علامه امینی صاحب «الغدیر»، در خلال هزارها صفحه مطالعه ی خویش در کتب قرون گذشته و معاصران، به صدها تعبیر رکیک، توهین، جعل، افترا، فحش و هتک مقدسات برخورد کرده است (چنانکه خود با لحنی دردناک از آنها یاد می کرد) یا اینهمه همواره وقار یک مصلح دلسوز را با خود داشته و به تعبیر خود (به اقتباس از قرآن کریم) «و اذا مروا علی اللغو مروا کراما» بوده است. هر جایی کوشیده است تا با روشن کردن مطلب و ذکر اسناد و تطبیق، به هتک و افترا و فحاشی مؤلفان پاسخ دهد و از یک محقق دوستدار هر کس و عاشق روشن کردن و هدایت بیرون نرود، و چونان قله ای رفیع که هرچه ماسه بر پایش ریزند نجنبد، یا چونان دریایی عظیم که هرچه در آن افکنند خیزابه نگیرد، به حرکت علمی خویش ادامه دهد. بنابراین اگر گاه عتابی کند بر مؤلفی (از سر هتاکی بسیار آن مؤلف) یا خطایی با کسی، مسئله ای نخواهد بود. و این همان مواردی است که برخی از فاضلان آن را شدت لحن دانسته اند.
به تعبیر دیگر، باید گفت صاحب «الغدیر» در این موارد، چونان دریایی است که از تلافی امواج سهمگینی طوفان، گاه کفی بر لب می آورد یا خاشه ییش بر سر امواج پیدا می شود. و این مقدار ما را از عظمت دریا و استخراج منافع از آن باز نمی دارد.
نیز باید دانست که اینگونه تغییرات تند و عتاب آمیز (که بسیار اندک است و در برابر بیش از 4500 صفحه علم و تصحیح شناخت و مأخذ، چون معدوم است) نوعا در مواجهه با مؤلفان بسیار هتاک و بی ادب است و بس. چنانکه از سوی دیگر همواره در هر جای، او را می نگریم که از عالمان، مفسران و حفاظ حدیث اهل سنت با تجلیلی فراوان و القابی حشمت آمیز یاد می کند و از اینجاست که «الغدیر» خود یکی از منابع اطلاع از شئون و احوال بسیاری از علمای سنت، یعنی برادران ماست. بنابراین، تنبیه زبانی برخی از مؤلفان بی حفاظ و قلم به دستان خیره سر یا جیره خوار، گاه گاه، آن هم برای تکان دادن اذهان مراجعان، مبادی خروج از حد ادب تألیف و قلم (که مؤلف «الغدیر» همواره بدان مقید بوده است و به دیگران سفارش کرده است) به حساب آید، بلکه باید به تازیانه ای تعبیر شود در خور گرده ی آنان.
در اینجا باید توجه داشت که ذکر اعمال اشخاص و تحلیل آن، و روشن کردن جنایات و اتهامات مؤلفان مفتری و متعصب یا مزدور، اگر برای روشن کردن تاریخ اسلام و رد تهمتها و افتراهای عقیدتی و نشان دادن حقایق اعتقادی و تحکیم مبانی ایمان درست در مردم و بازسازی جامعه های اسلامی لازم شد و تکلیف و لغاتی به کار رفت در مورد اینگونه مؤلفان که صراحتا معنایی را می رساند که نقص آنان است اما این نقص متاسفانه در آن کسان هست، نباید آن را تندلحنی دانست. به دیگر سخن، واقعگویی را نباید با تندلحنی اشتباه کرد. صاحب «الغدیر» خود، این موضوع را در آغاز جلد هفتم در میان گذاشته است:
آنچه را خواننده درشتگویی می پندارد، به ابدیت سوگند که چنین نیست، بلکه این نیرومندی دلیل است نه سخت زبانی در استدلال. و همین خوی است در ما که استاد محمد عبدالغنی حسن مصری بدان پی برده و در قصیده ی خویش گفته است:
یشتد فی سبب الخصومة لهجة *** لکن یرق خلیفة و طباعا
و کذلک العلماء فی اخلاقهم *** یتباعدون و یلتقون سراعا
به هنگام بحث و درگیری، لحن او تند می شود. لیکن خلق و خوی او بسی نرم است.
