همانطوری که قرائت دو قسم است: غلط و صحیح، تنها ادیب ماهر می تواند خواندن غلط را از خواندن صحیح تشخیص بدهد. و همانطوری که درمان دو قسم است: غلط و باطل و صحیح و حق، و طبیب راستین کسی است که غلط را از صحیح جدا کند، محبت هم دو نوع است: محبت باطل و محبت حق. و اگر حبیب، معلم کتاب و حکمت باشد درس محبت می دهد و کار او این است که محبت باطل را از محبت حق، جدا کند و به شاگردانش بیاموزد که علاقه به همسر و فرزند و مال دنیا ابزار کارند، نه راه کمال. ذات اقدس اله می فرماید: «کلا ابل تحبون العاجله؛ نه چنین است بلکه دنیای زودگذر را دوست دارید» (قیامت/ 20) «و تحبون المال حبا جما؛ و مال را دوست دارید دوست داشتی بسیار.» (فجر/ 20) این محبتها در دل شما راه پیدا نکند و این نوع محبتها را به گل بزنید نه به دل. چرا که اینها ابزار کارند و اگر به دل راه پیدا کردند، دل را تصاحب می کنند.
ده بود آن، نه دل که اندر وی *** اسب و خر باشد و ضیاع و عقار
آن کسی که در دل علاقه به دام و کشاورزی را جای داده است، او دهدار است نه دلدار. بنابراین وقتی کسی با این مکتب آشنا شد، می فهمد که مال چیز خوبی است اما برای بدن خوب است، دام چیز خوبی است اما برای تن خوب است. لذا هرگز کسی خود را دهدار نمی کند بلکه دلدار و صاحبدل می شود. و آنگاه نسبت به بسیاری از محبت های راستین محرم می شود. شما کمتر دعایی را می بینید که در آن درس محبت ندهند. منتها محبت از بس نمکین و لطیف و رقیق است آن را به همه و همه جا نمی گویند، و در گوش همه نمی خوانند چون تشخیص محبت راستین، از محبت دروغین، کار انسانهای فرزانه است.
در دعای شریف کمیل وقتی گذشته و آینده تصفیه شد، و انسان خود را تطهیر کرد و طلب مغفرت و بخشایش نمود، و همه گناهان خود را بخشیده یافت، آنگاه به خدا عرض می کند: «واجعل.....قلبی بحبک متیما؛ قلبم را گرفتار و شیفته محبت گردان» این جمله «واسطة العقد» دعای کمیل است و از غرر جمله های آن دعای شریف به شمار می آید. یا هنگامی که دعای مبارک ابوحمزه ثمالی در سحرهای ماه رمضان خوانده می شود و زمینه روحی مناسب حاصل می شود، آنگاه عرضه می دارد: «اللهم املا قلبی حبا لک و خشیه منک و.... شوقا الیک؛ خدایا دلم را لبریز از محبت خودت قرار بده.» به همین جهت امام سجاد (ع) در آغاز مناجات المحبین عرض می کند: خدای کیست که لذت مناجات تو، لذت دوستی تو، لذت یاد تو را و حلاوت محبت تو را چشیده باشد و به فکر چیز دیگری باشد. «من ذا الذی ذاق حلاوه محبتک فرام منک بدلا و من ذا الذی آنس بقربک فابتغی عنک حولا»
این درس محبت، برای افراد خشن و زورمند و زورآزما، کارآمد نیست. این جا دل شکسته و تن خسته می خرند، و اگر کسی توانست، رقت قلب بیشتری تحصیل کند، سخن دوست در او بیشتر اثر می گذارد. در این مقام نمی توان گفت چون وزن مغز زن، یا حجم مغز زن کمتر است، او در راه سیر و سلوک یا در راه کمال انسانی و دیگر طرق الهی عقب افتاده تر از مرد است. راه دل اگر قوی تر از راه عقل نباشد، همتای اوست و راه دل انکسار، رقت، محبت، عاطفه، گرایش می طلبد. آن کسی که دیرتر می گرید و می گراید او در کلاس محبت، کمتر موفق می شود و آن کسی که اهل گریه است رقیق القلب تر است. و اگر کسی بتواند «عاطفه حیوانی» را از محبت انسانی جدا کند و به مرز محبت راه پیدا کند و از شر ضعف نفس برهد و ضعف نفس را اشتباها به جای رأفت ننهد، آنگاه راه برای او در کلاس محبت باز است.
مردها هم ناچارند که سرانجام درس محبت را بیش از درسهای دیگر ترویج کنند. چون خدای سبحان به ما فرمود: «قل إن کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله؛ بگو اگر دوست دارید خدا را، پس پیروی کنید مرا تا خدا شما را دوست بدارد.» (آل عمران/ 31) یعنی این پیامبر که حبیب است حلقه ارتباطی بین محب و محبوب می باشد و اگر شما پیرو حبیب الله باشید از مرحله محب خدا بودن به مرحله محبوب حق شدن می رسید. به طور طبیعی اگر محب و محبوب شدن خلق و حق برای صنف زنان بهتر از مردها میسر نباشد کمتر از آنها نیست. بنابراین همان گونه که جامعه به قهر نیازمند است، به مهر نیز محتاج است و آن طوری که جامعه، با محبت و نرمش پیشرفت می کند، می کند، با تندی و خشونت پیشرفت نمی کند. چه این که وجود مبارک رسول خدا به این وصف، موصوف بود. و موفقیتش هم در این جهت بود. «فبما رحمه من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لا نفضوا من حولک؛ پس به برکت رحمت الهی با آنان نرم خو و مهربان شدی، و اگر تندخو و سخت دل بودی قطعا از پیرامون تو پراکنده می شدند.» (آل عمران/ 159) می فرماید: اینها که اطراف تو جمعند در اثر مهربانی و رأفت و محبت توست. چون تو حبیب خدایی و پیام دوستی آوردی و درس محبت می دهی، به دور تو پروانه وار جمع شده اند.