مکه مقدس ترین شهر اسلامی است. کعبه و مسجد الحرام در این شهر قرار دارد و زادگاه حضرت محمد (ص) و حضرت علی (ع) و بسیاری از بزرگان صدر اسلام و نیز محل بعثت پیامبر اسلام (ص) بوده است. این شهر معروف و قدیمی در حجاز در کشور عربستان سعودی و نزدیک دریای سرخ (بحر احمر) قرار دارد و به وسیله بندر جده به دریا مرتبط است. مکه، با بیش از 400 هزار جمعیت، بزرگترین شهر عربستان سعودی به شمار می آید.
این شهر علاوه بر مکه دارای نام هایی همچون «بکه»، «ام القری» و «بلدالحرام» نیز بوده است که در قرآن مجید به تمامی این اسامی اشاره شده است. شهر مکه از روز آغاز آفرینش محترم بوده است. خداوند این شهر را به دعا و درخواست حضرت ابراهیم (ع) «بلد امن» (سرزمین امن) قرار داد و هر گونه قتل و کشتار و شکار را در آن حرام و ممنوع فرمود.
این سنت الهی در دوران های مختلف محفوظ ماند، حتی در عصر جاهلیت که قتل و کشتار رواج فراوان داشت، حرمت این شهر حفظ می شد، و حتی اگر کسی قاتل پدر خویش را نیز در حرم مکه می دید با او گلاویز نمی شد. با این حال، حرمت این شهر در دوران خلافت یزید بن معاویه و یک بار نیز در قتل عام حجاج در دهه 60 شمسی شکسته شد. از جمله موضوعات مربوط به مکه و حج، که هم از نظر فقهی دانستنی، و هم از نظر تاریخی و جغرافیایی جالب است، حرم و حدود و مرزهای آن است. حریم مقدس خاصی که از شش طرف، مکه را احاطه کرده، «حرم» و بیرون آن «حل» نامیده می شود. آنچه در زیر می خوانید ترجمه بخشی از کتاب «شفاءالغرام باخبار البلد الحرام» تألیف تقی الدین محمد بن احمد بن علی الفأسی المکی المالکی (775 ـ 832 هـ) است که حرم را از جهات گوناگون مورد بررسی قرار داده است:
آغاز پیدایش حرم
حرم مکه عبارت است از محدوده خاص اطراف مکه که آن را احاطه کرده و خداوند به احترام مکه، حکم حرم را نیز با حکم آن یکسان قرار داده است. «ماوردی»، «ابن خلیل» و «نووی» به این معنا اشاره کرده اند. درباره علت حرمت و قداست حرم مکه، اختلاف نظر وجود دارد: برخی گفته اند: هنگامی که آدم (ع) به زمین فرود آمد، از وسوسه شیطان بیمناک بود، از این رو از شر شیطان به خدا پناه برد، خداوند فرشتگانی را فرستاد که مکه را از هر طرف احاطه کردند و در محل نصب علائم حرم قرار گرفتند تا از آدم (ع) حراست کنند. از این جهت محدوده بین او و بین محل توقف فرشتگان، حرم شد.
برخی دیگر گفته اند: هنگامی که ابراهیم خلیل (ع) در اثنای ساختن کعبه، حجرالأسود را در آن قرار داد، نوری از حجرالأسود درخشید که شرق و غرب و چپ و راست را روشن ساخت، از این جهت خداوند تا آنجا را که نور حجرالأسود تابیده بود، حرم قرار داد.
جهت سومی نیز گفته شده است: هنگامی که خداوند به آسمان ها و زمین فرمود: «به وجود آیید (و شکل بگیرید) خواه از روی طاعت و خواه اکراه!، آنها گفتند: ما از روی طاعت می آییم (و شکل می گیریم)، این دستور خداوند را در زمین فقط منطقه حرم اجابت کرد، از این جهت خداوند آن را حرم و سرزمین مقدس قرار داد. این وجه را «سهیلی» ذکر کرده است. «ازرقی» شواهدی در تأیید وجه اول و دوم نقل کرده است. وجوه دیگری نیز در این زمینه مطرح شده است.
علائم و نشانه های حرم
حرم، علائم و نشانه های روشن و مشخص دارد که در هر طرف نصب شده و مرز بین حرم و آن سوی حرم را مشخص می سازد. فقط در سمت «حده» سر راه «جده» و نیز در سمت «جعرانه» علامت نصب نشده است. نخستین کسی که این علامت ها را نصب کرد، حضرت ابراهیم (ع) بود که به راهنمایی جبرئیل انجام داد. بنا به نقل دیگر، نخستین بار اسماعیل، پس از پدرش، آنها را نصب کرد و پس از او «قصی» این کار را انجام داد. بنا به نقل «فاکهی» و دیگران این معنا از ابن عباس روایت شده است.