اخلاق دانشمندان اینگونه است: از هم (به خاطر موضعگیری در راه عقاید) دور می شوند، اما به زودی باز گرد هم می آیند.
بدین گونه می نگریم که ناقدان بزرگی که به بزرگداشت «الغدیر» پرداخته اند و این بزرگداشتن را تکلیف علمی و دینی و اجتماعی خویش شمرده اند، زمینه ی این چگونگی گهگاهی در تعبیر را دانسته و آن را هضم کرده اند.
مؤلفی که همواره سر و کارش با پیدا کردن و نشان دادن خبطها و خطاها و تعهدها و تحریفها و غرض ورزیها و کین توزیهاست، اگر گاه کلامی آتشین براند و پس از استنادات فراوان، با بیانی شعله ور در رشته های پنبه شده ی خصمان حقیقت افتد، مسئله ای دور از موازین نخواهد بود. علاوه بر این، باید دید آیا او در برابر چه کسانی تند شده است. او نسبت به سلف امت، همچنین عالمان امین و بیغرض همواره به حشمت گذاری و حرمت پرداخته است. و اینکه یاد شد نوعا در برابر مؤلفانی است که در پوشیدن حق کوشیده اند و حقایق و احکام اسلام را وارونه نشان داده اند و به بزرگان بد گفته اند، و گاه از سر خبث نفس از توهین به مقدسات والا در نگذشته اند. این است. پس کسی که می خواهد در این باره صاحب قضاوتی درست باشد، باید هم تمام «الغدیر» را بخواند و هم آن کتابها را.
صاحب «الغدیر» در جلد سوم، چن تن از ملل و نحل نویسان تهمت زن دروغنویس غرض ورز را محاکمه می کند و رأی مستند خویش را درباره ی ارزش کتابهای آنان اظهار می دارد، و جامعه را از پذیرفتن نظریات آنان، پیش از عرضه بر مآخذ دیگر، پرهیز می دهد، و ایشان را بر اینهمه تهمت و افترا و خلاف نویسی مورد عتاب می سازد، سپس می نگریم که عالم فقید مصر، مفتی و مصلح مشهور، شیخ محمود شلتوت نیز، درباره ی نویسندگان ملل و نحل رأیی اظهار می دارد تندتر از رأی صاحب «الغدیر».
بدین گونه می نگریم که عالم و مصلحی شیعی (از نجف) و عالم و مصلحی سنی (از قاهره)، درباره ی مطالب مندرج در کتب ملل و نحل به یک نتیجه می رسند؛ عالم شیعی به قصد نشان دادن چهره ی راستین مذهب خویش و به خاطر ایجاد تفاهم و وحدت، و عالم سنی به قصد بیان یک مسئله ی تحقیقی در جهت درست شناساندن مذاهب اسلامی به یکدیگر، و جبران و تدارکی، در برابر کار برخی از ملل و نحل نویسان. یعنی کسانی که بنابر عللی (که چندان هم نامعلوم نیست) این مصالح را نادیده گرفته اند و به تباهگری خویش برخاسته اند.
بی مناسب نیست، اشاره کنیم به نظر یکی از محققان معاصر اهل سنت، دکتر فاروق عمر. وی معتقد است (و درست معتقد است) که درباره ی تاریخ شیعه و سیر افکار و فرهنگ و جریانهای شیعی کتابهای مفید و مناسبی تألیف نشده است، و اصولا شیعه درباره ی تاریخ مذهب خود کتاب جامع و روشنگری ننوشته است. و محققان سنی با مستشرقینی که درباره ی شیعه کتاب نوشته اند، متأسفانه، مآخذ آنان تألیفات اهل سنت بوده است. و این تألیفات و مآخذ بی طرفانه نوشته نشده است. و مدارک مهم شیعه هنوز در دست قرار نگرفته است بنابراین تاریخ تشیع تا کنون در انتظار بحث و تحقیقی است موضوعی و منظم که نه تنها به مسائل کلی بپردازد، بلکه سیر تاریخی و مذهبی و تحولات تشیع را دقیق شرح دهد.
