در ابتدای سخن و قبل از بیان اهمیت موضوع، اشاره به این نکته ضروریست که علاوه بر مشخص بودن اصحاب نزدیک پیامبر اکرم (ص)، در روایاتی (از منابع سنی) صراحتا از برخی اصحاب، با عنوان دوستان پیامبر (ص) نام برده شده است: «رفقای رسول خدا (ص) دوازده نفرند؛ ابوبکر، عمر، علی (ع)، حمزه، جعفر، ابوذر، مقداد، سلمان، خدیجه، ابن مسعود، عمار یاسر، بلال بن ریاح.» همچنین در تأکید بر علو شخصیتی برخی از آنان آمده است که: ترمذی ما را حدیث کرد که رسول خدا فرمود: «پروردگار مرا به دوست داشتن چهار تن امر کرده است، علی (ع) یکی از آنهاست و ابوذر و مقداد و سلمان را هم؛ و خبر داده که خود نیز آنها را دوست دارد.»
جالب توجه است که پس از رحلت پیامبر اکرم (ص)، از بین این اصحاب، دو نفر از آنان در پی خلافت راهی را بر میگزینند که بقیه مخالف بوده، و از امام علی (ع) حمایت می نمایند لذا علاوه بر اینکه اینان از اصحاب بزرگ پیامبر (ص) بوده و در کنار حضرتش زیسته اند، پس از ایشان نیز در کنار امام علی (ع) ماندند و بر عملی شدن خواستهای پیامبر (ص) تأکید داشتند که به عنوان شیعیان اولیه شناخته شده اند. همچنین ثبات شخصیتی و معروفیت دیانت و نقش آنان به حدی بوده که علی رغم دشمنی بنی امیه و بنی عباس که سالها حاکمیت را در دست داشتند و از هیچ ترفندی برای خدشه دار نمودن چهره آنان کوتاهی نکردند با چنین وضعیتی، ثبات دینی آنان به حدی قوی بود که ماندگاری و درخشش شخصیتی آنان حفظ شد، خصوصا ابوذر که مستقیما با شخص معاویه و دستگاه تبلیغاتی او نیز در می افتد.
پس شناخت چنین شخصیتهایی برای فرهنگ و رفتار اجتماعی مسلمانان، و چگونگی مسلمانی ضروریست مضافا اینکه شیعه بودن، در شناخت و الگو پذیری عملی از سرچشمه های اولیه امکان پذیر است. اگر در رابطه با اسلام و اصحاب، استفاده از تمثیل ظرف و مظروف صحیح باشد، هر دو مستقیما با معمار اصلی اسلام مرتبط بوده، همچین می بایست متوجه این نکته بسیار حساس بود که بخشی از تحولات غیر قابل تصور صدر اسلام، نشأت گرفته از درستکاری اصحابی بود که کارکردهای واقعی و مترقی اسلام را به منصه ظهور رساندند. لذا در این قسمت با تکیه بر منابع دست اول شیعی و سنی به معرفی اجمالی، و بررسی برخی از ویژگیهای شخصیتی ابوذر پرداخته خواهد شد.
چگونگی گرایش به اسلام
نامش جندب بن جناده، و از قبیله بنی غفار بود. قبل از رسالت پیامبر اکرم (ص)، در دوره جاهلی، ترک بت پرستی نمود. خدا را پرستش میکرد و میگفت خدایی جز خدای یگانه نیست. ابوذر خود گفته است؛ من سه سال پیش از آنکه به حضور رسول خدا (ص) برسم، نماز میخواندم و در علت بیاعتقادیش به «فلس»، بت قبیله، گفتهاند که روزی دید که سگ قبیله، خود را به کنار «فلس» رسانده و بت را آلوده نمود در حالی که بت از خود هیچ واکنشی نشان نداد. به هر صورت وقتی که به ابوذر خبر رسید که مردی در مکه مبعوث شده و میگوید که پیامبر خدای یکتاست روح دردمند و جستجوگرش بیصبرانه بدنبال دستیابی به واقعیت امید می بندد. برادرش انیس که خبر از دعوت جدید پیامبر (ص) را آورده، میگوید او مردی است که راست میگوید در حالی که قریش برایش چهره عبوس کردهاند. بدنبال این خبر ابوذر راهی مکه شده، به حضور پیامبر اکرم (ص) مشرف و اسلام را بر میگزیند. ایشان را از پیشگامان غیر قریش، و چهارمین یا پنجمین مسلمانی دانستهاند که به اسلام گروید.
