علی (ع) را دنیا به فصاحت و بلاغت قبول دارد. من در یکی از بحث های کتاب سیری در نهج البلاغه این بحث را کرده ام که چطور الان که بیش از هزار و سیصد و پنجاه سال از زمان علی (ع) و خطابه هایش گذشته و در هر زمان ادبا، فصحا و نویسندگان و خطبای درجه اول عرب زبان با ذوق های مختلف آمده و رفته اند، ولی کلام علی (ع) عظمت خود را حفظ کرده است.
علی (ع) اولین آیه قرآن یعنی «اقرأ باسم ربک الذی خلق» را در سن ده یا یازده سالگی قبل از آنکه ذهنش به افکار دیگری نقش بندد، شنیده و از استعداد به حد وفور بهره مند بوده و مرتبا با قرآن مأنوس بوده است، اگر کسی می توانست مانند قرآن حرف بزند از همه شایسته تر علی (ع) بود ولی در عین حال، این نهج البلاغه است که ما وقتی آن را در کنار قرآن قرار می دهیم، به روشنی احساس می کنیم که دو سبک است.
خودم به یاد دارم که در اواخر ایام طلبگی خویش که هم با قرآن آشنا شده بودم و هم با نهج البلاغه، در یک لحظه به طور ناگهانی این نکته برایم کشف شد. نهج البلاغه را مطالعه کردم، یکی از خطبه ها آن است که بسیار تشبیه و تمثیل در آن به کار رفته و جدا از آن نوع فصاحت و بلاغت هایی که بشر به کار می برد، بسیار فصیح و بلیغ است.
این خطبه سراسر موعظه و یادآوری مرگ و عالم آخرت است و واقعا خطبه تکان دهنده ای است می فرماید: «دار بالبلاء محفوفة و بالغدر معروفة، لاتدوم احوالها و لایسلم نزالها، احوال مختلفه و تارات متصرفه الغیش فیها مذموم و الامان منها معدوم و انما اهلها فیها اغراض مستهدفه ترمیهم بسهامها.....» (نهج البلاغه، خطبه 226) تا آنجا که یک مرتبه یک آیه قرآن می خواند که: «هنالک تبلوا کل نفس ما اسلفت و ردوا الی الله مولاهم الحق و ضل عنهم ما کانوا یفترون» (یونس/ 30)
با وجود آنکه سخن علی (ع) آن همه اوج دارد و موج دارد در عین حال وقتی این آیه قرآن در وسط می آید گویی آب روی حرف های قبل ریخته می شود و چنان می نماید که در یک فضای تاریکی ستاره ای پدید آید!!
اصلا سبک، سبک دیگری است و انسان نمی تواند آنچه احساس می کند بیان نماید در این آیه چنان قیامت تجسم یافته که کاملا روشن می گردد که چگونه انسان به مولای حق خودش در مقابل این همه مولاهای باطل بازگردانده می شود.