به گفته «زبیر بن بکار» نخستین بار «عدنان بن أد» این علامت ها را نصب کرد، زیرا می ترسید حدود حرم از بین برود و پس از او هنگامی که هنوز پیامبر اسلام (ص) از مکه به مدینه هجرت نکرده بود، قریش آنها را نصب کردند و سپس پیامبر اسلام (ص) در سال فتح مکه، و پس از آن حضرت، به ترتیب: عمر بن خطاب، عثمان بن عفان، معاویه، عبدالملک بن مروان و مهدی عباسی اقدام به این کار کردند و سپس راضی (بالله) عباسی دستور داد در سال 325 هجری دو پایه و ستون را که در تنعیم هست، به عنوان علامت ساختند و نام وی بر آن دو نوشته شده است. پس از آن به دستور مظفر حاکم إربل در سال 626 هـ و به دستور ملک مظفر، حاکم یمن، در سال 683 هـ دو ستون و علامت حرم را در سمت عرفه بپا داشتند.
ازرقی، نه روایت نصب علامت حرم، توسط حضرت اسماعیل، عدنان، و مهدی عباسی را ذکر کرده و نه تاریخ دستور عمر درباره نصب علامت را، ولی به روایت «ابن اثیر»، عمر در سال 17 هجری درباره نصب علامت به عثمان دستور داد، عثمان نیز در سال 26 هجری (زمان خلافتش) در این زمینه دستور صادر کرد.
«ازرقی» گفته است: علامت های حرم، در اطراف مکه… (همه) بر فراز بلندی و گردنه قرار دارند؛ این طرف گردنه، «حرم» و آن طرف «حل» است. او در جای دیگر، علامت های حرم را چنین معرفی می کند: همه وادی های حرم به سوی حل سرازیر است ولی هیچ وادی ای از حل، به سوی حرم سرازیر نیست، جز وادی تنعیم در کنار خانه های «نفار». از سخن فاکهی چنین استفاده می شود که سیل حل از چند نقطه به سمت حرم سرازیر می گردد؛ زیرا می گوید: «بیان وادی هایی که از حل به حرم سرازیر می گردد» و آنگاه آنها را معرفی می کند.
حدود حرم و نام های آنها
ازرقی حدود حرم را در شش سمت مکه معرفی کرده است. دیگران نیز آنها را ذکر کرده اند ولی از یک طرف سخنان آنها با گفته ازرقی فرق دارد و از طرف دیگر، بعضی از حدود را نیز ناگفته گذاشته اند. بطور خلاصه، آنچه در مورد حدود حرم در میان مردم دیده ام، نشان می دهد که همه حدود حرم مورد اختلاف است، چنانکه خواهیم گفت.
مرز حرم از سمت طائف
در مورد مرز حرم از سمت طائف بر سر راه عرفه از مسیر پستی «نمره» چهار قول وجود دارد:
1ـ در فاصله حدود هیجده مایلی است چناکه قاضی ابوالولید باجی گفته است.
2ـ بنا به گفته ازرقی و فاکهی و ابوالقاسم عبیدالله بن عبدالله بن خرداذبه خراسانی در کتاب «المسالک و الممالک» و محب الدین طبری به نقل از ازرقی و سلیمان بن خلیل، در فاصله یازده مایلی قرار دارد. ولی سلیمان این نظریه را با تردید عنوان کرده است.
3ـ در فاصله نه مایلی است، بنا به گفته شیخ ابو محمد عبدالله بن ابی زید قیروانی در کتاب «النوادر» و سلیمان بن خلیل که در آغاز بحث خود مطرح کرده است.
محب الدین طبری نیز این نظریه را پس از نقل نظریه ازرقی، بیان کرده است.
4ـ بنابر آنچه «ماوردی» در کتاب «الأحکام السلطانیه» و شیخ ابواسحاق شیرازی در کتاب «مهذب» و نووی در کتاب «ایضاح» و «تهذیب الأسماء و اللغات» گفته اند، در فاصله هفت مایلی قرار دارد. چنانکه خواهیم گفت، در تمام این اقوال، اشکالات مهمی به نظر می رسد.