ابوذر صحابی بزرگ پیامبر (ص)
علاقه به حقیقت، صداقت و روشن ضمیری بینظیر ابوذر غفاری، ایشان را به یکی از اصحاب بزرگ پیامبر اکرم (ص) تبدیل نموده، عنصر لیاقت، روشن ضمیری، خوش طینتی، و … هر چه بود از ابوذر مسلمانی دگرگونه و متمایز با دیگران میسازد. پاکی و تشنگی خاصش به حقیقت جویی، باعث میگردد که باران رحمت دیانت اسلام را که توسط پیامبر (ص) بر انسانها عرضه میشد با صداقت تمام پذیرا شده، در مقاطع مختلف ایفای نقش کند. ابوذر بعد از اینکه مسلمان شد تا پس از جنگ بدر و احد در میان قوم خویش مقیم بود، سپس به مدینه به حضور پیامبر اکرم (ص) رسید. حضرت رسول (ص) در برخی از غزوات ایشان را در مدینه جانشین خود مینمود؛ از جمله به هنگام غزوه ذات الرقاع و غزوه بنی المصطلق (المریسیع) جانشین حضرتش بود. در فتح مکه پرچم بنی غفار را داشت. در جنگ تبوک ابوذر از سپاه اسلام عقب افتاد وقتی که رسید پیامبر اکرم (ص) فرمود: «آفرین بر ابوذر که تنها راه میرود و تنها میمیرد و تنها برانگیخته میشود. مثل این بود که یکی از عزیزان خانوادهام از من بازمانده و نرسیده است.» همچنین در فضیلتش میفرماید: «آسمان بر سر مردی راستگوتر از ابوذر سایه نیفکنده است و زمین راستگوتر از او را بر پشت خود نداشته است.»
ابوذر میگفت: روز قیامت مجلس من از همه شما به رسول خدا (ص) نزدیکتر است و این به آن جهت است که از آن حضرت که درود و سلام خدا بر او باد شنیدم که میفرمود: نزدیکترین شما روز قیامت به من کسی است که از دنیا همانگونه بیرون رود که در زمان رحلت من بوده است و بخدا سوگند هیچ کس از شما نیست مگر آنکه به چیزی از دنیا دست یازیده است جز من.» شخصیت استثنایی ابوذر به حدی میرسد که از سوی جبرئیل به پیامبر خدا (ص) ندا میرسد که: سوگند به کسی که ترا به حق به پیامبری برانگیخته است او در ملکوت آسمانها از زمین مشهورتر است به پارسایی و پرهیزکاریش در این جهان فانی. براستی که تعمق و تفکر در خصیصههای شخصیتی ابوذر، در دنیای خودخواهیها و مکرها، این کلام الهی را به خاطر میآورد که به پیامبر (ص) وحی شده: «و اذ قال ربک للملئکه انی جاعل‘’ فی الارض خلیفه قالوا اتجعل فیها من یفسد فیها ویسفک الدماء ونحن نسج بحمدک ونقدس لک قال انی اعلم مالا تعلمون؛ چون پروردگارت به فرشتگان گفت من در زمین خلیفهای میآفرینم، گفتند: آیا کسی را میآفرینی که در آنجا فساد کند و خونها بریزد، و حال آنکه ما به ستایش تو تسبیح میگوییم و تو را تقدیس میکنیم؟ گفت: من آن دانم که شما نمیدانید. (بقره/ 30)
از خصوصیات دیگر ابوذر فزونی علم و دانش و دیانت بود که امام علی (ع) در موردش فرمود: «انباشته از علمی شد که از کشیدن آن ناتوان ماند. بسیار سختگیر و آزمند بود، سختگیر به از دست دادن دین خود و آزمند نسبت به کسب علم» چنانچه ابوذر، خود نیز میگفت: «پس از ترک محضر رسول خدا (ص) چنان شد که اگر پرندهای در آسمان بال میزد، از آن حالت دانشی را به خاطر میآوردیم و بهره علمی میبردیم» بدین ترتیب شخصیتی آگاه، باوفا، الگوی دینداری، ثبات و پایداری، و شخصیتی بینظیر برای جهان اسلام شکل میگیرد، چنانچه یکی از شخصیتهای مهم شیعی چون مالک اشتر با ابوذر مصاحبت داشته و از علم او نیز بهرهمند شده است.» مهمتر اینکه منزلت و اعتبار ابوذر نزد پیامبر (ص) بیش از دیگر اصحاب بود چرا که براساس شناختی که از ایشان داشتند، تنها وی را لایق میداند که وظیفه بسیار خطیر دفاع از حق را بر عهدهاش قرار داده، پیمان گرفت که در راه خدا از سرزنش سرزنش کنندهها نهراسد و حق را بگوید، هر چند تلخ باشد. ایشان نیز، پس از رحلت نبی اکرم (ص) در عملی کردن این پیمان به خوبی عمل نمود و در حمایت از امام علی (ع) و اصول اسلامی، با تکیه بر آیات قرآن همه سختیها را به جان خرید و در برابر خودخواهان قدرت طلب و بیعدالتیها و نابهنجاریهای اجتماعی ایستاد تا آنجا که هیچ ترفندی برای همراه نمودنش کارساز نشد و «نهای» که در برابر معاویه و دستگاه حاکمه او گفت چنان با اصالت، زیبا، انسانی و محکم بود که او را به ربذه کشاند. ابوذر رنج آن را به جان پذیرا شد چرا که «نه» او، از جنس همان «نهای» بود که خداوند متعال به پیامبر اکرم (ص) آموخت «لااله الا الله» لایی که پرچمدارش پیامبر (ص)، و مظهر عدالتش، روح بزرگ و باشکوه امام علی (ع) بود و منادیاش ابوذر!