دکتر فاروق عمر، سپس به ارزیابی کتب ملل و نحل و عقاید می پردازد و با اینکه خود اهل سنت است چنین اظهار می دارد: اغلب کتابهایی که درباره ی ملل و نحل و عقاید تألیف شده است، نوشته و تألیف علمای سنی است. هدف این تألیفات کوبیدن آراء و عقاید فرقه های مختلف اهل سنت بوده است، و اینگونه وانمود کردن که عقاید این فرقه های مخالف، دور از اسلام است!
مؤلف در آخرین صفحه ی جلد هشتم، تحت عنوان «ادب امیرالمؤمنین، ادب الشیعة، ادب الامینی» چنین می نویسد:
مولای ما امیرالمؤمنین، به حجر بن عدی و عمرو بن حمق گفت: دوست ندارم شما نفرین کن و ناسزاگوی باشید، همواره ناسزا گفتن گیرید و بیزاری طلبید. اگر به جای این نفرین و ناسزاگویی کارهای بد آنان را بشناسید، مثلا بگویید، روش آنان این است و این، و کردار آنان چنان است و چنین، هم سخنتان استوار خواهد بود و هم عذرتان پذیرفته. خوب است به جای اینکه آنان را لعن کنید و از آنان بیزاری جویید، بگویید: پروردگارا! خون ما و خون آنان را حفظ کن، میان ما و آنان آشتی ده، آنان را از گمراهی برهان، تا آن کسان که حق را نشناخته اند بشناسند و آن کسان که در پی غوایت و گمراهی رفته اند از آن دل بردارند. اگر این گونه باشد هم من این روش را بیشتر دوست دارم و هم بر شما نیکوتر است.»
چون علی (ع) چنین گفت، حجر و عمرو گفتند: یا امیرالمؤمنین! پندت را می پذیریم و به همین سان که تو می خواهی تربیت می شویم. امینی نیز همین را می گوید، بلکه این سخن همه ی شیعه است.
والحق، صاحب «الغدیر» چنین کرد: کردارها را روشن کرد. اسرار اعمال سلف را باز نمود. تاریخ را دوباره پیش چشم ما گذاشت. و به تعبیر شیخ محمد سعید دحدوح حلبی: از گذشته فیلمی تهیه کرد و به ما نشان داد، تا حقایق را نه تنها بدانیم بلکه ببینیم. و این بود روحیه و اخلاص و وسیع نگری مردی که خویشتن را فدای حقیقت بزرگ کرد.
و بدین سان می نگریم که «معمار مدینه ی الغدیر» خود یکی از بااخلاص ترین چهره های اصلاح طلب جهان اسلام بود. از این رو «الغدیر» را به عنوان کتابی اصلاحی و تفاهمی به جهان تقدیم کرد. او به اقتضای بحث علمی و رعایت واقع تاریخی، پژوهشهای خویش را با کمال حریت و قاطعیت دنبال می کرد و برای زنده نگاه داشتن شعله ی ولای علی در جانها، زبان آتشین خویش را، هیچ گاه (میان سخن) به کام نمی برد. راست و صریح و قاطع سخن می گفت و مدرک ارائه می داد. با خلوص و امانت تمام به نقد تاریخ و حدیث می پرداخت. و گاه در اثر تحریف های گمراهی آفرین فراوانی که می دید به شور می افتاد. و این هم باعث نمی شد که از واقع زمان دور ماند. بلکه بر عکس نوع محققان که چون غرق دریای کتاب و تحقیق می شوند از آنچه در اطراف آنان می نگذرد ناآگاه می مانند، از واقع جوامع اسلامی آگاه بود.