خداگرائی و خداپرستی به صورت یک فطرت در درون جان همه انسانها قرار دارد. نه تنها در آیات قرآن که در احادیث اسلامی نیز درباره فطری بودن معرفة الله و توحید بحثهای قابل ملاحظه ای وارد شده است که در بعضی تأکید بر فطرت توحیدی و در بعضی تحت عنوان معرفت و در بعضی دیگر فطرت اسلامی و بالاخره در بعضی نیز به عنوان ولایت آمده است.
در حدیث معتبری که محدث بزرگوار کلینی در اصول کافی آورده از هشام بن سالم چنین نقل میکند که می گوید: از امام صادق (ع) پرسیدم: منظور از «فطرة الله التی فطر الناس علیها؛ با همان سرشتى كه خدا مردم را بر آن سرشته است» (روم/ 30) چیست؟ فرمود: "منظور، توحید است". و نیز در همان کتاب کافی از یکی دیگر از یاران امام صادق (ع) نقل شده که وقتی از امام، تفسیر آیه را مطالبه کرد، امام فرمود: «هی الاسلام.»
در حدیث مشابهی از امام باقر (ع) می خوانیم که در پاسخ زراره یکی از یاران دانشمندش که از تفسیر آیه سؤال کرده بود، فرمود: «فطرهم علی المعرفة به؛ خداوند سرشت آنها را بر معرفت و شناخت خود قرار داد». حدیث معروف «کل مولود یولد علی الفطرة حتی لیکون ابواه هما اللذان یهودانه و ینصرانه» که از پیامبر اکرم (ص) نقل شده نیز نشان می دهد که هر نوزادی بر فطرت اسلام و دین خالی از شرک متولد می شود و رنگهائی همچون یهودیت و نصرانیت انحرافی از طریق پدر و مادر به آنها القا می شود.
و بالاخره در حدیثی که آن نیز در اصول کافی از امام صادق (ع) نقل شده است در تفسیر همین آیه می خوانیم: «قال هی الولایة؛ فرمود منظور فطرت ولایت و پذیرش رهبری اولیای الهی است.» در خطبه اول نهج البلاغه نیز از امام علی (ع) در عبارتی کوتاه و پر معنی چنین آمده است: «فبعث فیهم رسله و واتر الیهم انبیائه لیستادوهم میثاق فطرته و یذکروهم منسی نعمته و یحتجوا علیهم بالتبلیغ و یثیروا لهم دفائن العقول؛ خداوند رسولان خود را به سوی انسانها فرستاد و انبیای خود را یکی پس از دیگری مأموریت داد تا وفای به پیمان فطرت را از آنها مطالبه کنند، و نعمتهای فراموش شده الهی را به آنها یادآور شوند، از طریق تبلیغ بر آنان اتمام حجت نمایند، و گنجینه های اندیشه ها را برای آنها فاش سازند!»
طبق روایات فوق، نه تنها معرفة الله، که مجموع اسلام به صورت فشرده در درون سرشت انسانی نهاده شده، از توحید گرفته تا رهبری پیشوایان الهی و جانشینان راستین پیامبر و حتی فروع احکام. بنابراین طبق تعبیری که در نهج البلاغه آمده بود، کار پیامبران شکوفا ساختن فطرتها، و به یادآوردن نعمتهای فراموش شده الهی، از جمله سرشت توحیدی، و استخراج گنجهای معرفت است که در درون جان و اندیشه انسانها نهفته و مستور می باشد.