مداومت بر عرض طاعت و تبعیت، تجدید عهد و بیعت، و اظهار مودت و محبت نسبت به حضرت ولی عصر، ناموس اکبر، بقیة الله، صاحب غیبت الهیه، وارث انبیاء و ائمه، آیت عظما، امام زمان اروحنا و ارواح العالمین له الفداء، و توسل به او، و استشفاع از او از ارکان اصلیه در سلوک عبودی، و در سفر الی الحق است. باید در هر شب و روز یعنی در هر بیست و چهار ساعت، لااقل یک بار به این امر بپردازد، و وظیفه خود را در این باب بجا بیاورد، و جانب حضرت معبود را در خصوص این امر، مراقبت کند که اطاعت و تبعیت از امام، عهد و بیعت با امام، مودت و محبت نسبت به امام، و نیز توسل و استشفاع از امام را دستور داده و بر آن تأکید فرموده است. لازم است لااقل هر روز صبح، بعد از اینکه نماز را بجا آورد، بعد از تسبیح حضرت زهرا سلام الله علیها، و بعد از دعای صباح، دعای عهد را با حضور قلب بخواند، و بر آن مداومت کند، و دعای ندبه را نیز روزهای جمعه با حضور بخواند و بر آن مداومت داشته باشد.
ولایت مطلقه و وساطت
لازم است به این حقیقت به دقت توجه داشته باشیم که مقام ولایت مطلقه را خدای متعال واسطه فیض و افاضه قرار داده است، و نزول فیوض و برکات الهیه بر همه موجودات و بر انسانها، و همچنین، صعود همه موجودات و انسانها به سوی پروردگار، از طریق مقام ولایت مطلقه و به وساطت آن است. حامل ولایت مطلقه، خلیفه اعظم حق است، و اوست قطب اقطاب، انسان کبیر، و آدم حقیقی که مسجود ملائکه است، و اوست مخلوق اول، و از او در مجالی مختلف به «قلم اعلی»، «عقل» و «روح اعظم» تعبیر آورده می شود. حامل ولایت مطلقه را عقول جزئیه، آنچنان که هست، نمی توانند بشناسند، و صاحبان کشف بالا هم هر کدام به اندازه خود می توانند بشناسند، یعنی بسیار جزئی، و نه آنچنان که باید. رسول اکرم، و سایر معصومین، از جمله حضرت بقیة الله الاعظم صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین صاحبان ولایت مطلقه و حاملان آن هستند. حضرت بقیة الله ارواحنا لتراب مقدمه الفداء، ولی زمان و حجت عصر است، و واسطه نزول فیض از حق، و صعود خلق به سوی حق می باشد. در مقام نزول فیض حق، آنچه از افاضات ربوبی به سالک می رسد، از طریق آن حضرت است، چه خود سالک بداند، و چه نداند، چه توجه داشته باشد، و چه توجه نداشته باشد.
در دعای ندبه چنین می خوانیم: «أین السبب المتصل بین الارض و السماء» یعنی «کجاست سید من مولای من، آن سبب متصل بین زمین و آسمان، و آن وسیله ارتباط زمین با آسمان، و واسطه ای که فیض آسمانی از طریق او به زمین و اهل آن میرسد؟» و در مقام صعود و عروج الی الله هم، سالک هر قدمی به سوی مقصد بردارد، هر قرب و منزلتی را نایل آید، و هر مقام و مرتبه ای را برسد، همه از طریق آن حضرت به امامت او، به وسیله او، و به وساطت اوست، چه بداند، و چه نداند، چه توجه داشته باشد، و چه توجه نداشته باشد.
در همین دعا می خوانیم: «أین باب الله الذی منه یوتی» یعنی «کجاست سید من و مولای من، آن باب الله که از آن باید به خدا و به جوار قدس او روی آورد؟»
تذکرات لازم در این مقام
اولا باید سالک به آن حضرت محبت سخت داشته باشد، و از فراق آن حضرت در حزن و اندوه بوده، و شب و روز در آروزی زیارت جمال او باشد، و با دل سوخته از خدای متعال این مسئلت را داشته باشد که وی را منت بگذارد، و از این نعمت او را بهره مند بگرداند. شهود جمال او شهود وجه الله است، و آرزوی مشتاقان، و مقصد عارفان، و آرامش سوختگان. مگر نمی خوانی، و مگر نمی گویی در دعای ندبه که: «أین وجه الله الذی الیه یتوجه الأولیاء؟»، یعنی «کجاست آن وجه اللهی که اولیاء و دوستداران حق به سوی او متوجه می شوند و به او روی می آورند؟» و مگر از زبان مشتاقان عارف، و عارفان مشتاق در همین دعا نمی گویی: «اللهم أنت کشاف الکرب والبلوی ، و الیک أستعدی فعندک العدوی، و أنت رب الآخره و الدنیا، فأغث یا غیاث المستغیثین عبیدک المبتلی، و أره سیده یا شدید القوی، و أزل عنه به الأسی و الجوی، و برد غلیله یا من علی العرش استوی و من الیه الرجعی و المنتهی ، الهم و نحن عبیدک التائقون الی و لیک المذکر یک و بنبیک..»، «ای خدا، تویی برطرف کننده گرفتاریها و اندوه دلها، و من به تو روی آورده و داد دل از تو می خواهم که داد دلها نزد تو می باشد، و تویی پروردگار دنیا و آخرت، پس، ای فریادرس فریادخواهان، به فریاد بنده ضعیف گرفتار به بلا و ستم، و هجران و فراق برس، و مولا و سید او را، ای خدای توانا، برای او ظاهر بگردان، و به او بنما، و با این امر اندوه و سوز دل او را برطرف بفرما، و سوزش دل او را فرو نشان، ای خدایی که بر عرش هستی استقرار داری، و بازگشت و منتهای همه به سوی توست. خدایا، ما بندگان تو مشتاق زیارت ولی تو، که یادآور تو و پیامبر تو می باشد هستیم...» و بلاخره، چگونه می شود سالک صادق و مشتاق لقای حضرت معبود، به لقاء و شهود جلوه تام جمال و جلال او، که جلوه اسم اعظم او، و وجه اوست مشتاق نباشد؟!