نووی در تهذیب گفته است: «ازرقی در مورد مرز حرم از سمت طائف، نظریه خلاف مشهور را برگزیده و از این نظر منفرد است؛ زیرا بنابر مشهور، حد حرم در این قسمت در شش مایلی است» البته ازرقی در ادعای موافقت ابن خرداذبه باوی، تنها نیست بلکه از علمای پیش از ازرقی و معاصر او، کسی غیر از ماوردی و ابواسحاق شیرازی با نظر او مخالف نیست. بدیهی است که اگر بود، نقل می شد؛ چنانکه مخالفت آن دو نقل شده است. در مخالفت با نظر ازرقی، نووی و سایر متأخرین از ماوردی و شیرازی پیروی کرده اند. نظر ازرقی (فاصله یازده مایلی) را، نه سلیمان بن خلیل ذکر کرده و نه محب الدین طبری، و این نشان می دهد که این قول را قبول نداشته اند به دلیل این که در بحث حدود حرم، قول ابن ابی زید (نه مایلی) و قول دیگران را نقل کرده اند، در حالی که جا داشت قول ازرقی را نیز به جهت این که او هم مثل آن دو نفر شافعی است، ذکر کنند. این احتمال که ممکن است سلیمان بن خلیل و محب الدین طبری اطلاعی از نظریه ازرقی نداشته اند، پذیرفته نیست؛ زیرا این نظریه بسیار معروف و مشهور است، خداوند به واقعیت امر داناتر است.
مرز حرم از سمت عراق
در مورد مرز حرم از سمت عراق، چهار قول وجود دارد:
1ـ بنا به نقل ازرقی در فاصله هفت مایلی است.
2ـ به گفته ابن ابی زید مالکی، در کتاب «النوادر» در هشت مایلی است.
3ـ سلیمان بن خلیل بر این عقیده است که در فاصله ده مایلی است.
4ـ بنا به گفته ابوالقاسم بن خرداذبه، در شش مایلی است.
ازرقی گفته است: حد حرم در سمت عراق در «ثنیة الحل» یعنی گردنه و بلندی حل است که در محلی بنام «مقطع» واقع است. از نظر ازرقی علت نامگذاری آن به «مقطع» آن است که در زمان «عبدالله بن زبیر» سنگ های آن را برای ساختن کعبه کنده و بریدند، از این رو مقطع یعنی بریده شده و کنده شده نامیده شد. برخی گفته اند: علت این نامگذاری این است که در زمان جاهلیت وقتی اهل مکه به سفر می رفتند، از پوست های درختان حرم، بریده و از گردن شترشان آویزان می کردند و اگر پیاده بودند آن را به گردن خود می آویختند به همین خاطر هر جا می رفتند در امنیت بودند و مردم به احترام حرم می گفتند: «اینها مهمانان خدا هستند.» وقتی که از سفر برمی گشتند و به این محل می رسیدند، پوست ها را می بریدند و از گردن شتر یا خودشان جدا می کردند، بدین جهت این محل، «مقطع» نامیده شده.
مرز حرم از سمت جعرانه
ضبط درست جعرانه، به کسر جیم و سکون عین و تخفیف راء است. توضیح بیشتر در این زمینه را خواهیم آورد. به گفته ازرقی فاصله این مرز نه مایل و کمی بیشتر، و به گفته ابن خلیل دوازده مایل است. ابن خلیل این قول را پس از بیان قول قبلیش، با تردید نقل کرده است. ازرقی می گوید: «مرز حرم در سمت جعرانه، در شعب (دره) آل عبدالله بن خالد بن اسید واقع شده است» «عبدالله بن خالد بن اسید» که این شعب به او منسوب است، برادرزاده «عتاب بن اسید بن ابی العاص» اموی قرشی، امیر مکه می باشد; وی به خاطر حکمرانی در مکه و مناطق دیگر، از شهرت و معروفیت برخوردار بوده است. در محله بالای مکه، قبرستانی منسوب به وی هست که عبدالله ابن عمر در آنجا مدفون است، خداوند به واقعیت امر داناتر است. سلیمان بن خلیل، عبدالله بن خالد را که این دره به وی منسوب است ـ «خالد بن اسید خزاعی» معرفی کرده و «ابن جماعه» نظر دیگری داده و در توضیح حد حرم در این سمت، گفته است: «حد حرم از طریق جعرانه در شعب آل عبدالله قسری...
