما امیرالمؤمنین (ع) است و ما بسط کلام دادیم در جمله مهمى از آن در اجزاء پیشین و در اینجا یاد می کنیم آنچه را که شاعر ما اشاره به آن نموده در قولش:
من کان فى حرم الرحمن مولده *** و حاطه الله من بأس و عدوان
قصد نموده به آن حکایت ولادت او (ص) را در کعبه معظمه در حالی که دیوار خانه براى مادرش فاطمه دختر اسد شکافته شد پس او داخل سپس محل باز شده به هم آمد پس فاطمه در خانه کعبه بود تا آنکه به دنیا آمد شرافت دهنده خانه خدا به این مولود مسعود و او از میوه هاى بهشت خورد و شکافته نشد صدف کعبه از گوهر رخشنده اش مگر آنکه روشن نمود جهان هستى را به نور رخسار رخشنده آن و پراکنده و منتشر ساخت در فضا عطر و بوى خوش پیکر اقدسش. و این یک حقیقت و واقعیتیست که اتفاق کرده اند بر اثبات آن دو گروه شیعه و سنى و احادیث به اثبات آن کمک نموده و کتابها پر از آن احادیث است پس ما باکى نداریم به داد و فریاد یاوه سرایان و سخن گویان بى هدف بعد از تصریح کردن جمع زیادى از بزرگان شیعه و سنى بر تواتر اتفاق این حادثه تاریخى.
حاکم در مستدرک ج 3 ص 483 گوید و به تحقیق که از اخبار متواتر است که فاطمه دختر اسد زائید امیرالمؤمنین على بن ابى طالب که خدا او را سرفراز کند در دل کعبه. و حافظ گنجى شافعى در کتاب (الکفایة) حکایت کرده از طریق ابن نجار از حاکم نیشابورى که او گفت به دنیا آمد امیرالمؤمنین على بن ابیطالب به مکه در بیت الله الحرام در شب جمعه سیزدهم ماه رجب سال سى ام عام الفیل و پیش از او و بعد از او نوزادى در بیت الله الحرام به دنیا نیامد جز او براى بزرگداشت او و براى احترام به مقام او در بزرگى و شرافت. و پیروى کرده او را احمد فرزند عبدالرحیم دهلوى مشهور به شاه ولى الله پدر عبدالعزیز دهلوى نویسنده (تحفة اثنا عشریة در رد بر شیعه) پس در کتابش (ازالة الخفاء) گفت: «اخبار متواتر است که فاطمه دختر اسد زائید امیرالمؤمنین على (ع) را در دل کعبه و به درستی که او در روز جمعه سیزدهم ماه رجب سى سال بعد از عام الفیل متولد شد و به دنیا نیامد جز او هیچکسى نه قبل از او و نه بعد از او.»
شهاب الدین سید محمود آلوسى صاحب تفسیر بزرگ گوید: «در کتاب (سرح الجریدة الغیبه فی شرح القصیدة العینیة) عبدالباقى افندى عمرى ص 5 در نزد گفته شاعر:
انت العلى الذى فوق العلى رفعا *** ببطن مکه عند البیت اذ وضعا
«تو آن على هستى که فوق بلندى بالا رفته اى چونکه در دل مکه نزد خانه خدا متولد شدى». و به دنیا آمدن امیر که خدا او را سرافراز کند در خانه خدا امر مشهوری است در دنیا و در کتابهاى دو گروه سنى و شیعه یاد شده.» تا آنجا که گوید: «و مشهور نشده که دیگرى جز او که خدا سرافرازش کند در آنجا متولد شده باشد چنانچه میلاد او شهرت گرفته بلکه اتفاق کلمه بر او نشده و چه اندازه سزاوار و شایسته است براى امام امامان پیشواى رهبران که ولادتش در جائى باشد که آنجا قبله مؤمنین است. و منزه است آن خدائى که می گذارد چیزى را در جاى خودش و اوست دادرس ترین دادرسان.»
در صفحه 75 نزد گفته عمرى گوید:
و انت انت الذى حطت له قدم *** فى موضع یده الرحمن قد وضعا
«و تو آنچنان کسى هستید که گذاردى براى شکستن بتها قدمت را در محلی که دست خدا بر آن گذارده شده بود»، و گفته اند که دوست داشت على که بر او درود و تحیت خدا باد که جبران کند کعبه مکانى را که تولد یافته بود در دل آن به ریختن بتها را از بالاى آن زیرا چنانچه در بعضى از اخبار آمده خانه کعبه شکایت کرد به خداى تعالى پرستش بتها را در اطراف آن و می گفت: «اى پروردگار من تا چه وقت این بتها پرستیده شوند در اطراف من.» و خداوند تعالى او را وعده داد که از این بتها و بت پرستیدنها پاکسازى کند.
علامه سید رضاى هندى به این معنى اشاره کرده با این گفته اش:
لما دعاک الله قدما لان *** تولد فى البیت فلبیته
شکرته بین قریش بان *** طهرت من اصنامهم بیته
ترجمه: «زمانی که خداوند تو را از قدیم دعوت کرد که هر آینه در خانه خدا به دنیا آئى پس او را اجابت نمودى سپاس گفتى او در میان قریش به اینکه پاکسازى کردى از بتهاى ایشان خانه او را.»
و خواننده مى یابد این منقبت را یعنى (به دنیا آمدن او را در خانه خدا) از مناقب مسلمه و قطعیه از فضائل امیرالمؤمنین (ع) در بسیارى از مصادر برادران تسنن که از آنهاست؛
1- مروج الذهب ج2 ص2 تألیف ابى الحسن على بن حسین مسعودى هذلى
2- تذکرة خواص الامة ص 7 سبط ابن جوزى حنفى
3- فصول المهمة ص 14 ابن صباغ مالکى
4- سیرة النبویة ج 1 ص 150 نورالدین على حلبى شافعى
5- شرح الشفاج 1 ص 151 شیخ على قارى حنفى
6- مطالب السئول ص 11 ابى سالم محمد بن طلحة شافعى
7- محاضرة الاوائل ص 120 شیخ علاء الدین سکتوارى
8- مفتاح النجا در مناقب آل العبا میرزا محمد بدخشى
9- المناقب امیرمحمد صالح ترمذى
10- مدارج النبوة شیخ عبدالحق دهلوى
11- نزهة المجالس ج 3 ص 204 عبدالرحمن صفورى شافعى
12- آینه تصوف ط ص 1311 شاه محمدحسن چشتى
13- روائح المصطفى ص 10 تألیف صدرالدین احمد بردوانى
14- کتاب الحسین ج 1 ص 16 تألیف سیدعلى جلال الدین
15- کفایة الطالب ص 37 تألیف شیخ حبیب الله شنقیطى
16- نورالابصار ص 76 تألیف سید محمد مؤمن شبلنجى
و اما بزرگان شیعه پس به تحقیق که این حادثه تاریخى را جمع بزرگى از ایشان یاد کرده اند که به 50 نفر از ایشان در صفحه 47 جلد 11 ترجمه الغدیر (ج 6، ص: 38 الغدیرعربی) اشاره شده است.
شعرا سریجی الاوالی تشیع غدیر امام علی (ع) امامت شجاعت فضایل اخلاقی