جستجو

فلسفه و پاسخ سوگند به ماه

سوگند به ماه همچون سوگند به خورشید و زمین و... عامل مهمی است برای جلب توجه انسان به این ستاره متحرک و خدمتگذار انسان، تا در آن دقت و مطالعه نموده، آثار و حقایقی از آن کشف نماید، و از ساختمان و درخشش حیاتبخش آن که نقش بسیار مهمی در زندگی انسان و سایر موجودات جهان دارد عبرت یاد بگیرد. همچنین حرکت ماه، راهنمای کاملی است برای شناسایی اوقات سال که قرآن مجید نیز به این فایده به ماه اشاره دارد: "وَیَسئَلُونَکَ عَنِ الأهِلَّـــــِه قُل هِیَ مَـــــواقیتُ  للِنّاسِ وَ الحَج" (بقره/ آیه 189)، «از تو درباره ی بدر و هلال می پرسند، بگو در آن تعیین وقت عبادات حج و معاملات مردم است.»

دقت و مطالعه در این سیاره و آثار حیاتبخش آن که در واقع از نعمتهای الهی است که به بشر ارزانی داشته، وی را به شناسایی بهتر آفریدگار توانای آن رهنمون ساخته و او را به شکر هرچه بیشتر اینهمه نعمتهای بیشمار وادار می سازد. بشر در قرن اخیر به قرن تحقیق و مطالعه و یا سفر به کره ی ماه افتاده در حالی که قرآن مجید در چهارده قرن قبل، وی را به این کار مهم و اساسی دعوت نموده است.

امام صادق علیه السلام اشاره ای به فواید ماه نموده و نتایج توحیدی جالب آن را معرفی نموده است. امام به مفضل می فرماید: تفکر کن در روشنی و تابش ماه در ظلمت شب سیاه و منفعت آن، زیرا با مصلحتی که گفتیم در تاریکی شب هست از برای استراحت حیوانات و سردی هوا برای صلاح ایشان و نباتات، باز مصلحت در آن نبود که دنیا همیشه در نهایت ظلمت باشد که هیچ روشنی در آن نباشد و هیچ  عملی در آن امکان پذیر نگردد، زیرا که بسیاری از اوقات، مردم محتاج می شوند که به واسطه ی تنگی وقت در روز و یا به جهت اتمام اعمال یا برای شدت گرمی هوا در روز، شب کار  کنند بدین ترتیب «مدبر لیل و نهار و خالق ظلمت و انوار»، نور ماه را یادآوری برای مردم در زندگی و هنگام احتیاج به آن گردانیده و مونسی قرار  داده برای مسافرانی که در شبها حرکت می کنند. خداوند  نور ماه را کمتر از نور آفتاب گردایند زیرا اگر نور آن نیز مانند آفتاب می بود، منفعت شب از بین می رفت، و سکون و راحت از بشر سلب می شد. در تغییر احوال ماه که گاه بدر است و گاه هلال، گاه ناپدیده می گردد و گاهی به صورت خسوف و ناقص، توجه دادن بندگان به قدرت خداوند است که خالق و مقدر آنان است و بر وفق مصالح بندگان به هر نحو که می خواهد آنان را اداره می کند.

ملافتح الله در تفسیر خود در این زمینه می گوید: سوگند به ماه که از آیات عجیبه است در طلوع و غروب و زیاد و نقصان، و معرفت اوقات و آجال به وی وابسته است. مغنیه می نویسد: در سوگند به این کاینات اشاره به این است که صاحبان خرد با شگفتیهای خلقت که در آن هست بر وجود صانع توانای آن استدلال می کنند. طبرسی نیز بیان  می دارد که خداوند به ماه سوگند یاد نمود بدین جهت که در آن نشانه های شگفت انگیزی از جهت طلوع و غروب و حرکت زیاده و نقصان بر علم و قدرت او هست.

پاسخ سوگند به ماه
در بررسی و تفسیر سوگند به ماه در آیات قرآن، از آنجایی که هر سوگندی پاسخی دارد، سوگند به ماه نیز دارای جوابهایی است. آیه 32 از سوره مدثر، "کلاّ و القمر"، (مدثر/آیات 35-36: که این (سقر، قرآن) یکی از بزرگترین آیات است، پند و اندرز آدمیان است.) عبارت است از: دو آیه "انّها  لا حدی الکبر* نذیراً للبشر". مفسران در مرجع ضمیر "انها" اختلاف نظر دارند. بعضی مرجع ضمیر را کلمه "سقر" می دانند که در آیه ی 25 و 26 ذکر شده، که در این صورت معنی آیه چنین خواهد بود: سوگند به ماه که سقر و دوزخ یکی از مصیبتهای بزرگ است و سبب پند و اندرز و ترس  آدمیان است. این معنی را طبرسی در تفسیر خود بیان نموده و از ابن عباس، مجاهد و قتاده نیز آن را نقل کرده است. صاحب المیزان نیز وجه را از قول عده ای از مفسران نقل نموده است.

طبق این بیان، جواب سوگند، قیامت و رسیدن کافران به نتیجه اعمال خود یعنی دوزخ و عذاب الهی است. در مورد ارتباط بین مقسم به که ماه باشد و مقسم له که قیامت و عذاب الهی باشد، مغنیه می گوید: خداوند به ماه سوگند یاد کرده که اشاره دارد بر عظمت کاینات و قدرت آفریدگار آن و این که کسی که آن را از نیستی به هستی آورده و بدین بنای زیبا و شگفت انگیز در آورده، قدرت دارد بر اینکه استخوانهای پوسیده مردگان را زنده کرده و به صورت اول در آورد. و مومنان به بهشت جاویدان و کافران به سقر که عذاب الهی باشد برسند.

