گفته شده است که همسران پیامبر (ص) بعد از پاره اى از غزوات که غنائم سرشارى در اختیار مسلمین قرار گرفت تقاضاهاى مختلفى از پیامبر (ص) در مورد افزایش نفقه یا لوازم گوناگون زندگى داشتند.
طبق نقل بعضى از تفاسیر، ام سلمه از پیامبر (ص)، کنیز خدمتگزارى تقاضا کرد و میمونه حله اى خواست، و زینب بنت جحش، پارچه مخصوص یمنى و حفصه جامه مصرى، جویریه لباس مخصوص خواست، و سوده گلیم خیبرى! خلاصه هر کدام درخواستى نمودند. پیامبر (ص) که مى دانست تسلیم شدن در برابر این گونه درخواست ها که معمولا پایانى ندارد چه عواقبى براى «بیت نبوت» در بر خواهد داشت، از انجام این خواسته ها سر باز زد و یک ماه تمام از آنها کناره گیرى نمود، تا این که آیه 28 و سه آیه بعد از آن نازل شد و با لحن قاطع و در عین حال توأم با رأفت و رحمت به آنها هشدار داد که اگر زندگى پر زرق و برق دنیا را مى خواهید مى توانید از پیامبر (ص) جدا شوید و به هر کجا مى خواهید بروید، و اگر به خدا و رسول خدا و روز جزا دل بسته اید و به زندگى ساده و افتخار آمیز خانه پیامبر (ص) قانع هستید بمانید و از پاداشهاى بزرگ پروردگار بر خوردار شوید.
«یا أیها النبی قل لأزواجک إن کنتن تردن الحیاة الدنیا و زینتها فتعالین أمتعکن و أسرحکن سراحا جمیلا و إن کنتن تردن الله و رسوله و الدار الآخرة فإن الله أعد للمحسنات منکن أجرا عظیما یا نساء النبی من یأت منکن بفاحشة مبینة یضاعف لها العذاب ضعفین و کان ذلک على الله یسیرا و من یقنت منکن لله و رسوله و تعمل صالحا نؤتها أجرها مرتین و أعتدنا لها رزقا کریما یا نساء النبی لستن کأحد من النساء إن اتقیتن فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض و قلن قولا معروفا»؛ «اى پیامبر! به همسرانت بگو اگر زندگى دنیا و زینت آن را مى خواهید، بیایید تا چیزى از دنیا به شما بدهم، و رهایتان کنم، طلاقى نیکو و بى سر و صدا و اگر خدا و رسول او و خانه آخرت را مى خواهید، بدانید که خدا براى نیکوکاران از شما اجرى عظیم تهیه دیده است، اى زنان پیامبر! هر یک از شما که عمل زشتى روشن انجام دهد، عذابش دو چندان خواهد بود، و این بر خدا آسان است و هر یک از شما براى خدا و رسولش مطیع شود، و عمل صالح کند، اجر او نیز دو چندان داده مى شود، و ما برایش رزقى آبرومند فراهم کرده ایم، اى زنان پیامبر! شما مثل احدى از سایر زنان نیستید، البته اگر تقوى پیشه سازید، پس در سخن دلربایى مکنید، که بیمار دل به طمع بیفتد، و سخن نیکو گویید»، (احزاب/ 30-28).
در تفسیر قمى در ذیل آیه «یا أیها النبی قل لأزواجک» آمده که سبب نزول این آیه این بود که چون رسول خدا (ص) از جنگ خیبر برگشت، و در آن جنگ گنجینه هاى آل ابى الحقیق نصیب مسلمانان شد، همسرانش به آن جناب عرضه داشتند این گنجینه ها را به ما بده، حضرتش فرمود: بر طبق دستور خداى تعالى در بین همه مسلمانان تقسیم کردم، همسران از وى در خشم شدند، و گفتند تو چنان گمان کرده اى که اگر ما را طلاق دهى دیگر در همه فامیل ما یک همسر کفو پیدا نمى شود که ما را بگیرد؟ خداى تعالى از این سخن ایشان براى رسول گرامى اش غیرت کرد، و به آن جناب دستور داد از ایشان کناره گیرى کند، رسول خدا (ص) بیست و نه روز از ایشان کناره گیرى نموده و در مشربه ام ابراهیم منزل گزید، تا آن که یک نوبت حیض دیدند، و پاک شدند، آن گاه آیه «یا أیها النبی قل لأزواجک... أجرا عظیما»، را فرستاد، که در آن همسران رسول خدا (ص) را مخیر کرد بین باقى ماندن بر همسرى آن جناب، و بین طلاق گرفتن. و اولین کسى که در بین همسران برخاست ام سلمه بود، عرضه داشت: من خدا و رسول را اختیار مى کنم، دنبال او سایر همسران یکى یکى برخاستند، و با رسول خدا (ص) از در آشتى معانقه کردند، و کلام ام سلمه را همگی گفتند.