این نظر که این دره به عبدالله بن خالد بن اسید منسوب است، به واقعیت نزدیکتر می باشد؛ زیرا غالبا در این گونه موارد اماکن و چیزهای دیگر را به اشخاص مشهور نسبت می دهند. در حالی که نه خالد بن اسید خزاعی که ابن خلیل از او نام برده مثل عبدالله بن خالد بن اسید معروف و مشهور است و نه آل عبدالله قسری که ابن جماعت از او یاد کرده.
در هر حال مرز حرم در این سمت اکنون مشخص نیست. به گمان شخصی از بادیه نشینان اطراف مکه این مرز، در نیمه راه جعرانه قرار گرفته است. وقتی که از وی سؤال شد این موضوع را از کجا می گوید؟ گفت: محلی که بنام حد حرم از سمت جعرانه مشهور است یعنی همانجا که وی می گفت ـ در محاذات نشانه های حرم در سمت نخله؛ یعنی عراق قرار گرفته است (و این قرینه است بر این که محل یاد شده، حد حرم از سمت جعرانه است).
مرز حرم از سمت تنعیم
درباره مرز حرم از سمت تنعیم نیز چهار قول است:
1ـ بنا به گفته ازرقی 26، ابن خرداذبه 27، ماوردی 28 و نووی، مؤلف «مهذب» در فاصله سه مایلی است.
2ـ در فاصله حدود چهار مایلی است، این قول را ابن ابی زید در کتاب «النوادر» از گروهی از علمای مالکی نقل کرده است.
3ـ به گفته فاکهی در فاصله چهار مایلی است.
4ـ بنا به نقل ابوالولید باجی، در فاصله پنج مایلی است. وی در این باره می نویسد: «من در مکه اقامت کردم و از اکثر مردم شنیدم که تنعیم در پنج مایلی است و در مدت اقامتم اختلاف نظری در این باره نشنیدم. اگر بین تنعیم و مکه چهار مایل باشد باید بین مکه و حدیبیه حدود پانزده مایل باشد؛ زیرا فاصله آن بیش از سه برابر فاصله تنعیم است.»
این قول و نیز قول فاکهی و قول ابن ابی زید مورد تردید و اشکال است چنانکه بیان خواهیم کرد. از سخنان ابن ابی زید استفاده می شود که حد حرم در این سمت در انتهای تنعیم است زیرا وی می گوید: «بی هیچ گفتگویی از طرف هیچ یک از علمای ما، حد حرم از سمت مدینه حدود چهار مایل است که تا انتهای تنعیم می باشد» در حالی که نظر ازرقی برخلاف این است؛ وی می گوید: حد حرم از راه مدینه نزدیک تنعیم، کنار خانه های «نفار» در فاصله سه مایلی است، سخنان «محب الدین طبری» در کتاب «شرح التنبیه» مؤید نظر ازرقی است؛ وی می نویسد: «تنعیم اندکی پیش از حل قرار دارد، و هر کس گفته است: تنعیم وصل به حل است، در واقع نقطه ای را که نزدیک حل است، مجازا حل نامیده است».
اگر کسی که تنعیم را وصل به حل نامیده، در این توضیح و تأویل، مرتکب مجاز شده آیا کسی که انتهای تنعیم را آغاز حل، از سمت مدینه معرفی کرده، (چنانکه لازمه سخن ابن ابی زید همین است) مجاز گویی نکرده!؟، خدا به واقعیت امر داناتر است.
مرز حرم از سمت جده
درباره مرز حرم از سمت جده دو قول هست:
1ـ بنا به گفته ازرقی و ابن ابی زید، در فاصله ده مایلی است.
2ـ در حدود هیجده مایلی است. بنابه نقل ابن ابی زید در کتاب «النوادر»، این قول را «باجی» در بحث مربوط به فاصله بین مکه، حدیبیه و نیز در بحث انتهای حرم در سمت جده، اظهار کرده است.
ازرقی می گوید: «انتهای حد حرم در این سمت «منقطع الأعشاش» است. «اعشاش» جمع «عش» می باشد که بخشی از آن جزء «حل» و بخشی دیگر جزء «حرم» است. به گفته شافعی و ابن القصار، «حدیبیه» نیز چنین است.
ماوردی می گوید: «منقطع الأعشاش» جزء حل است ولی به نظر مالک: جزء حرم محسوب می شود. در هر صورت امروزه محل آن دو (منقطع الأعشاش و حدیبیه) مشخص نیست. گفته می شود: حدیبیه همان چاهی است که امروزه سر راه جده بنام چاه «شمیبی» معروف است، خدا به واقعیت امر داناتر است.
