آیت الله شیخ مرتضی طالقانی حکیم، فقیه شیعه معاصر، پدرش مولی آقا جان طالقانی بود. سال 1274 ق در روستای دیزان، طالقان به دنیا آمد و تا 40 سالگی در همان جا زندگی کرد و به شبانی مشغول بود. او بعد از چهل سالگی تازه تحصیلات عالیه را شروع کرد. در مورد چگونگی شروع تحصیلاتش استاد علامه محمد تقی جعفری به نقل از خود مرحوم طالقانی می گوید: تا چهل سالگی چوپانی می کردم، روزی به کوه های اطراف رفته بودم، ناگهان صدای جان بخش قرآن را شنیدم که شخصی آن را تلاوت می کرد. با خود گفتم: خدایا مبادا که مرتضی طالقانی از دنیا برود و نفهمد که در نامه ای که برای او، فرستاده ای چه بوده است. به روستا برگشتم، گوسفندان را به صاحبانش برگرداندم و راهی تهران شدم. مدتی کوتاه در تهران ماندم و بعد به اصفهان رفتم. شیخ مرتضی خواندن و نوشتن و قرائت قرآن را در مدرسه شیخ محرم یاد گرفت. سپس صرف و نحو را نزد میرزا مسیح طالقانی و بعد فلسفه را در محضر آقا محمدرضا قمشه ای و میرزا ابوالحسن جلوه در تهران آموخت. او سپس به اصفهان رفت و در آنجا علوم عقلیه را نزد جهانگیر خان قشقایی و آخوند ملامحمد کاشانی فرا گرفت. شیخ روشن ضمیر و دارای ملکات فاضله نفسانی و کمالات باطنی بود. سال 1317 ق یعنی در سن 43 سالگی به نجف رفت و در مدرسه خلیلی به محضر آخوند خراسانی، آخوند سید محمدکاظم یزدی، میرزا محمدتقی شیرازی و سایر علمای آن حوزه کسب علم کرد. بعد از تاسیس مدرسه سید یزدی، به آنجا رفت و همانجا تا پایان عمر بود و تمام اوقات و عمر شریفش را به تدریس و تعلیم طلاب گذراند. هر طلبه هر درسی که می خواست برای او می گفت. جامع المقدمات، مغنی، مطول، مکاسب شیخ، اشعار و خلاصه همه چیز را تعلیم می داد و قاعده اش این بود که طلاب می خواندند و او شرح می داد و معنی می کرد. شیخ مرتضی در عرفان، اهل کشف و شهود و عده ای قائل به کرامات او هستند و در فلسفه از شارحان حکمت متعالیه و پیرو مکتب ملاصدرا است. به دلیل اینکه شیخ بیشتر عمرش را در نجف گذراند اکثرا به «شیخ مرتضی طالقانی نجفی» مشهور است. او در سال 1363 هـ. ق، در سن 89 سالگی دار فانی را وادع گفت.
برخی شاگردان:
در محضر او بسیاری کسب علم و معرفت کردند از جمله: آیت الله مرعشی نجفی، آقا شیخ حبیب الله ذوالفنون عراقی، استاد محمد تقی علامه جعفری، استاد محمدرضا مظفر و آیت الله سید محمد حسین بروجردی و سرتیپ عبدالرزاق خان مهندس بخایری.
رحلت
نقل است که شیخ مرتضی در شب رحلتش همه طلاب را در حجره خود جمع کرد و از شب تا به صبح خوش و خرم بود و با همه مزاح می کرد. هر چه طلاب مدرسه می خواستند بروند به حجره های خود، او می گفت: یک شب است، غنیمت است و هیچکدام از آنها خبر از مرگش نداشتند. هنگام طلوع فجر صادق (سحر)، شیخ بر بام مدرسه رفت و اذان گفت و پائین آمد و به حجره خود رفت. هنوز آفتاب طلوع نکرده بود که طلاب دیدند شیخ در حجره رو به قبله خوابیده و پارچه ای به روی خود کشیده و جان به جان آفرین تسلیم کرده است. خادم مدرسه سید بعدا گفت که شیخ عصر دیروز در صحن مدرسه مرا دید و به من گفت تو امشب می خوابی و صبح بیدار می شوی و وقتی که کنار حوض می آیی که وضو بگیری می گویند شیخ مرتضی مرده است. خادم می گوید من اصلا موضوع را نفهمیدم و آن را یک کلام ساده و شوخی تلقی کردم. صبح که از خواب برخاستم و درکنار حوض مشغول وضو گرفتن بودم دیدم که طلاب می گویند شیخ مرتضی مرده است.
آثار:
1- تذکرة الحکماء که در حقیقت شبیه اخبار الحکما....
2- حواشی بر مصادرات تحریر اقلیدس
3- حاشیه الکافی
4- حاشیه کفایة الاصول
5- حاشیه المطول
6- حاشیه للمکاسب الانصاری
7- صناعه الات الرصد
8- شرح جبر خلاصه
9- مدخل الزیج النفس فی نظر فیلسوف شیرازی
10- ترجمه مبادی فلاسفه و ده ها اثر دیگر.