ابوذر حامی و صحابی امام علی(ع)
ابوعمرو کندی میگوید روزی نزد علی (ع) بودیم، مردم گفتند برای ما از اصحاب خود چیزی بگو، فرمود: از کدام یک از اصحابم؟ گفتند از اصحاب محمد (ص). گفت: همه اصحاب محمد (ص) اصحاب من هستند، از کدام یک میپرسید؟… گفتند: از ابوذر چیزی بگو، گفت: ابوذر فراوان سؤال میکرد، گاه رسول الله (ص) به او پاسخ میداد و گاه پاسخ نمیداد. ابوذر در دینش آزمند بود و به فراگرفتن علم حریص، آن قدر علم آموخت که پیمانه علمش پر شد، آنگونه که از تحمل آن عاجز آمد. پس با توجه به اینکه ابوذر دانشمندترین اصحاب پیامبر (ص) بود، به عنوان بزرگترین صحابی و حامی امام علی (ع) نیز ایفای نقش نموده، بیان میداشت که رسولالله (ص) میفرمود: «هرکس از من جدا شود، از خدا جدا شده و هر کس از علی (ع) جدا شود، از من جدا شده!» لذا پس از حادثه سقیفه همراه مقداد، سلمان فارسی، عباده بن صامت، ابوالهثیم بن التیهان و حذیفه و عمار، تلاش مینمایند که انحراف حاصل شده در امر خلافت را به صلاح آورند و در اعتراض به واقعه سقیفه میگوید: «ای گروه مهاجر و انصار! شما و بستگان شما میدانید که رسول خدا (ص) فرمود: امر خلافت پس از من از آن علی (ع) است ولی شما فرمایش رسول خدا (ص) را دور انداخته، به دست فراموشی سپردید، پیرو دنیا شدید و آخرت را رها کردید. آری به بهره و میوه آن دست یافتید و پوسته آن را رها کردید و حال آنکه اگر این کار را در خاندان پیامبرتان قرار میدادید حتی دو تن هم با شما اختلاف نمیکردند.»
همچنین با صدای رسا فریاد برمیآورد: من جندب بن جناده یار و صحابی رسولخدا (ص)، هر کس مرا نمی شناسد، بشناسد. من از رسول خدا (ص) شنیدم که فرمود: «مثل اهل بیتی کمثل سفینه نوح من رکبها نجی و من تخلف عنها غرق؛ مثل اهل بیت من مثل کشتی نوح است هر کس سوار آن شود، نجات یابد و هر کس مخالفت کند، غرق می گردد». به هر حال ابوذر در شرایط مختلف به عنوان مسلمانی ثابت قدم و بینظیر، شیعه بودن را به تصویر میکشد و مرز میان دیانت زنده و اصیل با کارکردهای واقعی، و دینداری خودخواهانه، منحط و دروغین را تفکیک مینماید و خدمت بزرگی به دنیای اسلام نمود؛ چرا که دو تیپ و دوگونه مسلمان را در درون اصحاب پیامبر (ص) از هم متمایز و مشخص کرد؛ یک طرف چهره عملی ابوذر بودن، و دیگر، فرزند دنیا بودن، طلحه شدن، زبیر شدن و معاویه بودن.