ثانیا باید جهت تعجیل فرج آن حضرت، برای اعلای کلمه توحید، احیای معالم دین و اهل آن، احقاق حق، اعاده ملت و شریعت، اماته باطل، محو پایه های شرک و نفاق، قطع ریشه های دسیسه و بدعت، نابودی اهل طغیان و عصیان، درهم شکستن شوکت ستمکاران، از میان برداشتن متکبران و سرکشان، ریشه کن ساختن ملحدان و معاندان و گمراه کنندگان، به خاک ذلت نشاندن دشمنان، تطهیر زمین از باطل و اهل آن، و استقرار عدل و توحید در همه جا، با اصرار و سوز دل دعا کند، و دردمندانه از خدای متعال آن حضرت را بخواهد، و بر این دعا مداومت داشته باشد. این از یک سو، و از سوی دیگر از خدا بخواهد که وی را از اعوان و انصار حضرتش، و از سبقت کنندگان به سوی او و طاعت او قرار دهد، و بر این دعا نیز اصرار و مداومت کند، که این، عنایت بزرگی است از خدای متعال.
و ثالثا باید در« توسل» به آن حضرت و «استشفاع» از او بکوشد، و سعی نماید نظر خاص حضرتش را به خود جلب کند، که نظر خاص او باذن الله کار ساز، راه گشا، و حل کننده مشکلات طریق است، و سالک نباید از آن غفلت داشته باشد. و باید بداند که مشکلها از این طریق حل می شود، عنایتهای ربوبی از این طریق کسب می گردد، و فتح بابها همه از این راه است، و این، مشیت حضرت حق، و اراده جناب او است. و به عبارتی، اگر نظر خاص حضرتش را کسب کند، به فیض عظیمی خواهد رسید زیرا که نظر او حامل نظر حضرت حق است. بنابراین لازم است در توسل و استشفاع از آن حضرت اصرار داشته باشد تا حضرتش او را قبول کند، به او رأفت کند، و برای او نزد خدای متعال شفاعت نماید که خدا او را به آنچه رضوان در آن می باشد هدایت کند و موفق بدارد، و او را مجذوب به سوی خود بگرداند، و خلاصه او را قبول نموده و به جوار خود بخواند. باید توجه داشت که که ما آن صلاحیت را نداریم روی به ساحت قدس حضرت معبود بیاوریم، زیرا ساحت جناب او بسیار بالا و بسیار پاک است، و روی ما در باطن امر بسیار ظلمانی و بسیار آلوده. باید به وجاهت وجه بنده صالح او به سوی او روی بیاوریم، و به ساحت قدس او متوجه شویم؛ «یا سیدنا و مولانا انا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بک الی الله و قدمناک بین یدی حاجاتنا، یا وجیها عندالله اشفع لنا عندلله.»
و این حقیقتی است که تأمل و استشفاع، در جلب نظر، در کسب رأفت، و در تحصیل رضایت آن حضرت باید جدیت کامل داشته باشد، و در این باب مسامحه نکند. بسا ساعتی خوب به توسل و استشفاع بپردازد، و موفق شود نظر خاص آن حضرت را به خود معطوف بدارد، و رأفت و رضایت او را به دست اورد، و حضرتش نزد خدای متعال برای او شفاعتی کند که بر اثر آن جذبات و عنایات خاصه ربوبی شامل حال او گردیده و دریک لحظه به فضل بزرگی نایل آید که در یک ساعت مجاهدت عبودی به آن نایل نمی شد، و بلکه در سالها.
البته این توفیق هم از خداست، و او باید منت گذارد و انسان را به چنین توسل و استشفاع که آثار و برکات را دربردارد موفق بفرماید. سخن این است که باید به هر حیله ای است در دل حضرت راه یافت، و در قلب شریف او برای خود جایی پیدا کرد، که قلب او قلب است و مورد نظر حق، قلبی که خدای متعال می خواهد، قلبی که مجلای جمال و جلال اوست، قلبی که اصل ایجاد و خلقت برای آن است، قلبی که خدا جمال خود را در آن نهاده، و عشق او به خود و جمال خود، عشق به آنرا که آیینه جمال اوست در بردارد، و این قلب، محبوب جناب اوست، و هرکه به هر اندازه در این قلب برای خود حساب باز کرده باشد، به همان اندازه مشمول نظر خواهد بود، و از رأفت حق برخوردار.