مرز حرم از سمت یمن
در مورد مرز حرم از سمت یمن دو نظر وجود دارد:
1ـ بنا به گفته ازرقی و ابن ابی زید و سلیمان بن خلیل، مرز حرم در فاصله هفت (سبعه) مایلی است.
2ـ در فاصله شش (سته) مایلی است. این قول را در سه نسخه از کتاب «القری» به خط «محب الدین طبری» دیده ام ولی می ترسم اشتباه باشد نه لغزش قلم (در عربی «سبعه» و «سته» شباهت زیادی با هم دارند) زیرا در کتاب «القری»، این مطلب را پس از نقل قول ازرقی و ابن ابی زید ذکر کرده است، خدا به واقعیت امر داناتر است. محل مرز و نصب علامت حرم در این سمت به گفته ازرقی «اضاة لبن» در بلندی لبن است که امروز بنام «اضاة ابن عقش» معروف است و در آن علامتی به عنوان مرز حرم برپا است. «اضاة» بر وزن «فتاة» به معنای مرداب و محل جمع شدن آب، و «لبن» به کسر «لام» و سکون «باء» است، چنانکه حازمی گفته است. ولی سلیمان بن خلیل آن را به صورت «لبن»؛ یعنی با فتح «لام» و «باء» ضبط کرده است، چنانکه در موارد متعددی از مناسک وی، به خط خود او دیده ام. خدا به واقعیت امر داناتر است. این بود آنچه در مورد حدود حرم در میان مردم دیده ام، ولی در این باره مطلبی از برخی از علمای حنفی دیدم که جدا بعید است: قاضی شمس الدین سروجی حنفی در مناسک خود از ابوجعفر هندانی نقل کرده که وی گفته است: «فاصله حد حرم از سمت شرق، شش مایل، از سمت دوم دوازده مایل، از سمت سوم سیزده مایل و از سمت چهارم بیست و چهار مایل است» مؤلف کتاب «المحیط» گفته است این سخن درست نیست، زیرا فاصله حد حرم در سمت شرق که همان تنعیم است، سه مایل از مکه است نه شش مایل.
واقع را خدا می داند ولی ظاهرا مقصود گوینده این سخن، از حد شرقی، سمت عراق، از حد دوم، سمت تنعیم، از حد سوم، سمت یمن و از حد چهارم جده است. به این علت گفتیم این مطلب بسیار بعید است که فاصله سمت مشرق را کم و فاصله سه طرف دیگر را بسیار زیاد گفته است. در بحث تعیین حدود حرم، به این علت از این قول یاد نکردم با آنکه اقوال مختلف را آوردم که گوینده آن سمت و جهت حرم را با اسم آنها مشخص نکرده است (و فقط به ذکر سمت شرقی و دوم و سوم و... اکتفا کرده است). در تعیین حدود حرم در اطراف مکه به آنچه مردم گفته اند و اکنون معروف است، تکیه کردم که عبارت بود از: سمت طائف از طریق عرفه (و از مسیر پستی نمره) از راه عراق، از راه تنعیم و از طریق یمن.
فاصله هایی که گفتیم بر اساس ذراع است که در تعیین مقدار و تعداد مایل در مسافت قصر (مسافت شرعی که نماز مسافر در آن قصر می گردد) معتبر است. و مقصود از ذراع، ذراع دست است چنانکه محب الدین طبری در شرح کتاب «التنبیه» گفته و افزوده است که «مقدار ذراع بیست و چهار انگشت و هر انگشت مساوی با شش حبه جو است که به هم چسبیده باشد.»
این معنا را با خط خود وی دیده ام. نووی نیز در کتاب «تحریر التنبیه» به آن اشاره کرده ولی در تعیین مقدار انگشت، دچار اشتباه شده و گفته است: هر انگشت، مساوی با سه حبه جو است. مقدار ذراع که گفته شد مساوی با هفت هشتم ذراع پارچه فروشی است که امروز در مصر و مکه معمول است. گروهی از علمای ما آن را در حضور من با دست اندازه گیری کردند و سپس با حبه جو که کوبیده و صاف شده، حساب کردند و مطابق نظر محب الدین طبری و موافقان او درآمد (هر ذراع بیست و چهار انگشت، و هر انگشت شش حبه جو).
جغرافیا مکه تاریخ اسلام کشورهای اسلامی علوم طبیعی تمدن اسلامی