آن هنگامی که اصحاب ضعیف و دون پایه، به فزونی قدرت و مجلل نمودن هر چه بیشتر زندگی روی آورده و حرکت به سوی کاخها، زندگی روزمرهشان شد و با سرعتی به دور از انتظار به سمت و سوی شکل دهی جامعه طبقاتی گام برداشتند، ابوذر سیمای پایبندی به پیامبر (ص) و مسلمان واقعی بودن را به نمایش میگذارد. این چنین شدن را در مکتب قرآنی پیامبر (ص): «و ما الحیوه الدنیا الا لعب ولهو وللدار الاخره خیر للذین یتقون افلا تعقلون؛ و زندگی دنیا چیزی جز بازیچه و لهو نیست و پرهیزکاران را سرای آخرت بهتر است. آیا به عقل نمییابید؟ (انعام/ 32) و در کنار شخصیت بی نظیری چون امام علی (ع) میآموزد که میفرمود: «چهارپایان در بند شکمند، و درندگان در پی تجاوز به هم، مؤمنان فروتنند، مؤمنان مهربانند، مؤمنان ترسان، آنرا که تقوا فراز برده فرو میارید، و آن را که دنیا بالا برده بلند مشمارید». و نهایتا در طی مسیر شرافت و انسانیت به مرتبتی صعود مینماید که امام علی (ع) میفرمایند: «امروز هیچ کس جز ابوذر و خودم باقی نمانده است که در راه خدا از سرزنش سرزنش کننده نترسد!»
ابوذر و خلفا:
پس از فروکش نمودن اعتراضات، به حادثه سقیفه و بیعت امام علی (ع)، ابوذر نیز بدون اینکه در موضع اعتراض آمیز خود باقی بماند، به فعالیتهای اجتماعی همراه دیگر مسلمانان پرداخت ولی بر خلاف دیگر شیعیان که معمولا پستهایی را داشتند (از جمله عمار که یکی از کارگزاران عمر بود) ابوذر پستی را نپذیرفت و وقتی که به او میگفتند: ای ابوذر آیا تو هم چون ابوهریره که حاکم بحرین است، پستی را نمیپذیری؟ در پاسخ میگفت: مگر چه میخواهم مرا هر روز مقداری آب یا شیر و مقداری نان کافی است. این شیوه رفتاری در حالی است که ابوذر در زمان پیامبر (ص) بارها جانشین آن حضرت شده بود، گویا با چنین رفتاری در نظر داشت که قدرت طلبی را ناچیز و مطرود جلوه داده، عملا نشان دهد که حکومت موضوعیتی ندارد، تنها هدف، دیانتی است که عنصر نمادینش نیز عدالت میباشد، لذا علیرغم اینکه حاکمان سقیفه با ترفند خلافت را در دست گرفته بودند چون بطور تقریبی و در حد توان شیخین، عدالت و اصول اسلامی جریان داشت و جامعه در وضعیتی قابل قبول بود ایشان نیز انتقادی نداشت اما چون عثمان به خلافت نشست و ثروت اندوزی و بیعدالتی حاکم شد وضعیت ابوذر نیز دگرگونه گردیده به فردی معترض و ناآرام تغییر موضع داد. این عکسالعمل عمق و اهمیت کارکرد عدالت و ارزش و اهمیت انسان، از نگاه ابوذر را میرساند.
اعثم کوفی مینویسد: ابوذر در اعتراض به عثمان میگفت: «تو بر سیرت و سنت ابوبکر و عمر برو تا فارغ باشی و کسی انکار نکند… عثمان گفت: تو را با این سخن چه کار؟ ابوذر گفت: من خودم را گناهی نمیدانم مگر امر به معروف و نهی از منکر». همچنین هنگامی که عثمان در مدینه عمار را کتککاری مینماید ابوذر که آن هنگام در شام بود زبان به نکوهش عثمان میگشاید بطوری که عرصه را بر معاویه چنان تنگ میکند که به عثمان مینویسد: «ابوذر ولایت شام را بر تو تباه کرد و دلهای مردمان را از دوستی تو بگردانید» به این ترتیب ابوذر در دوره خلفا، دو روش متفاوت را در پیش میگیرد در دوره خلیفه اول و دوم که دین به ابزار دست قدرت و ثروت تبدیل نشده، بلکه براین دو برتری دارد همراهی آرام است اما وقتی که ثروت و قدرت به عنوان نماد خودخواهی انسان میخواهد دین را نیز به ابزار دست خود تبدیل کند و مثلث خطرناک خودخواهی مطلق را تشکیل داده، اسلام پیامبر را تحقیر نماید ابوذر به بزرگترین منتقد عثمان (حاکمیت زر و زور) مبدل میگردد و همین خصیصه است که شیعه را در طول تاریخ همواره انقلابی نگهداشته است.
ابوذر غفاری اصحاب پیامبر اکرم تشیع ایمان مذهبی امر به معروف تقوی زندگینامه مبارزه