سراحمد خان هندی گفته است که ذوالقرنین، کورش که یکی از پادشاهان هخامنشی بوده و تاریخش از 560 سال قبل از میلاد تا 539 سال قبل از میلاد است می باشد. و اوست که تأسیس امپراطوری ایرانی نموده و بین مملکت فارس و ماد را جمع کرد؛ و بابل را به تصرف در آورد. و یهود را اجازه داد تا از بابل به اورشلیم بازگشت کنند، و در بنای هیکل یهود مساعدت کرد. و مصر و یونان را تسخیر نمود؛ و تا مغرب پیش تاخت و سپس بسوی مشرق سیر نمود تا به آخرین نقاط معموره رسید.
نظریه ابوالکلام آزاد درباره ذوالقرنین
و این مدعی را محقق خبیر باحث أبوالکلام آزاد پذیرفته و برای تبیین و توضیح آن نهایت کوشش را به عمل آورده است: اولا اوصافی که در قرآن مجید دربارة ذوالقرنین بیان فرموده همه بر این ملک عظیم منطبق است، از ایمان به خدا و به توحید، و عدالت در بین رعیت و با رأفت و رفق و احسان با آنان رفتار کردن، و با اهل ظلم و ستم به مجازات و سیاست رفتار کردن. و خداوند سر رشته همه امور را بدو سپرده، و او جامع بین کمالات دین و عقل و فضائل اخلاق، و بین عده و قوه و شوکت و ثروت و مطاوعه مردم و پذیرش اسباب و امور بوده است. و او یکبار همانطور که قرآن بیان کرده است به سمت مغرب حرکت کرد تا بر لیدیا و حوالای آن استیلا یافت. و برای بار دوم به سمت مشرق رفت و تا به مطلع الشمس رسید و در آنجا گروهی از مردم وحشی و بیابانی را یافت که در صحراها و بیابان ها زیست میکردند، و پس از آن به بنای سد همت گماشت. و این سد همانطور که شواهد گواه است سدی است که در تنگه داریال بین کوههای قفقاز در نزدیک شهر تفلیس بنا شده است. اما ایمانش به خدا و روز قیامت، در کتب عهد عتیق مثل کتاب عزرا (إصحاح 1) و کتاب دانیال (إصحاح 6) و کتاب أشعیاء (إصحاح 44 و 45) آمده است. و با قطع نظر از وحی الهی، یهود با همان عصبیت مذهبی که دارند، مرد مشرک مجوسی و یا وثنی را نمی ستایند؛ و اگر کورش چنین مردی بود، او را مسیح خدا و مهدی مؤید و راعی پروردگار نمی گفتند. علاوه بر اینها، نقش ها و نوشتجاتی که از زمان داریوش به خط میخی کشف شده است و بین کورش و داریوش به قدر هشت سال فاصله بوده است دلالت دارد بر آنکه کورش مشرک نبوده است؛ و معنی ندارد که بگوئیم در این زمان کوتاه عقیده درباره کورش تغییر کرده و بعدا او را به عنوان مردی مؤمن و موحد ستوده اند.
و اما فضائل نفسانیه او: کافی است که به أخبار و سیره او رجوع شود که چگونه با طاغیان و جبابره که بر او خروج کرده بودند یا او با آنها محاربه نمود مانند پادشاهان ماد و لیدیا و بابل و مصر و طاغیان بیابان در اطراف بکتریا که بلخ است جنگید؛ و چون بر قومی غلبه می یافت از مجرمین آنها می گذشت و عفو می نمود و کریم آنان را اکرام می کرد و بر ضعیفشان رحمت می آورد و مفسد و خائن را سیاست می نمود.
کتب عهد قدیم از او تجلیل می کند، و طائفه یهود او را با شدیدترین درجات احترام محترم می دارند؛ چون آنها را از اسارت بابل که توسط بخت نصر (بنوکد نضر) انجام گرفته بود و معبدشان را خراب کرده بود آزاد ساخت و به شهرهای خودشان عودت داد، و اموال بسیاری برای تجدید بنای هیکل به آنها داد، و نفائس غارت شده هیکل را که در خزائن شاهان بابل بود به آنها رد کرد. و این نیز شاهدی است بر آنکه ذوالقرنین همان کورش است. چون سؤال از ذوالقرنین در قرآن کریم همانطور که در روایات آمده است به تلقین یهود بوده است؛ و قرن در لغت عبری و عربی به یک معنی آمده است.
و مورخین یونان قدیم مثل هردوت و غیره با آنکه دشمن ایران و پادشاهان ایران هستند او را به مروت و فتوت و سماحت و کرم و صفح و قلت حرص و رحمت و رأفت یاد کرده و وی را ثناء و تمجید نموده اند.