عده ای دیگر از مفسران، مرجع ضمیر در "انها" را قرآن دانسته اند و طبرسی آن را به صورت «قولی» نقل کرده است. مرحوم علامه طباطبایی تقریباً این وجه را پسندیده  می فرماید: بعید نیست که "کلا" رد قول کافران باشد که خداوند از آنها درباره قول  نقل فرموده که "إن هذا إلاَّ سِخرُ یُوثَر* إن هذا إلاَّ قَولُ البَشَر" و مرجع ضمیر "انها" قرآن باشد، و از این جهت که قرآن همان آیات است ضمیر مونث آمده و یا از بابت مطابقت  نمودن اسم آن با خبرش. براساس این نظر معنی آیه چنین خواهد بود: نیست آن طورکه کافران گفته اند، سوگند به ماه و... که قرآن «آیاتش» یکی از آیات و نشانه های  بزرگ الهی است و سبب پند و اندرز و ترس مردم است. معظم له وجوه دیگری نیز از قول بعضی از مفسران در مورد دو آیه "انّها  لا حدی الکبر* نذیراً للبشر" نقل نموده است. در این صورت ربط بین مقسم به و مقسم له یعنی ماه و قرآن، مانند ربط آیه ی "والسماء ذات الرجع* والارض ذات  الصدع" خواهد بود. بعدی یعنی "والقمر اذا اتسق" جوابش آیه "لَتَرکَبُنَّ طَبَقاً عَن طَبَق" (انشقاق /آیه 19) است که یکی از مهمترین حالات زندگی انسان که عبارت است از سیر تکاملی وی که منتهی به جهان ابدی و قیامت می شود.

مفسران بیاناتی در ذیل این آیه دارند که پاره ای از آنها ذیلاً از نظرمی گذرانیم:
مرحوم طبرسی اقوال مختلفی در این مورد در تفسیر خود آورده که ما از بین همه ی آنها یکی از اقوال و احتمالات را که با نظر بعضی از مفسران انطباق دارد اختیار می کنیم، و آن این است که خطاب متوجه انسان است که از حالی به حالی و از منزلی به منزلی منتقل می گردد. نخست حالت جنینی، سپس در زندگی دنیا از حالت کودکی به جوانی و پیری، سپس مرگ، سپس زندگی برزخی، سپس انتقال به آخرت و زندگی  جاودانی. بلاغی و محمد عبده نیز بیانی قریب به همین مضمون دارند، می گویند: "لَتَرکَبُنَّ طَبَقاً عَن طَبَق" یعنی شما مردم با امور والاتی بعد از حالاتی روبرو می شوید، تا اینکه به پیشگاه پروردگارتان حاضر گردید، و در آنجا یا جاودان ماندن در بهشت است یا در جهنم.

خلاصه آنکه شما به حالتی بعد از حالتی در می آئید، و حالت دوم با حالت اولی مطابقت دارد، یعنی در حالت دیگر هم مثل حالت همین حیات را دارید، و از نظر حس و ادراک و در دو لذت، آن حیات با این حیات مطابقت دارد، اگر چه در بعضی شئون با حیات اولی فرق دارد. سپس مراغی و عبده می گویند: قرآن پس از اثبات این معنی می فرماید: "فَمَا لَهُم لاَ یُومِنُونَ" (انشقاق/ آیه 20) یعنی پس چرا کافران به آن حیات ایمان نمی آورند؟!

صاحب المیزان هم به همین معنی معتقد است و می فرماید: آیه "لَتَرکَبُنَّ" جواب قسم است و خطاب متوجه مردم می باشد، و "طبق" آن چیز یا حالتی است که با حالت دیگر مطابقت دارد چه یکی از آن حالات فوق دیگری باشد یا نه، و در هر حال  مراد از آن، مرحله ای بعد از مرحله دیگر است که بشر در سیر تکاملی خود در کوشش برای رسیدن به پروردگارش آن را طی می کند: زندگی دنیا، سپس مرگ، سپس حیات  برزخی، سپس انتقال به آخرت، سپس حیات دیگر، سپس حساب و جزاء.

در این سوگندها همانطور که روشن است تاکید مطلبی است که در قول خداوند در آیه ی ششم از همین سوره انشقشاق آمده است: "یا أ َ یَّها الإنسانُ إنَّکَ کَادِحُ  إلیَ رَ بَّکَ  کَد حاً فَمُلاقِیهِ" (انشقاق /آیه 6«انسان! غافل مباش از آن که بر هر رنجی  که در راه طاعت و عبادت حق تحمل کنی عاقبت به حضور پروردگار خود می روی و نایل به ملاقات او می شوی». سپس معظم له در خاتمه گفتار خود اضافه می کنند: در این آیه اشاره است به اینکه مراحلی که انسان در مسیر خود به سوی پروردگارش طی می کند مترتب هستند.

در این آیه آخر مورد بحث، مقسم به ماه بود و مقسم له حرکت انسان و رسیدن به کمال واقعی. رابطه ی بین این دو، به خوبی مشهود است، و آن اینکه هدف از حرکت  خورشید و ستارگان و درخشش ماه و پدید آمدن شب و روز... و رسیدن انسان به کمال واقعی است که: "أنَّکَ کادِحُ إلی رَبّکَ کَدحاً فَمُلاقِیه" و انسان هم برای همین منظور آفریده شده است.

منابع

  • ابوالقاسم رزاقی- سوگندهای قرآن - از صفحه 342 تا 344 , از صفحه 345 تا 349

کلید واژه ها

مطالب مرتبط

اطلاعات بیشتر

ابزار ها