این دو آیه دلالت مى کنند بر اینکه مراد از اراده حیات دنیا و زینت آن، این است که انسان دنیا و زینت آن را اصل و هدف قرار دهد، چه اینکه آخرت را هم در نظر بگیرد یا نه، و مراد از اراده حیات آخرت نیز این است که آدمى آن را هدف و اصل قرار دهد، و دلش همواره متعلق بدان باشد، چه اینکه حیات دنیاییش هم توسعه داشته باشد، و به زینت و صفاى عیش نائل بشود، یا آنکه از لذائذ مادى به کلى بى بهره باشد. مطلب دیگر اینکه نتیجه اختیار کردن هریک از این دو طرف مختلف است، اگر حیات دنیا و زینت آن را اختیار کنند، یعنى همسران رسول خدا (ص) از همسرى او صرف نظر نمایند، نتیجه و جزایش این است که آن جناب ایشان را طلاق دهد، و هم از مال دنیا بهره مندشان سازد و اما بر فرضى که به همسرى آن جناب باقى بمانند و آخرت را بر حیات دنیا و زینت آن ترجیح دهند نتیجه اش اجر عظیمى است در نزد خدا، اما نه به طور مطلق، بلکه به شرطى که احسان و عمل صالح هم بکنند. پس چنین نیست که صرف همسرى رسول خدا (ص) اجر عظیم داشته باشد، و خدا براى هرکس که همسر آن جناب شود کرامتى و حرمتى قائل باشد، بلکه کرامت و احترام براى همسرى توأم با احسان و تقوى است، و به همین جهت است که مى بینیم وقتى براى بار دوم علو مقام ایشان را ذکر مى کند، آن را مقید به تقوى نموده و مى فرماید: «لستن کأحد من النساء إن اتقیتن»؛ «شما مانند یکی از زنان معمولی نیستید اگر تقوا پیشه کنید». و این تقیید نظیر تقییدى است که نسبت به کرامت اصحاب رسول خدا (ص) کرده، و فرموده: «محمد رسول الله و الذین معه أشداء على الکفار رحماء بینهم تراهم رکعا سجدا... و عدالله الذین آمنوا و عملوا الصالحات منهم مغفرة و أجرا عظیما»؛ «محمد (ص) فرستاده خدا، و آنان که با وى ایمان آوردند، در جهاد علیه کفار بسیار سختند، و در بین خود دل رحمند، و مى بینى ایشان را که همواره یا در رکوعند یا سجود.» خداوند همین اصحاب را که ایمان آورده اند و عمل صالح کرده اند مغفرت و اجر عظیمى وعده داده است. پس معلوم مى شود همه کسانى که صحابى رسول خدا (ص) بودند مشمول این وعده نیستند، بلکه تنها شامل آن عده است که ایمان و عمل صالح داشته اند. پس سخن گروهی که قول تمامی اصحاب را حجت می دانند یا نظایر آن صحیح نیست.
پس اینکه فرمود «یا أیها النبی قل لأزواجک»، دستور به آن جناب است که این دو آیه را به همسران خود ابلاغ کند، و لازمه اش این است که اگر شق اول را اختیار کردند، طلاقشان داده، مهریه شان را بپردازد، و اگر شق دوم یعنى خدا و رسول و خانه آخرت را اختیار کردند، بر همسرى خود باقیشان بدارد. در این آیه شریفه بحث هایى از نظر فقه هست، که مفسرین آن را ایراد کرده اند، و لیکن حق مطلب این است که احکامى که در این آیه آمده شخصى است، و مربوط به شخص رسول خدا (ص) است، و هیچ دلیلى از جهت لفظ در آیه نیست، که دلالت کند بر اینکه شامل غیر از آن جناب نیز هست، و تفصیل همین مطلب در کتب فقهى آمده. «و إن کنتن تردن الله و رسوله و الدار الآخرة»، در سابق گذشت که مقابله بین این جمله و جمله «إن کنتن تردن الحیاة الدنیا و زینتها»، هر یک از دو کلام را مقید مى کند به مخالف آن دیگرى، پس معناى آیه این مى شود که: و اگر بقاء نزد رسول خدا (ص) و همسرى او را اختیار کردید، و بر تنگى زندگى صبر نمودید، خداوند برایتان اجرى عظیم آماده کرده، اما به شرطى که نیکو کار باشید، و خلاصه علاوه بر این گزینش، یعنى گزینش خدا و رسول و خانه آخرت، در عمل هم نیکو کار باشید، چه اگر به صرف این گزینش اکتفاء نموده و در عمل نیکوکار نباشید، هم در دنیا زیانکار شده اید و از لذائذ آن محروم مانده اید، و هم در آخرت، و هر دو را از دست داده اید. «یا نساء النبی من یأت منکن بفاحشة مبینة یضاعف لها العذاب ضعفین»، در این آیه از خطابى که قبلا به خود رسول خدا (ص) درباره همسران او داشت، عدول نموده، روى سخن را متوجه خود آنان کرده، تا تکلیفى را که متوجه ایشان است مسجل و مؤکد کند، و این آیه و آیه بعدش به نحوى تقریر و توضیح جمله «فإن الله أعد للمحسنات منکن أجرا عظیما» مى باشد، و هم اثباتا آن را توضیح مى دهد، که چگونه اجرى عظیم دارید، و هم نفیا که چرا غیر از محسنات از شما آن اجر عظیم را ندارند.
کلمه "فاحشة" در جمله «من یأت منکن بفاحشة مبینة»، هر یک از شما که گناهى آشکار مرتکب شود به معناى عملى است که در زشتى و شناعت به نهایت رسیده باشد، مانند آزار دادن به رسول خدا (ص) افتراء، غیبت، و امثال اینها، و کلمه "مبینة" به معناى آشکار است، یعنى گناهى که زشتى اش براى همه روشن باشد. «یضاعف لها العذاب ضعفین» یعنى عذاب براى او دو چندان مى شود، در حالى که مضاعف هم باشد، و "ضعفین" به معناى دو مثل است. در ادامه می فرماید «و من یقنت منکن لله و رسوله و تعمل صالحا نؤتها أجرها مرتین». کلمه "قنوت" به معناى خضوع است و معناى آیه این است که هر یک از شما همسران رسول خدا (ص) براى خدا و رسول او خاضع شود، و یا ملازم اطاعت و خضوع براى خدا و رسول باشد، و عمل صالح کند، اجرش را دوباره مى دهیم، یعنى دو برابر مى دهیم، و برایش رزقى کریم، یعنى بهشت آماده مى کنیم. «یا نساء النبی لستن کأحد من النساء إن اتقیتن فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض»؛ این آیه برابرى زنان پیغمبر با سایر زنان را نفى مى کند، و مى فرماید: شما با سایر زنان برابر نیستید اگر تقوى به خرج دهید، و مقام آنها را به همان شرطى که گفته شد بالا مى برد، آن گاه از پاره اى از کارها نهى، و به پاره اى از کارها امر مى کند، امر و نهیى که متفرع بر برابر نبودن آنان با سایر زنان است، چون بعد از آنکه مى فرماید شما مثل سایر زنان نیستید، با کلمه فاء پس آن امر و نهى را متفرع بر آن نموده، فرموده، پس در سخن خضوع نکنید، (و چون سایر زنان آهنگ صدا را فریبنده نسازید)، و در خانه هاى خود بنشینید، و کرشمه و ناز مکنید...، با اینکه این امور بین زنان پیغمبر و سایر زنان مشترک است.
پس از اینجا مى فهمیم که آوردن جمله "شما مثل سایر زنان نیستید" براى تاکید است، و مى خواهد این تکالیف را بر آنان تاکید کند. مؤید و بلکه دلیل بر اینکه تکلیف همسران آن جناب سخت تر و شدیدتر است، این است که پاداش و کیفرشان دو چندان است، همان طور که دیدید آیه قبلى آن را مضاعف خواند، و معقول نیست تکلیف از همه یکسان باشد، ولى کیفر و پاداش از بعضى مضاعف،و از بعضی غیر مضاعف باشد پس اگر کیفر و پاداش بعضى مضاعف بود، باید بفهمیم که تکلیف آنان مؤکد، و مسئوولیتشان سنگین تر است. «فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض»؛ در این جمله خداوند متعال زنان پیامبر (ص) را از خضوع به معنای با عشوه و نازک سخن گفتن در کلام تا در نتیجه این عمل آن مردى که در دل بیمار است به طمع بیفتد، نهی می کند و منظور از بیمارى دل، نداشتن نیروى ایمان است. «و قلن قولا معروفا»، یعنى سخن معمول و مستقیم بگویید، سخنى که شرع و عرف اسلامى (نه هر عرفى)، آن را پسندیده دارد، و آن سخنى است که تنها مدلول خود را برساند، (نه اینکه کرشمه و ناز را بر آن اضافه کنى، تا شنونده علاوه بر درک مدلول آن دچار ریبه هم بشود).
تاریخ اسلام پیامبر اکرم تفسیر غنائم جنگی روایات همسران پیامبر اکرم قرآن